به گزارش پارس نیوز، 

بازخوانی زمینه‌های آغاز جنگ تحمیلی از این جهت بسیار مهم است که تاریخ اذهان امروز و فردای ملت‌ها را شکل می‌دهد. جنگ رسانه‌ای غرب همواره سعی کرده است تاریخ انقلاب اسلامی ایران را غبارآلود و منحرفانه معرفی کند. جنگ تحمیلی هشت ساله که طی آن رژیم بعث عراق با انواع سلاح‌های شرقی و غربی به جان ملت ایران افتاد، مقطع بسیار مهمی در تاریخ انقلاب اسلامی محسوب می‌شود و در این زمینه چرایی آغاز جنگ تحمیلی و نقش عراق در این موضوع مساله مهمی است که رسانه‌های عربی و غربی ضدجمهوری اسلامی همواره سعی در مغشوش کردن این مقوله داشته‌اند. در این رابطه با مهدی امینی مدرس، پژوهشگر و نویسنده حوزه انقلاب اسلامی به گفت‌وگو نشستیم.

سال ۵۹ است و کمتر از دو سال از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد و همه ابرقدرت‌ها در تلاش هستند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، لطفا درباره وضع داخلی ایران در آن برهه و زمینه‌های آغاز جنگ کمی توضیح دهید.

اتفاقا من می‌خواهم سوال شما را با سوال جواب دهم که اگر انقلاب نمی‌شد، جنگ می‌شد یا خیر؟ این سوال بسیار مهم و کاربردی است.

خوب است درباره این موضوع کار جامعه‌شناسی انجام دهیم و روی اسناد تاریخی هم کار کنیم. در یکی از مستندات خود، این را مطرح کردم و توضیح دادم که پیش از شروع جنگ تحمیلی طرح تجزیه ایران را ۶ بار در دستور کار گذاشته بودند.

اولین طرح تجزیه‌ای که قبل از انقلاب در دستور کار بود، برمی‌گردد به سال ۱۲۵۳. این طرح تجزیه برای آن بود که خوزستان را از کشور جدا کنند، چون بخش تولید نفت ما در خوزستان بود و برای ما اهمیت ویژه‌ای داشت. دومین طرح تجزیه برای سال ۱۳۰۳ بود که باز بحث نفت مطرح بود. سومین طرح تجزیه قرار شد در سال ۱۳۲۵ شکل بگیرد. چهارمین طرح تجزیه هم برای سال ۱۳۲۹ است. آن چیزی که در اسناد مکتوب کشور بیشتر درباره آن صحبت می‌شود، عمدتا درباره طرح تجزیه سال ۲۹ است.

این طرح توسط موسسه مطالعاتی و تحقیقاتی بریتانیای کبیر طرح‌ریزی می‌شود، قرار بود خوزستان از ایران جدا شود و کشورهای قدرتمندی همانند انگلستان که در سازمان نفوذ دارند، به‌عنوان میانجی وارد شوند، آتش‌بس را ایجاد کنند و عملا خوزستانی که از ایران جدا شده در اختیار عراق قرار گیرد و نفت به حوزه نفوذ انگلیسی‌ها برگردد. چرا سال ۲۹؟ چون بحث ملی شدن صنعت نفت در آن مقطع مطرح بود. انگلستان به این فکر افتاد که با چنین طرحی عملا حوزه نفوذ خود را دوباره به ایران بازگرداند. پنجمین طرح تجزیه خوزستان سال ۱۳۳۸ بعد از کودتای عبدالکریم قاسم در عراق و ششمین طرح تجزیه خوزستان برای سال ۱۳۴۳ بود. اما هفتمین طرح تجزیه خوزستان برای سال ۵۹ یعنی بعد از پیروزی انقلاب است.

