به گزارش پارس نیوز، 

حاج میثم مطیعی مداح اهل بیت در سالگرد درگذشت پدرش، با انتشار دلنوشته‌ای، یاد حاج محسن مطیعی را در چهاردهمین سالگرد عروج شهادت‌گونه‌اش منتشر کرده است. این دلنوشته همراه با تصاویری از جهادگر خستگی ناپذیر حاج محسن مطیعی تقدیم می‌شود.

حاج محسن متولد ٢٦ اسفند ۱۳۳۷ در سمنان بود، از کودکی به واسطه‌ی پدرش حاج کریم، با مسجد و روضه مأنوس شد. پدرش مداح اهل‌بیت بود. از آن پیرمردهای باصفا و انقلابی. از آن‌هایی که جوان‌ها در مسجد مثل پروانه دورشان جمع می‌شوند.‌

حاج محسن به نحو شگفت‌آوری درس‌خوان و نخبه بود. خصوصاً در ریاضیات. کارنامه‌های دوران دانش‌آموزی‌اش هنوز هست. جوانی‌اش را مانند برادران و دیگر دوستانش در راه تحقق آرمان‌های امام و پیروزی انقلاب اسلامی سپری کرد. از پخش اعلامیه گرفته تا شرکت در تظاهرات و جلسات سرّی با جوانان انقلابی.

قبل از انقلاب دانشجو بی رشته‌ی ریاضی دانشگاه گیلان بود و مسئول انجمن اسلامی دانشگاه. بعد از انقلاب که فرمان حضرت امام برای تشکیل جهاد سازندگی صادر شد، تصمیم گرفت ادامه‌ی عمرش را در خدمت به محرومان بگذراند. با رفقایش نشسته بودند به مشورت؛ گفته بودند فرقی نمی‌کند به چه عنوانی برویم. رفت جهاد و شد آبدارچی و نظافت‌چی جهاد گیلان.

در اداره به او می‌گفتند: محسن آبدارچی. نگفته بود دانشجو هستم. می‌گفت چایی که می‌بُردم، هر وقت کارم تمام می‌شد در جهت پیش‌برد امور، نظراتی هم می‌دادم. طولی نکشید که برو بچه‌های جهاد سازندگی گیلان به نبوغ و توان مدیریتی‌اش پی بردند. فهمیدند مسئول انجمن اسلامی دانشگاه است. جوان آبدارچی شد عضو شورای مرکزی جهاد استان گیلان. چند ماهی گذشت. فهمیدند اسمش در لیست ترور منافقین است. مخفیانه او را فرستادند سمنان. بعد از مدتی که در جهاد سمنان ماند، همسر و فرزندان قد و نیم قدش را برداشت و رفت سیستان و بلوچستان. تا سال ٦٨ آنجا ماند. همان‌جایی که امروز هم بعد از گذشت سال‌ها، چشم به راه مسئولی است که خودش را وقف مردم کند.‌

در کنار همه‌ی این هجرت‌ها برای خدمت به محرومان، همان ولی‌نعمتان انقلاب خمینی کبیر، بارها به عنوان سنگرساز بی سنگر به جبهه اعزام شده بود. هیچ وقت آرام و قرار نداشت.

سال ٦٨ به تهران منتقل شد. شد مسئول آموزش روستاییان در جهاد. ولی هنوز هم عاشق خدمت در سیستان و بلوچستان بود. محرومیت مردم حق‌شناس و صبور سیستان و بلوچستان آزارش می‌داد. برای مرتبه‌ی دوم در سال ٧٦ همراه خانواده به زاهدان رفت. دوست داشت آن‌ها را نیز به این سبک زندگی عادت دهد. تا سال ٨٠ سیستان و بلوچستان ماند و بعد برگشت تهران.‌

از همان اول انقلاب، مأموریت‌های متعدد و طولانی به نقاط محروم کشور، لمس سختی‌ها از نزدیک، هم‌دردی و کمک به مردم این خاک، جز جدا نشدنی شخصیتش شده بود.‌

خیلی زیاد به بیت‌المال حساس بود! یک انقلابی و ولایتمدار تمام عیار. خادم واقعی مردم بود و هیچ وقت از خدمت‌گزاری اش دست نکشید… مگر به مرگ شهادت گونه، در اثر تصادفی که در حین بازگشت از مأموریت در ٨ دی ماه ١٣٨٣ دفتر خدمتش را بست و او را بعد از سال‌ها انجام وظیفه و ادای دین به انقلاب، به آرامش ابدی دعوت کرد…

اگر برایتان زحمتی نداشت، برای شادی روح پدرم، حاج محسن مطیعی فاتحه‌ای قرائت کنید.