1

 

زبان اول خودتان را در نظر بگیرید و جمله ای را انتخاب کنید و شروع به توضیح تمام قواعد گرامری موجود در آن جمله بکنید. به احتمال خیلی زیاد گیج و سردرگم خواهید شد مگر اینکه نویسنده و یا مترجم و یا استاد ادبیات باشید. البته این گیج شدن به معنای عدم توانایی شما در به کارگیری آن زبان نیست. پس چه اتفاقی رخ داده که توانستید زبان مادری را بدون گرامر یاد بگیرید و استفاده کنید؟ اتفاقی که افتاده این است که همه ما به صورت ناآگاهانه گرامر و ساز و کار زبان را در جملات و بر طبق نیاز و شرایط اکتساب کرده و با استفاده مکرر از جملات مشابه آنها را به خوبی یاد گرفته و به طور ناخودآگاه در تمامی مکالمات به طور صحیح استفاده می کنیم.

معضل زبان مادری

آقای نورمن دوج Noraman Doidge  روان شناس برجسته و مولف کتاب The Brain That Change Itself  (مغزی که خودش را تغییر می دهد) در مورد مشکل زبان مادری و تاثیر آن در یادگیری زبان جدید می گوید: یادگیری یک زبان جدید پس از دوران بحرانی یادگیری زبان در کودک، به این خاطر مشکل است که چون هر چه بزرگ تر می شویم به استفاده ناخودآگاه از زبان مادری خود بیشتر عادت می کنیم و هر چه بیشتر به گویش یک زبان عادت کنیم، زبان مورد نظر (زبان مادری) بیشتر زبان های دیگر را در دایره زبان شناسی مغز کنار می زند. با بالاتر رفتن سن نرمی و انعطاف پذیری سلول های مغز کمتر شده و غلبه بر سلطه زبان مادری هر روز سخت تر می گردد. اما دلسرد نشوید. همیشه راهی برای یادگیری وجود دارد.

یک فرد بزرگسال برای یادگیری زبان جدید باید تلاش بیشتری نسبت به یک خردسال نماید، به این خاطر که مغز انسان به صورت طبیعی تنبل است و به سلطه زبان اول اصرار می ورزد، چون برای مغز استفاده از زبان مادری راحت تر از یادگیری یک زبان جدید و یا استفاده از زبان جدید برای انتقال مفاهیم و منظور است. مثل استفاده کردن از دست چپ برای کسانی که راست دست هستند. مغز حتی اگر تلاش هم کند ناخودآگاه ترجیح می دهد از دست راست استفاده کند و در استفاده از دست چپ مقاومت می کند. به همین خاطر بسیاری از مدرسان زبان انگلیسی گرفتار دام استفاده از زبان مادری برای یادگیری زبان دوم می شوند و این امر را اجتناب ناپذیر می دانند.

با بررسی دقیق تر تاثیر منفی زبان مادری در یادگیری زبان دوم، به این امر به نظر طبیعی و اجتناب ناپذیر پی خواهیم برد که یادگیری دو زبانه مفاهیم سخت است. شاید اولین و مهمترین تاثیر منفی استفاده از زبان مادری برای یادگیری زبان جدید عادت ترجمه ناخودآگاه در ذهن باشد. به این مفهوم که اکثر بزرگسالان و بالغین موقع یادگیری زبان جدید به ترجمه ناخودآگاه کلمات از زبان مادری به زبان جدید روی می آورند. ترجمه ناخودآگاه یکی از بزرگترین سدهای روبروی یادگیری زبان جدید است که بسیاری از مدرسین زبان از آن غافل اند و به آن توجهی نمی کنند. وقتی که شما گرفتار ترجمه در ذهن شوید به صورت ناخودآگاه هنگام صحبت به زبان جدید، به زبان مادری خود فکر می کنید و جمله سازی می کنید و سپس جملات و مفاهیم شکل گرفته در ذهن خود به زبان مادری را به زبان دوم ترجمه و مطرح می کنید.

2

ترجمه ناخودآگاه یکی از بزرگ ترین سد های روبروی یادگیری زبان جدید است

اما این مصیبت برای بزرگسالان دقیقا مزیتی است که کودکان از آن برای یادگیری سریع تر زبان انگلیسی بهره می برند. کودکان ترجمه ذهنی ندارند و به صورت مستقیم و ربط دادن مفاهیم و صداها به یکدیگر کلمات جدید در زبان جدید را فرا می گیرند و تکلم می کنند. به این ترتیب هر زبان جدیدی که کودک فرا می گیرد به زبان مادری برای او تبدیل می شود. کودکان این قابلیت را تا حدود سن 12 سالگی حفظ می کنند.

البته این به معنای حذف کامل زبان مادری موقع یادگیری یک زبان جدید در بزرگسالان نیست. استفاده از زبان مادری اجتناب ناپذیر است اما باید به شکل صحیح استفاده شود. در ابتدا باید موقعیت ها در زبان الف توضیح داده شود و به زبان ب یاد گرفته شود و در ادامه می توان به سمت حذف تدریجی و کامل زبان الف حرکت کرد.

متاسفانه این باور غلط بین زبان آموزان و حتی بسیاری از مدرسین زبان انگلیسی وجود دارد که ترجمه ناخودآگاه ذهنی امری طبیعی است و برای اجتناب و جلوگیری از آن راهی وجود ندارد. مغز انسان به گونه ای کار می کند که به صورت طبیعی در برابر زبان دوم مقاومت می کند که پروفسور نورمن دوج آن را سلطه زبان اول می نامد. عوامل متعددی وجود دارد که یادگیری یک زبان جدید را چالش برانگیز می کنند که یکی از مهمترین آنها پدیده سلطه زبان مادری است که توضیح داده شد.

افرادی که به صورت ناخودآگاه موفق می شوند فارغ از زبان مادری خود بین کلمات و مفاهیم در یک زبان جدید ارتباط برقرار کنند، یک ناحیه گفتاری جدید برای زبان جدید در مغزشان ایجاد می گردد که موقع صحبت کردن به زبان جدید فعال می شود و به کارشان می آید. متاسفانه از هر 100 نفر تنها 5 نفر موفق می شوند از پس این کار بربیایند. 95 درصد باقیمانده به یک نگرش جدید در یادگیری زبان انگلیسی نیاز دارند که به آنها نیز امکان تسلط به زبان جدید را بدهد.

این نگرش جدید به یادگیری فعال زبان انگلیسی و یا یادگیری سه مهارتی معروف است. خلاصه این روش این است که برای یادگیری فعال و ناخودآگاه زبان انگلیسی، باید در هنگام یادگیری حداقل سه مهارت زبانی گوش دادن، خواندن و صحبت کردن انگلیسی را با هم تلفیق کرد، که به آن تکرار هم زمان نیز گفته می شود. تکرار، هم زمان با شنیدن و خواندن انگلیسی. تکرار هم زمان این امکان را به زبان آموز می دهد تا از شر ترجمه ناخودآگاه و عادت طبیعی فکر کردن به زبان مادری خلاص شود.

شروع صحبت کردن در زبان مادری ناخودآگاه اتفاق می افتد، با تکنیک تکرار هم زمان توانایی خلق ناخودآگاه آواها و کلمات جدید در زبان جدید نیز در فرد فعال می شود. به علاوه «تکرار همزمان»  ایجاد ارتباط بصری و ارتباط بین کلمات و مفاهیم به زبان انگلیسی را تقویت می کند، بدون اینکه نیاز پیدا کنید به ترجمه به زبان مادری پناه ببرید.

منبع : کتابخانه مجازی آموزش زبان لایب