در مجموع هفت طرح تجزیه خوزستان و حمله به ایران  داریم که ۶ مورد پیش از انقلاب است. هفتمین مورد برای بعد از انقلاب است، پس در هر صورت قرار بود این اتفاق رخ دهد. چرا این اتفاق رخ نداد؟ چون در سال ۳۲ با کودتای ۲۸ مرداد که کودتای آمریکایی- انگلیسی بود، عملا حوزه نفوذ آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها بر سیستم اقتصادی و منابع زیرزمینی ما ایجاد شد و نیازی نبود بخواهند جنگی را شروع کنند. بدون خون و خونریزی عملا به آن چیزی که می‌خواستند رسیدند. اما بعد از پیروزی انقلاب نتوانستند به سیستم نفوذ کنند؛ زیرا شعارهای اصلی انقلاب استقلال، آزادی و بعد جمهوری اسلامی بود. در حوزه استقلال ما نفی شرق و غرب کردیم، درصورتی که در دنیا دو قطب وجود داشت؛ قطب شرق اتحاد جماهیرشوروی با تفکرات کمونیستی و قطب غرب با سردمداری آمریکایی‌ها و تفکر امپریالیستی و سلطه‌گرایی.

تمام کشورها ذیل این دو کشور تعریف می‌شدند. این دو قدرت بودند که در دنیا عرصه را برای دیگر کشورها تعیین می‌کردند. ایران هم طبق ساختاری که برای آن چیده شده بود، جزء قطب غرب بود؛ یعنی آمریکایی‌ها ساختار نظامی ارتش ایران را بنا کرده بودند، امکانات و سلاح و مهمات را داده بودند و در حوزه صنعت و اقتصادی هم نفوذ اصلی داشتند. نیروهای ویژه و کلاه‌سبزهای آنها مستقیم راهی ایران شدند. هنری کسینجر با ایران و شاه مذاکره کرد که منهای بمب اتم، هر چه بخواهید در اختیار شما می‌گذاریم؛ چون ایران بالاترین درآمد نفتی را داشت.

ارتش ایران، نیروی زمینی و نیروی دریایی و نیروی هوایی و گروه هواناو شد و به ما هواپیمای سوخت‌رسان بوئینگ را دادند که نشان می‌داد این ارتش که سازماندهی می‌شود، آموزش و تجهیز می‌شود، قرار است عملیات‌های برون‌مرزی و فرامنطقه‌ای انجام دهد. این اتفاق هم افتاد و ما شدیم ژاندارم منطقه و به جنگ‌های مختلف نیرو اعزام می‌کردیم.

انقلاب به پیروزی رسید.  اعلام کردیم در حوزه استقلال خود با شرق و غرب کاری نداریم و در جنگ‌های استعماری هم حضور پیدا نمی‌کنیم و نیروهای خود را از شاخ آفریقا و ارتفاعات جولان فراخواندیم. آن زمان نیروهایی که قبل از انقلاب تحت عنوان نیروهای حافظ صلح فرستاده بودیم، فراخواندیم و گفتیم اجازه نمی‌دهیم نیروهای ما در چنین جاهایی مستقر شوند.

سه پیمان ورشو، ناتو و سنتو وجود داشت و از پیمان سنتو که در آن بودیم، خارج شدیم. اعلام کردیم ژاندارم منطقه نیستیم؛ چون ماهیت انقلاب عدم مداخله‌گری است.

الان عربستان سعودی مانند ۵۰ سال پیش ایران است. عربستان از طرف آمریکا در منطقه کشته و زخمی می‌دهد و مهمات او از بین می‌رود و منفور ملت‌ها می‌شود. چه کسی سود می‌برد؟ آمریکا. دقیقا ما هم همین بودیم؛ یعنی توافقی که آن زمان شد و ما از طرف آمریکا در میدان بودیم، الان عربستان این وظیفه را برعهده گرفته است.

 

با این مقدمه‌ای که فرمودید، دلایل اصلی شروع جنگ چه بود؟

بعد از انقلاب وقایع دیگری هم در کنار این موضوع اتفاق می‌افتد که بسیار مهم و کاربردی است. ۲۲ بهمن، انقلاب اسلامی به پیروزی می‌رسد. ۱۵ بهمن، دولت موقت آقای بازرگان توسط شورای انقلاب انتخاب می‌شود. روز ۱۶ بهمن یک هفته بعد از اینکه انقلاب به پیروزی رسید، درگیری‌ها در کردستان، گنبد، سیستان‌وبلوچستان، آذربایجان‌غربی و خوزستان شروع شد. سیستم نظامی سرپایی هم که نداریم. کمیته‌های مردمی به صورت خودجوش در مساجد جمع شدند و با همدیگر سنگربندی می‌کنند. دشمن هم می‌بیند کشوری که تازه در آن انقلاب شده، بهترین زمانی است که این نوزاد را داخل گهواره از بین ببرد.

