به گزارش پارس نیوز، 

اما او یک تئاتری اصیل است که بازگشتش به سن تئاتر را بازگشت پسری گمشده به خانه خود می‌داند؛ بهروز بقایی، پس از 10سال به صحنه برگشته است.

ابتدا بگویید چطور شد از سوی یک کارگردان جوان دعوت به کار شدید؟

کارگردان و نویسنده کار، محمدرضا قلی‌پور، اول متن کار را به من داد و تنها گفت که می‌خواهد نظرم را بداند. من هم نظرم را روی متن گفتم اما او اتفاقاً به من پیشنهاد داد که این نقش را بازی کنم. اول امتناع کردم اما نهایتاً پذیرفتم. این را هم بگویم که جوان بودن محمدرضا چیزی را تعیین نمی‌کند جز این که تضمینی برای انرژیک بودن کار است و ضمناً اگر چیزی را نداند احتمالش هست که به راحتی آن را دور بریزد؛ اتفاقی که برای یک آدم پیشکسوت ممکن است کمتر اتفاق بیفتد. من هم واقعاً دلم خواست کمکش کنم.

برداشت خودتان از متن و تحلیل‌تان از شخصیت چه بود؟

به نظرم متن عناصری دارد که بسیار جذاب است و امکانات بالقوه خوبی را در اختیار بازیگر می‌گذارد. شخصیت فرهاد به نظر من یک شخصیت دوست‌داشتنی و جذاب است که بیشتر، ماجراهای فیلمسازی خودش را دنبال می‌کند و این فیلم‌هایی را هم که به شکل مستند از زندگی مردم می‌گیرد، جمع و تدوین کرده و برای جشنواره‌ها می‌فرستد. او، قبلاً در یک جشنواره خارجی عنوانی هم کسب کرده و در پایان تئاتر معلوم می‌شود که برای مستند آخرش از زندگی سه شخصیت دیگر نمایش، در یک جشنواره خارجی دیگر هم کاندید جایزه شده است. فرهاد، شخصیتی است که به‌‌رغم تمام ناملایماتی که در زندگی برایش پیش آمده، جا نزده و با این که کلی مشکل جسمی دارد و در پایش پر از فلز و میله است با وجود تمام مشکلات کار می‌کند و امید دارد که لااقل در جشنواره‌های خارجی توجهی به او بشود. اگرچه ابراز امیدواری می‌کند که در جشنواره‌های داخلی هم جایزه‌ای ببرد.

نمایش آپرکات چه پیامی برای مخاطب دارد؟

تاثیری که قرار است این نمایش بر مخاطب بگذارد این است که آدم‌ها برای خواسته‌هایشان تلاش کنند و برعکس آن برداشت عمومی که از نمایش برمی‌آید منظور، این نیست که حتماً برای موفقیت باید به خارج رفت؛ منظور این است که راه‌ها بسته نیست و شما می‌توانید هر راهی را تجربه کنید تا به هدف‌تان برسید. حتی اگر در شرایط ناموزون قرار بگیرید در صورتی که هدف داشته باشید به آن خواهید رسید.

خود شما در زمینه کارگردانی و بازی تجربه زیادی دارید. چقدر از چیزی که در نمایش می‌بینیم، محصول تجربیات خودتان است و چقدرش محصول هدایت کارگردان؟

نمی‌شود این دو را از هم تفکیک کرد کما این که من نمی‌توانم جزئیات کار گذشته‌ام را از کار امروزم تفکیک کنم. من با تمام محفوظاتم سر کار می‌آیم و آقای قلی‌پور هم با تمام محفوظاتش کار را کارگردانی می‌کند. هر دو نفر با تمام انرژی کار می‌کنیم و درست است که کارگردان آقای قلی‌پور است اما این شخصیت، طبیعتاً برایندی از ذهنیت من هم هست اما در نهایت همانی که کارگردان می‌گوید واقع می‌شود چون گروه، تحت تبعیت اوست.

ژانر نمایش طنز نیست و نوعی نمایش اجتماعی است...

بله به قول خودمان یک طنز خطرناکی است.

درست است. این مایه‌های طنز تا چه اندازه در فیلمنامه وجود داشت؟ چقدر اجازه داشتید به‌عنوان بازیگر طنز را وارد شخصیت‌پردازی فرهاد کنید؟

البته کارگردان هم نمایش را طنز می‌بیند و حتی معتقد است که کمدی است و این باعث می‌شود که دنبال رگه‌های طنز بگردیم چه با کارگردان و چه خودم تنها. بنابراین هر جا که موقعیتی پیش بیاید ما سعی می‌کنیم آن را برجسته کنیم و این کار را هم کردیم. آنچه مسلم است این است که این‌ها از تجربیات من جدا نیست من خودم هستم با تمام وجودم و همه گذشته‌ام با من است.

