مهناز ابویسانی، در برنامه «سلام تهران» اخلاق نیکو و همیشه لبخند بر لب داشتن را دو ویژگی مهم رفتاری شهید ابوالفضل راه‌چمنی عنوان کرد و افزود: ایشان حتی در زمان عصبانیت هم کسی را از خود نمی‌رنجاند. تمام دوستان و نزدیکان، از ابوالفضل با اخلاق نیکویش یاد می‌کنند.

وی درباره ارتباط شهید راه‌چمنی با ورزش، بیان کرد: با اینکه من و ابوالفضل نسبت فامیلی داشتیم، اما اطلاع نداشتم که او ورزشکار است. در جلسه خواستگاری گفت که من چترباز و صخره‌نورد هستم و راپل کار می‌کنم. بعد از مدتی چندین کتاب درباره راپل به من داد تا بخوانم و آشنا شوم و حتی یکبار در پشت‌بام منزل پدری ابوالفضل راپل را هم تجربه کردم.

دو سال دعا کردم تا ابوالفضل را از خدا گرفتم

این بانو درباره آشنایی و ازدواج با همسر شهیدش، گفت: خواهر ابوالفضل زن‌دایی بنده است. در ۲، ۳ جلسه‌ای که او را دیده بودم، مهرش بر دلم نشست و همیشه از خدا می‌خواستم که ابوالفضل همسر من شود.

وی درباره علت عنوان کتاب خاطرات مشترکشان با شهید راه‌چمنی که "عزیزتر از جان" نامگذاری شده است، توضیح داد: زمان نامزدی با ابوالفضل ۱۵ ساله بودم، اولین گوشی همراه را او برایم خرید. همان موقع اسم ابوالفضل را عزیز‌تر از جان در گوشی ذخیره کردم؛ به همین خاطر، نام کتاب خاطرات ما هم، عزیزتر از جان نامگذاری شد.

ابویسانی با بیان اینکه شهید راه‌چمنی حافظ و قاری قرآن بوده است، عنوان کرد: ابوالفضل حتی از ۵ دقیقه فراغت هم استفاده و قرآن حفظ و یا قرائت می‌کرد. او مرا هم تشویق کرد و باعث شد که در کلاس‌های حفظ قرآن شرکت کنم.

وی در ادامه در خصوص تصمیم شهید برای حضور در سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب(س)، گفت: ابوالفضل نظامی بود و در جلسه خواستگاری هم به من گفت که قصد دارد مدافع حرم شود. من گفتم که حتما تو را همراهی خواهم کرد. بار هفتم که می‌رفت گفت بعد از برگشتن یکبار دیگر هم خواهم رفت. اما بعد از بازگشت گویا یک گره‌ای در رفتنش برای هشتمین بار پیش‌ آمده بود‌.

ابویسانی ادامه داد: بهمن ۹۴ بود که با هم مشهد رفتیم، قبل از عزیمت، به من گفت به مشهد می‌رویم تا اجازه سفر به سوریه را امام رضا (ع) صادر کند. به همین دلیل من هم خیلی دعا کردم و در نهایت شب بازگشت از مشهد، با او تماس گرفتند و خبر دادند که رفتنش قطعی شده است.

همسر شهید

وی با اشاره به رضایت‌مندی همسرش از او در طول زندگی مشترکشان، اظهار کرد: یکبار به او گفتم دلم برایت تنگ شده است، او در جواب گفت: "در هر قدمی که من اینجا برمی‌دارم تو هم شریک هستی". دوست نداشت که بعد از شهادتش گریه کنم، یک‌بار که گریه می‌کردم گفت گریه‌هایت را به امام‌حسین (ع) وصل کن تا ثواب آن بیشتر شود.

 

منبع: افکارنیوز