درگیری‌ها شروع می‌شود و می‌بینیم کسانی که من اسم آنها را فرماندهان جبهه علم و ایمان می‌گذارم و پشت میزهای دانشگاه‌ها درس می‌خواندند همانند زین‌الدین، احمد متوسلیان، حسن باقری، شهید علی قمی، محمود کاوه، ابراهیم همت، محمود شهبازی، محسن وزوایی از پشت میزهای دانشگاه بلند می‌شوند و در نقاط آشوب‌زده که این اتفاق تجزیه‌طلبی صورت می‌گرفت، ورود کردند. در هر جای دنیا بروید وقتی یک اتفاقی شکل می‌گیرد اگر نیرویی از مرکز حکومت به آن نقطه آشوب‌زده گسیل شود، این‌طور به ذهن‌ها متبادر می‌شود نیرویی که از حکومت مرکزی آمده، برای سرکوب آمده است ولی نیروهای ما واقعا برای سرکوب رفتند؟ همت با دل مردم کاری کرد که به‌عنوان نماینده مجلس پاوه می‌خواستند او را به مجلس بفرستند؛

این برآمده از مکتب اسلام است، برآمده از مکتب و مدل مذهب شیعه است و منحصرا در هر جای دنیا این مدلی رفتار شود، به نوعی با ما ارتباط دارد. از طرفی در عراق که کشور کودتاهاست، صدام کودتا می‌کند. صدام، معاون اول حسن‌ البکر بود. خود حسن‌البکر روی دولت عبدالکریم قاسم کودتا کرده بود.

صدام جوان، پرشور و به دنبال کشورگشایی و قدرت‌طلبی و توسعه‌گرایی بود و سرویس اطلاعاتی‌ای که برای خود درست کرده بود، امام(ره) را رصد می‌کرد و همه جزئیات را شناسایی کرده بود.

عراق ۱۴ میلیون جمعیت داشت اما سه‌ونیم میلیون درگیر جنگ داشت؛ یعنی شهرداری کربلا در خط جنگ مسئولیت داشت اما در جمهوری اسلامی چطور بود؟ من نمی‌گویم، منبع صحبت آقای هاشمی است. اگر خواستید جداگانه می‌فرستم که عینا بیاورید. آقای هاشمی  می‌گوید شب خانه فلان رئیس قوه بودیم. نشستیم صحبت کردیم که بودجه سال جاری را جنگی ببندیم یا مثل قبل ببندیم و در آخر به این نتیجه رسیدیم که مثل قبل ببندیم!

یعنی چه؟ یعنی بودجه کشور هیچ‌وقت جنگی نبوده است. آقای هاشمی می‌گوید من معتقد بودم هم امرار معاش باید باشد و هم جنگ باشد. اینکه نمی‌شود، خروجی این می‌شود که در حوزه بحث درآمدهای نفتی ما، از ۱۸۰ میلیارد دلار در هشت سال درآمدی که کسب شده بود، ۲۰ میلیارد یعنی ۱۲ درصد به جنگ اختصاص داده شد.

می‌توانید بگویید ۱۶۰ میلیارد دلار کجا رفت؟

آقای رفیق‌دوست به خود من می‌گفت برای تهیه تجهیزات که بحث‌هایی دارد، چه کارها می‌کردند که بتوانند با واسطه لباس غواصی بخرند. در آن سوی داستان، صدام مرداد سال ۵۸ کودتا می‌کند و دقیقا در همان مقطع شما در پاوه درگیر هستید. نیروهای سپاه در پادگان پاوه محاصره شدند و درگیری شدید است و همان مقطع در عراق هم کودتا می‌شود و عراق پیامی برای ایران می‌فرستد که منجر به قرارداد ۱۹۷۵ در سال ۵۳ می‌شود. این قرارداد چهار بند دارد. یک بند این است که مرزهای زمینی همان مرزهایی است که در قرارداد قسطنطنیه بود؛ این تکان نمی‌خورد.

در دومین بند آمده است: مسیر آبی قسمت عمیق رودخانه اروند به‌عنوان مرز مشترک ایران و عراق است. بندی هم درباره احشام، ورود و خروج بازرگانان و دکل‌های دیده‌بانی و مباحث بین‌مرزی است که می‌گوید باید با هم حل و فصل کنیم و بند آخر:  هرکدام از این بندها را اگر یکی از طرفین رعایت نکند، به مثابه زیرسوال بردن و از بین رفتن روح حاکم بر کل قرارداد است.