این جنبه طنز نمایش در تضاد با درام آن نیست؟

بله، به نظرم تضاد دارد. البته این تضاد بیشتر در جهت ایجاد فضای کمیک است تا فضای تراژیک و هر چهار شخصیت نمایش مجبورند به یک شادی ناشناخته دست بزنند. این چیزی است که در پایان نمایش به عینه می‌بینید.

با توجه به وضعیت بیماری‌تان برای بازی، مشکلی نداشتید؟

مسلم است که تغییرات زیادی کرده‌ام و این تغییر مخصوصاً در ارتباط با بیماری، برای خودم مشهود است و این بهبود، به خاطر توان خودم و کمک کارگردان بود که اجازه داد این کار را انجام بدهم، دوباره به صحنه بیایم و از توان بازیگری‌ام استفاده کنم. این اتفاق، سعه صدر کارگردان را می‌رساند و توانایی خودم.

در بیان و حرکت مشکلی نداشتید؟

در ابتدا طبیعتاً کمی مشکل داشتم ولی در طول تمرین‌ها برطرف شد و این، باعث شد که تسلطم بیشتر شود و صبر کارگردان و گروه هم کمک کرد تا این جسارت را پیدا کنم که کارم را راحت‌تر انجام بدهم.

در مجموع احساس‌تان نسبت به بازگشت به صحنه تئاتر پس از 10سال چیست؟ تئاتر را ترجیح می‌دهید یا تلویزیون یا سینما؟

برگشتن به صحنه تئاتر مثل برگشتنِ پسر گم‌شده‌ای به خانه‌اش است. تئاتر، خانه من است؛ برایم فرقی نمی‌کند کجا باشم، تلویزیون یا جای دیگر؛ اما خانه‌ام را تئاتر می‌دانم.

اگر به تلویزیون برگردید آیا مایلید باز هم کار کودک انجام دهید؟ آیا سطح کارهای فعلی را در این حوزه قابل قبول می‌دانید؟

گهگاهی کارها را دنبال می‌کنم اما راستش شاید کمی در این حوزه، حب و بغض داشته باشم چون از کارهای کودک ناراضی‌ام. البته همه دارند کارشان را می‌کنند اما گاهی اشتباه‌هایی در مدیریت یا در گردانندگی کار پیش می‌آید که اذیت می‌کند. مثلاً گاهی یک کار برای یک سن و سال خاص کودک مناسب نیست اما همه جا پخش می‌شود. قبلاً این طور بود که سریال‌ها یا برنامه‌های کودک در ساعت‌های خاصی پخش می‌شدند که قابل پیگیری بود اما انگار الان برنامه منظمی در تلویزیون نیست که مخاطب ساعت خاص خودش را بداند. شاید یک جوری در نبود همزبانی با مخاطب، گیر کرده باشیم.

چقدر از این مشکل به متن و محتوا مربوط است؟

فکر می‌کنم شاید گاهی کار خوبی نوشته نمی‌شود. البته مشکل در مجموع در همه بخش‌ها رخ داده است. هم در مدیریت، هم در نویسندگی و هم در بخش‌های دیگر. به نظرم در کلیت این ارتباط‌ها، سستی رخ داده و این که تقصیر را گردن چه کسی بیندازیم مشکل را حل نمی‌کند. الان هم متاسفانه بازار مصرف فرهنگی کودکان در دست ما نیست و با ورود ماهواره و چیزهای دیگر، رقابت در این بازار سخت‌تر هم شده است.

آیا شما مایلید کاری در این حوزه انجام دهید؟

من در هر جا که باشم در تلویزیون یا در تئاتر، کار خودم را انجام می‌دهم. فرقی ندارد.

بازیگری را ترجیح می‌دهید یا کارگردانی یا نویسندگی؟

خودم کارگردانی و بازیگری را ترجیح می‌دهم و فکر می‌کنم در حوزه نویسندگی به‌عنوان مکمل بیشتر مؤثر باشم تا نویسنده اصلی.

‌ پس در کدام زمینه از شما آثاری خواهیم دید؟

احتمالاً به زودی با کارگردانی یک اثر در تئاتر خواهم بود.