به گزارش پارس نیوز، 

متن یادداشت امیر پوریا به شرح زیر است:

اگر تصور می کنید نام فیلم «ما همه با هم هستیم» با وجود تکرار عینی عبارت «نترسید، نلرزید، با همه با هم هستیم» که درست ده سال پیش در خرداد هشتادوهشت بر زبان مردم جاری می شد، ربطی به آن دارد، در اشتباهید.

اگر تصور می کنید تصمیم عجیب و دسته جمعی حدود سی شخصیت اصلی در این فیلم در شرایط اقتصادی و اجتماعی وحشتناک و بحرانی این روزهای این سرزمین  با توجه به سوابق کمال تبریزی در مثلا ساخت فیلم «خیابانهای آرام» که فضایی ابسورد و نسبتی با اعتراض های مردمی داشت، چیزی در این ابعاد می سازد و دلیلی جز خلق یک دورهمی از چندین و چند بازیگر شناخته شده دارد ، در اشتباهید. (این صفت «دورهمی» را از توصیف آقای مسعود مهرابی مدیر مسئول ماهنامه فیلم دربارهٔ این فیلم برگرفته ام). رنج و مشکلات مردم که به آن تصمیم منجر می شود، سر سوزنی در فیلم جاری نمی شود و همه چیز به شوخی با انگیزه های آن تصمیم شبیه است.

اگر تصور می کنید حضور پدرام پورامیری و حسین امیریدوماری سازندگان «نسبت خونی» و «جاندار» به عنوان فیلمنامه نویس با انسجام و جذابیت در ایجاد گره ها و بافتن تار و پود روابط و دیالوگ ها همراه است، در اشتباهید. کار آنها در کنار محمد داودی که فیلمنامه اش برای «قصر شیرین» به اتفاق محسن قرایی برندهٔ سیمرغ فیلمنامه جشنواره فجر شده بود، اینجا به طرز مرگباری فقط به ایدهٔ اولیهٔ قابل توجه امین بنیهاشمی محدود می شود و به ویژه در تکرار و دور باطل زدن طی پردهٔ دوم بسیار کشدار فیلم، تماشاگر را جان به لب می کند.

بازیگران دیگر فیلم که هر کدام یک دوجین فیلم یا سریال زیر متوسط در کارنامه داشته اند و دارند؛ اما اگر گمان می کنید حضور لیلا حاتمی و مانی حقیقی در فیلم به این معناست که با محصولی سنجیده و دست کم در سطح استاندارد مواجه اید، در اشتباهید. تنها نقش ها و بازیگران فیلم که به جای ول گشتن و هدر رفتن وسط آن همه شلوغ بازی و پراکنده کاری فلاشبک ها و ویژوالافکت ها کمی به پیشبرد روایت و خلق کمدیموقعیت یا کمدی کلامی کمک می کنند، پژمان جمشیدی و یداله شادمانی و جواد عزتی اند؛ که البته اجرایشان در اینجا هیچ زحمت ویژه ای برای هیچ کدام نداشته و به تحلیل و درک پیچیده ای از شخصیت، نیازمند نبوده است.

اگر گمان  می کنید حضور محمدرضا گلزار و مهران مدیری با وجود جدلی که برای ترتیب ِ اسم در تیتراژ داشته اند، کوچک ترین تاثیری در مسیر داستانی آن دارد، سخت در اشتباهید! در مورد گلزار که این افزوده شدن بی دلیل به فیلم، موضوع شوخی پایانی خودش می شود و نقش مدیری هم با کلیشه قدیمی غذا خوردن مداوم بازجو یا مأمور امنیتی و فقط تشکیل بهانه‌ای برای روایت وقایع، کاملاً قابل حذف است تا خود وقایع را بدون این همه پس و پیش شدن ببینیم. اما پوزخند اصلی در تیتراژ پایانی شکل می‌گیرد که این دو با ادعایی غریب و عظیم، به هم می‌گویند هر اتفاق مهمی که در این کشور می‌افتد، یک سرش منم و سر دیگرش شما! چه گلزار در نقش خودش این را خطاب به مدیری بگوید و چه منظورش یک مأمور اطلاعات باشد، قرار دادن این دو در این جایگاه به شدت توهم‌آمیز و شدت خود بزرگ پنداری‌اش غیرقابل اندازه‌گیری‌ست.