اگر بگویید این را قبول دارم و آن را قبول ندارم، نمی‌شود. سه مورد را باید با هم بپذیرید و هر سه مورد بخشی از یک راه‌حل کلی است. اگر یکی را هم نپذیرید، زیر کل قرارداد زده‌اید.

صدام به بنی‌صدر نامه زد و گفت: این شاهی که ‌آنقدر بد بود، با ما این کار را کرده است و شما که انقلاب کردید و آدم خوبی هستید، بند آخر را بردارید. جمهوری اسلامی گفت: این قرارداد بین‌المللی است و سرجای خود باقی می‌ماند؛ یعنی ملغی نمی‌کنیم بلکه ابقا می‌کنیم.

صدام هم دنبال دشمنی بود. این‌طور نبود اگر قرارداد را حذف می‌کردیم، با ما کاری نداشت.  او می‌داند که سیستم اداری هرج‌ومرج است و ساختار به هم ریخته است. دانشگاه‌ها تعطیل است. سیستم نظامی مضمحل است. فرماندهان اعدام یا زندانی شدند یا فرار کردند. نگهداری و تعمیرات تجهیزات و تسلیحات صورت نگرفته است؛ اینها بخشی از فضای موجود است.

در حوزه سیاسی بیش از ۲۰۰ حزب و گروه قارچ‌گونه تشکیل شده است. روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌ها و ماهنامه‌های زرد و سفید و آبی منتشر می‌شوند. رسما مارکسیست‌ها کف خیابان تهران مسلح رژه می‌روند. لیبرال‌ها و کمونیست‌ها هم همین‌طور بودند. حزب توده، مجمع کمونیست‌ها، سازمان مجاهدین خلق، گروه‌های التقاطی، نهضت آزادی و رنجبران و... بودند و همه اینها درگیر هستند.

همزمان در آن مقطع در کردستان درگیر هستیم و این دو سال حساس و بسیار مهمی است که در تاریخ مغفول واقع شده است. احمد متوسلیان با ۱۸۰-۱۷۰ پاسدار به مریوان می‌رود. بعدها احمد متوسلیان فرمانده تیپ ۲۰ هزار نفره و بنیانگذار حزب‌الله لبنان می‌شود. او یکی از بنیانگذاران حزب‌الله لبنان و جبهه مقاومت در جهان است و از کردستان رشد می‌کند. در کردستان این فرمول فرماندهی را یاد گرفته است، تراشیده شدن احمد متوسلیان جدید در کردستان شکل می‌گیرد. محمود کاوه، ناصر کاظمی، محمد گوگردی هم همین‌طور هستند. فرمانده‌هایی از دل این جنگ و دوسال قبل از شروع رسمی آن شکل می‌گیرند که بعدها موثرترین افراد در حوزه پیشبرد اهداف دفاع مقدس و سیاسی کشور می‌شوند.

ما در آنجا درگیر هستیم. عراق آماده و مهیا می‌شود که به ما حمله کند. فرماندهان سپاه همه جوان و  تحصیلکرده و از پشت میزهای دانشگاه آمده‌اند و نه درجه سر شانه و نه یال و کوپال نظامی  و شلاقی در دست و نه چهره‌های درهم، سیاه، اخمو و پیشانی چروکیده‌ای دارند. اینها در نقاط مرزی درگیر هستند.

چند ماه مانده به آغاز رسمی جنگ، سپاه‌های محلی می‌بینند در خطوط مرزی عراق یک‌سری فعل و انفعالاتی انجام می‌شود. یگان‌های مهندسی کانال می‌زنند، میدان مین می‌گذارند. حمله می‌کنند و می‌آیند و می‌زنند و کارگران شرکت نفتی را می‌برند. عملیات توپخانه‌ای هم صورت می‌گیرد. خمپاره می‌آید، موشکی می‌زنند و هواپیماها نقض حاکمیت می‌کنند؛ این گزارش‌ها را می‌دهند. به مراکز استان خبر می‌دهند و استان‌ها هم به مرکز حکومت اطلاع می‌دهند و مرکز حکومت به واکنش رئیس‌جمهور و فرمانده کل قوا نگاه می‌کند و می‌گوید ارتش به من گزارش نداده است! می‌گویند عراق پشت مرزها آمده است و خبر آن را داده‌اند، می‌گوید ملاک اطلاعاتی است که ارتش می‌دهد.

