سبقت‌جویی برخی مقام‌های ایرانی در مخالفت و لعن هرگونه گفت‌و‌گو و تعدیل در تنش روابط با امریکا در روزهای اخیر، ناشی از این‌باور است که «دونالد ترامپ» اکنون بیش از هر زمان به گفت و گو با ایران نیاز دارد. اعتراض‌های مدنی امریکائیان به تبعیض‌های جاری در این کشور، رکود اقتصادی و بحران ناشی از کرونا که به مرگ بیش از صد‌هزار نفر در آمریکا انجامیده و سرانجام همبستگی تأثیر‌گذار این‌عوامل بر نتیجه‌ احتمالی انتخابات ریاست‌جمهوری در نوامبر آینده(آبان 98) سبب تقویت اعتماد به نفس مخالفان گفت‌وگو میان تهران و واشنگتن شده است. 

توئیت رئیس‌جمهوری آمریکا پس از تبادل زندانیان با ایران که به‌شکل مستقیم و بدون پرده پوشی خواستار گفت‌و‌گو شد، ‌‌به‌تصور‌ بالا در نیاز ترامپ به‌ گفت‌وگو با‌ تهران‌ دامن‌زده ‌است.‌ ترامپ ‌در ‌توئیت خود و خطاب به مقام‌های ایرانی نوشت: «‌معامله ‌بزرگ! تا انتخابات امریکا صبر نکنید! من برنده می‌شوم!» پاسخ تهران به دعوت ترامپ اما مضمونی پراکنده از حیث محتوا و رویکردها داشته است. از یک‌سو «محمد جواد ظریف» وزیر امور خارجه این دعوت را نه رد کرد و نه به گنده‌گویی ترامپ تن داد. پاسخ او هوشیارانه و در چارچوب تبادل پیام‌های دیپلماتیک بود. این پاسخ در جامعه بین‌الملل مفهوم و شناخته شده است. ظریف خطاب به ترامپ در توئیت خود نوشت:« زمانی که شما وارد دفتر (کاخ سفید شدید، ما صاحب یک توافق (برجام) بودیم. ایران و دیگر طرف‌های برجام هیچ‌گاه میز گفت‌وگو را ترک نکردند. مشاوران شما (که اغلب تا به‌حال اخراج شده‌اند) قمار احمقانه‌ای انجام دادند. این به شما بستگی دارد که چه زمان بخواهید آن را اصلاح کنید.» اما سوی دیگر واکنش‌های داخلی به دعوت ترامپ، بیش از‌آنکه به فرصت‌های موقعیت‌ساز در بزنگاه کنونی توجه کند، در چارچوب شعارهایی بروز داده شده که اوضاع جاری در ایالات متحده مشوق اصلی آن است. این اوضاع، علیرغم نشانه‌های هشدار آمیزی که برای آینده دولت ترامپ در انتخابات نوامبر پیش‌رو دارد، می‌تواند حاوی نشانه‌های اغواگرانه نیز باشد. 

مهمترین فریب اوضاع جاری ایالات متحده و موقعیت کنونی ترامپ، خلق تصوری است که رئیس جمهور جایگزین در پی انتخابات آینده می‌تواند بر سطح تنش در روابط ایران و آمریکا تأثیر کاهنده داشته باشد. تکرار تجربه تعامل با دولت باراک اوباما در صورت پیروزی «جوبایدن» نامزد انتخاباتی دموکرات‌ها در امریکا، مهمترین انگیزه برخی مخالفت‌ها با هرگونه گفت‌وگو میان ایران و امریکا در حال‌حاضر است. این رویکرد، فاقد توجه به دو نکته راهبردی است: نخست،دولت «حسن روحانی» در تمام سال‌های اخیر متهم به توجه تام و تمام به «برجام» به‌عنوان کلید برون رفت کشور از مشکلات شده است. همین امر در نگاه منتقدانش به عنوان اصلی‌ترین ضعف و ناکارآمدی دولت او بیان می‌شود. اما امیدواران به شکست ترامپ و پیروزی رقیب او در نوامبر آینده نیز به ترتیبی همه تخم‌مرغ‌های خود را در سبد «جو بایدن» گذاشته‌اند. ضعف اصلی در رویکرد بخش بزرگی از مخالفان گفت‌وگو با آمریکا، علاوه بر نداشتن تحلیل استراتژیک در این منظور و بسنده کردن به شعارهایی مانند آنچه در جلسه دوشنبه (19 خرداد 90) مجلس یازدهم سرداده شد، این است که شکست ترامپ در انتخابات آینده هنوز به قوت یک احتمال است و نه بیشتر. 

دوم؛ جوبایدن در صورت پیروزی در انتخابات نوامبر، بی‌تردید باراک اوباما نخواهد بود. در نقد «سیاست تطبیقی» لازم است دو متغیر در تحلیل هواداران این رویکرد مورد توجه قرار گیرد: اینکه نه شرایط جاری در ایران و امریکا شبیه دوره اوباما و نه زمان تکرار پذیر است. علاوه براین، اگر حل اختلاف‌ها و دشمنی‌ها میان ایران و امریکا در گذشته ممکن بود، حدود آن تا مرز برجام خلاصه نمی‌شد. بایدن برای بازگشت آمریکا به برجام، به همان اندازه سوداگر خواهد بود که ترامپ با اجرای سیاست «فشار حداکثری» کوشید ایران را به تسلیم دربرابر خواست‌هایش وادارد. 

تردید نیست که ترامپ می‌کوشد با ترغیب تهران به گفت‌وگو، برای رقابت انتخاباتی و برون‌رفت از ناکامی‌های جاری دولتش، محملی فراهم کند. نیاز او به این اتفاق پنهان نیست. تهران نیز به پشتوانه ایستادگی در برابر فشارهای روزافزون دولت ترامپ، نمی‌تواند با چشم‌پوشی از حقوق خود به او امتیاز گفت‌وگو دهد. اما اگر فرصت‌ها می‌توانند به ایجاد موقعیت‌های بهتر بینجامند، آنگاه لازم است با تعریف روشن اهداف، در این‌باره تدبیر کرد. مهم این است که آشفتگی صحنه به دادن آدرس غلط نینجامد و سبقت جویی‌ها در مخالفت و لعن گفت‌و‌گو با پرهیز از هیجانات و نگاه واقع‌گرا به اوضاع و چشم‌انداز آینده انجام شود.