 در سال ۵۸ نزدیک به ۸۴ بار به ما حمله شد. در سال ۵۹، ۵۵۲ بار ما را مورد تهاجم قرار می‌دهند. جدول این را در کتابم درآورده‌ام.

از سوی دیگر سلاح می‌آید، پسر فلان رئیس عشیره در هفت تپه شوش، سلاح و مهمات قاچاق می‌کند. گروه خلق عرب را در خوزستان سازماندهی کردند. نگاه اینها ناسیونالیستی است؛ بین عربیت و عجمیت هستند. روی کل این جبهه‌ها فقط خوزستان را می‌گویم. کجا این اتفاق رخ می‌دهد؟ زمانی که در خوزستان، گنبد، سیستان، آذربایجان و در کردستان و... درگیر هستیم.

لذا دشمن با تمام توان پیش‌زمینه‌های شروع جنگ را ایجاد کرد. میدان مین زد، کانال زد، سنگر و تجهیزات در منطقه آورد. بچه‌های خوزستان اینها را دیدند و گزارش دادند ولی این گزارش‌ها را می‌گویند چون ارتش به ما اعلام نکرده است، برای ما سندیت ندارد. حتی در کرمانشاه شهید صیاد، محمد بروجردی و حاج‌احمد متوسلیان نیروی زمینی هستند و در لشکر ۸۱ کرمانشاه جلسه با حضور رئیس‌جمهور و فرمانده کل قوا بنی‌صدر گذاشته شد.

 

در آن جلسه بروجردی و حاج‌احمد توضیح دادند و گفتند عراقی‌ها آمده‌اند و امکانات آورده‌اند. در آنجا فرمانده لشکر ۸۱ گفت عراق غلط می‌کند به ما حمله کند. بله، غلط می‌کند، ولی حمله کرد. بنی‌صدر معتقد به استراتژی منفعلانه بود، دقیقا مانند استراتژی فعلی دولت آقای روحانی. بنی‌صدر می‌گفت اصلا مقاومت معنا ندارد. سپاه و بسیج هم بازی نبودند و می‌گفت سواد این کار را ندارند و فقط ارتش را قبول داشت که تحت آموزش بودند و نظامی هستند.

با همین استراتژی می‌گفت زمین می‌دهیم و زمان می‌گیریم، خوزستان را گرفتند اشکال ندارد. ما روی ارتفاعات لرستان می‌ایستیم و می‌جنگیم. به سبک اجداد خود که اشکانیان بودند. احتمالا می‌خواست سپر و نیزه در دست بگیرد و در آنجا بایستد و بجنگد. این چیزهایی که ما الان به آن می‌خندیم تفکر رئیس‌جمهور و فرمانده کل قوا و رئیس شورای انقلاب کشور بوده است. می‌بینید چقدر خنده‌دار است؟

یکی از طرح‌هایی که بنی‌صدر داده این بود که سد دز را منفجر می‌کنیم و آب عراقی‌ها را می‌برد. احمق فکر نمی‌کرد آب بیاید بین خوزستانی و عراقی فرقی نمی‌گذارد؟

اینها طرح‌هایی است که آن زمان داده می‌شد. طرح اول انقلاب پس دادن هواپیماهای جنگنده اف۱۴ و راهبردی را چه کسی مطرح کردند؟ زمان آقای بازرگان بود و چه کسی جلوی این را گرفت؟ حضرت آقا جلوی این را گرفتند. یعنی حضرت آقا با چند نفر دیگر جلوی این داستان را گرفتند و این هواپیما را اگر قبل جنگ داده بودیم در جنگ اینها را نداشتیم که استفاده کنیم.

 یکی دیگر از زمینه‌های جنگ در خوزستان است. از شهر شوش، اهواز و هور و هویزه تا خرمشهر، آبادان و ماهشهر عرب‌زبان هستند، یعنی دوسوم خوزستان عرب هستند. عراق از آن سوی مرز لنج می‌آورد و خوار و  بار می‌دهد و دفترچه خوار و بار صادر کرده و به آنجا محمره می‌گوید یعنی خاک سرخ. شناسنامه برای مردم صادر می‌کند و حس ناسیونالیستی عربیت و عجمیت را فعال کرده است.

چیزی که سر قضیه آب شاهد بودیم. گروه خلق عرب کار می‌کند. بمب‌گذاری  و ترور می‌کند. خط لوله‌های آب را منفجر می‌کند. آبرسانی را از بین می‌برد. پاسگاه را می‌گیرد. هرج و مرج راه می‌اندازد. در کنار این کار فرهنگی می‌کند. خوار و   بار می‌دهد و می‌گوید صدام شما را دوست دارد و ما همه عرب هستیم و این انقلاب به شما چه داده و صدام شناسنامه برای شما صادر کرده است.

اینکه گفتید ریشه‌های داستان کجاست این است. این طرح برگرفته از طرح اسرائیلی‌هاست. در کتاب‌ها چاپ کرده‌اند که خوزستان بخشی از عراق است و اسم آن را عربستان کوچک گذاشت. به آبادان، «عابادان» می‌گفتند. اهواز را الاهواز می‌گفتند، خرمشهر را محمره می‌نامیدند. سوسنگرد را خفاجیه می‌نامیدند. اسامی را عوض و حتی برای اینها فرمانداران نظامی مشخص کردند. کار فرهنگی کرده و حتی نقشه را هم عوض کردند. مرزهای عراق را از بالای مرزهای خوزستان چیدند. اینها پیش‌زمینه‌هاست.

حرف‌هایی را که صدام می‌زند نگاه کنید. وزیر امور خارجه او می‌گوید وجود پنج ایران کوچک بهتر از وجود یک ایران واحد است. معاون صدام می‌گوید اگر ایران مشکل خود را با ما حل نکند از طریق نظامی حل خواهیم کرد. صدام می‌گوید ایران باید از سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی عقب‌نشینی کند. چرا اینها را می‌گوید؟ چون می‌گوید من شهسوار اعراب هستم. من آمده‌ام که حق شما را از ایرانیان بگیرم، لذا ورود به قسمت‌هایی می‌کند که اصلا ربطی به او ندارد.

«ویرانه دروازه شرقی» را می‌نویسند. در آنجا می‌گوید من دروازه‌بان کشورهای عربی هستم که تشعشعات انقلاب اسلامی می‌خواهد از آن عبور کند. من دروازه‌بان هستم و اجازه نمی‌دهم که حکومت‌های دیکتاتوری مثل ما را که اولی من هستم نابود کند، از بین ببرد.

 

می‌خواهیم کمی به شروع جنگ نزدیک‌تر شویم. در ماه‌های منتهی به شروع جنگ چه حوادثی رخ داد؟

چیزی تحت عنوان جنگ نداریم. این جنگ تحمیلی است ولی زیباتر این است که بگوییم دفاع مقدس! این را من نمی‌گویم. چند وقت پیش یکی از استراتژیست‌های آمریکایی مطلب جالبی نوشت. نوشته بود در واقعه‌ای که بین ایران و عراق اتفاق افتاد طرف متخاصم عراق بود. از نظر او اولین دلیل مبنی‌بر اینکه عراق متجاوز بود این است که عراقی‌ها به این جنگ یوم‌الرعد یعنی روز صاعقه و ایرانی‌ها به این واقعه دفاع مقدس می‌گویند. پس نشان می‌دهد ادبیاتی که استفاده می‌کنید آن طرف در لشکری از ژنرال‌های استراتژیست‌های اینها تحلیل می‌شود.

اگر از همان روز اول می‌گفتید جنگ مقدس یا تهاجم مقدس قاعدتا چنین برداشتی می‌کردند، ولی شما می‌گویید دفاع مقدس و آنها هم مبنا را این گذاشتند. می‌گوید اولین مولفه برای اینکه بگوییم ایرانی‌ها تهاجم نکردند این است که خود آنها به این واقعه می‌گویند دفاع مقدس! عراق این را به نام روز صاعقه می‌شناسد. پس چیزی تحت عنوان جنگ نداریم. جنگ تحمیلی و زیباتر آن دفاع مقدس است.

می‌گویند جنگ عراق و ایران در حالی که ۱۸ کشور به ما اسیر داده است. ۳۲ کشور مستقیم با ما جنگیده اند. همین کشورهای اروپایی که اسم آن را کشورهای ممتنع گذاشته‌اند. این یک جنگ جهانی بود. این را کتاب الکساندر کنت، رئیس سازمان جاسوسی فرانسه می‌گوید. اسم آن جنگ جهانی چهارم است. شرق و غرب حضور داشتند. سید احمد می‌گوید من خدمت امام بودم و گفتم آقا این دو ابرقدرت شرق و غرب، آمریکا و شوروی، ... امام گفت «و ایران» چه کسی گفته فقط این دو ابرقدرت هستند؟

حوادث را مرور می‌کنیم. ۲۹ فروردین ۵۹ می‌شود آمریکایی‌ها با ما قطع رابطه سیاسی می‌کنند و آقای کارتر این را امضا می‌کند. قبل از آن در ۱۳ آبان سفارت‌ آمریکا را گرفتیم که به‌عنوان مرکز جاسوسی بود و این کار درستی هم بود. در فروردین ۵۹ با ما قطع رابطه سیاسی کردند. چند روز بعد یعنی پنج اردیبهشت عملیات صحرای طبس را به نام عملیات «پنجه عقاب» انجام می‌دهد که اسم این را ما عملیات پنجه شکسته عقاب گذاشتیم. عملیاتی هم در صحرای طبس انجام شد تا ۵۴ گروگان خود را ببرند و هشت کشته هم دادند و با سرافکندگی فرار کردند و اینجا خیانت رئیس‌جمهور هم بود.

دو ماه بعد یعنی در ۱۸ تیر کودتای«نقاب» که به اشتباه به نام نوژه است، اتفاق می‌افتد. اسم این کودتا نقاب است که نجات قیام ایران بزرگ است. ظاهر داستان این بود که شاپور بختیار که فرار کرده و به پاریس رفته بود این را مدیریت می‌کرد.

این هم فایده نداشت و کودتا توسط اطلاعات سپاه کشف و خنثی شد. دو ماه بعد جنگ تحمیل شد. حالا جالب این است که به سر خانه اول بازگردیم. این ۶ ماه مهم و پیش‌زمینه است. عراق کانال می‌زند و مهندسی می‌کند و این اتفاقات هم رخ می‌دهد. در اواسط این داستان‌ها آقای برژینسکی کسی بود که یکی از شاگرد او به نام جیمی کارتر رئیس‌جمهور شده است و استاد خود را به کاخ سفید آورده و مشاور ارشد و رئیس طراحی سیاست‌های پشت پرده ایالات متحده آمریکا شده است.

او با صدام در مرز اردن و عراق دیدار کرد؛ مقطعی که صحرای طبس اتفاق می‌افتاد. بعد حساب کنید چند ماه قبل از عملیات تهاجم سراسری مشاور ارشد رئیس‌جمهور آمریکا با صدام دیدار می‌کند. او را آنتریک می‌کند و می‌گوید ژاندارم منطقه‌ای وجود ندارد و شما می‌توانید ژاندارم منطقه باشید.

در مرز با عراق جلسات محرمانه و سری شکل می‌گیرد که عراق را تحریک کند. یکباره می‌بینید از خرداد سال ۵۹ درگیری در شلمچه داریم. ما در شلمچه شهید دادیم. با قناصه زدند و این سه ماه قبل از شروع رسمی جنگ است. همین‌طور وقتی جلوتر می‌آیید دو تا سه نقطه را عراق می‌گیرد؛ ازجمله نفت‌شهر، سومار و زین‌القوص.

 

اینها برای چه زمانی است؟

اینها برای قبل از شروع جنگ است. در تیر، مرداد و شهریور درگیری رسمی‌تر می‌شود. مثلا ۱۰ روز قبل از آغاز جنگ رسمی ۲۱ شهریور اتفاقاتی رخ می‌دهد. در مقطعی می‌بینید در ۲۱ شهریور صدام در مجلس‌ عراق صحبت می‌کند و قرارداد الجزایر را جلوی دوربین تلویزیون‌ها پاره می‌کند. می‌گوید قرارداد ۶ مارس از نظر ما ملغی است. قرارداد بین‌المللی را پاره می‌کند.

لذا بحث پیشینه‌های جنگ تحمیلی اینهایی بود که من عرض کردم. در فروردین قطع رابطه سیاسی آمریکا با ما بود. بعد آقای برژینسکی را فرستاد تا محرمانه در مرز عراق و اردن با صدام دیدار کند و او را برای جنگ با ما مجاب کند. صدام هم احساس کرد می‌تواند ژاندارم منطقه باشد چون خلأ نبودن ژاندارم منطقه در خاورمیانه وجود داشت.

شروع جنگ تحمیلی عراقی‌ها پنج هزار و ۴۰۰ دستگاه تانک داشتند. نزدیک به ۳۰۰ و خرده‌ای هلی‌کوپتر داشتند. ۱۲ لشکر متشکل از لشکرهای پیاده، مکانیزه و زرهی و تیپ‌های ژاندارمری و پلیس و... را درگیر جنگ کردند. برحسب ظاهر عراق بود، ولی پشتیبانی از طرف ۵۶ کشور انجام می‌شد. در حوزه مهندسی هم بسیار قدرتمند بود، چون مهندسی غربی به کمک آنها آمد.

۳۱ شهریور عراق با ۱۹۲ هواپیما به فرودگاه‌های ما حمله می‌کند. این هم مدلی برگرفته از اسرائیلی‌ها بود. اسرائیل زمانی که می‌خواست در جنگ اکتبر ۱۹۶۷ به اعراب حمله کند رئیس اعراب و سردمدار مصر بود و دومین کشور قدرتمند عربی سوریه بود. ۲۰ دقیقه قبل از اینکه بخواهند تکان بخورند ۷۰ درصد از نیروی هوایی مصر را نابود کرد.

مدل تبلیغاتی صدام بر اساس هیتلر و مدل نظامی او بر اساس طرح‌های اسرائیلی‌ بود. ۱۹۲ هواپیمای عراقی آمد و ۱۱ استان ما را زد. از جمله فرودگاه تهران، مهرآباد را زد. ساعت ۱۴:۱۰ بعداز ظهر  ۳۱ شهریور صدای انفجار آمد و مردم هیچ پیشینه‌ای نداشتند.

 

چرا پیشینه نداشتند؟ شما می‌گویید مقدمه‌سازی شد؟

نداشتند. داخل کشور این منتشر نمی‌شد که به زودی عراقی‌ها به ما حمله می‌کنند؛ اما صدام کار خود را می‌کرد. رئیس‌جمهور در کشور معتقد بود غلط می‌کنند حمله کنند. یعنی می‌گفتند تانک‌ها را در کرمانشاه نگاه کنید تا کجا آمده است، او منکر می‌شد. اصلا قائل به این مساله نبود، لذا مردم پیش‌زمینه ذهنی نداشتند که جنگ می‌شود و وقتی صدای انفجار آمد بگویند جنگ شد.

وقتی این اتفاق افتاد همه شوکه شدند و نمی‌دانستند چه کنند. امام(ره) پیامی داد که چیزی نشده است، دزدی آمده و سنگ انداخته و رفته است. ما چنان سیلی‌ای می‌زنیم که نتواند از جای خود بلند شود. امام(ره) لفظ دزد را که درباره صدام به کار برد اولین تهاجم انجام شد. یک وقتی می‌گویند قاتل، قاچاقچی و... است یک وجهی دارد. یک وقتی می‌گویند دزد است، سخیف‌ترین لفظی که امام می‌توانست استفاده کند دزد بود. یعنی ضربه اصلی را امام(ره) به صدام زد که لفظ دزد را برای او به کار برد.

ارتش هم عملیاتی کرد که انصافا در تاریخ ماندگار شد. عملیات ۱۴۰ فروندی بود. این برای روز اول جنگ بود. عراق که به ما زد یک روز بعد عملیات را انجام دادیم.

عملیاتی که ارتش انجام داد. این عملیات جزء افتخارات کشور در تاریخ چندهزارساله است. بحث من درباره انقلاب نیست. کار بزرگی بود که بچه‌های ارتش انجام دادند. عملیات برگرفته از طرح البرز بود. در اصل عملیات ۱۴۰ فروندی که الان مطرح است به این نام هست ولی این ۱۴۰ هواپیما براساس طرحی به نام کمان ۹۹ است. کمان منظور آرش کمانگیر است و ۹۹ هم به دلیل طرح ۹۹ صفحه‌ای است. این بزرگ‌ترین عملیات پیروزمند هوایی جهان در تاریخ قرن است. ایران قدرتی را به رخ دشمن کشید که در عرصه هوایی حرف برای گفتن داریم. این حرکت اساسی بود.