به گزارش پارس نیوز، 

ناهید جعفرپور کامی
سوسن پرور متولد 30 دی 1354 است. فارغ التحصیل لیسانس رشته ادبیات نمایشی و فوق لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه آزاد است. اصالتا اراکی و فرزند دوم خانواده می باشد. او در تئاتر، کارگردان و بازیگر است. سوسن پرور یکی از حامیان فعال حیوانات می باشد. بازیگری را از سال ۱۳۷۳ به طور رسمی با بازی در تئاتر شروع کرد. وی در سال ۸۷ با بازی در سریال "بزنگاه"  ساخته رضا عطاران توانست به خوبی شناخته شود. او همچنین در فیلم های سینمایی "زندان زنان" و "رد کارپت" نیز بازی داشته است. در دوران دانشجویی علاقه زیادی به گروتسک و طنزی که در آثار اوژن یونسکو بود، داشت. پایان نامه لیسانس و فوق لیسانسش هم حول و حوش گروتسک بود. برای همین به سمت کمدی جذب شد. در رادیوی اراک بیشتر کار کرد. حدود یک سال کارگردان نمایش رادیویی بود و در نمایش های رادیویی نیز خیلی کار کرد. حاصل گفت و گو با این هنرمند خوش ذوق و توانا تقدیم حضورتان می شود؛
* سوسن پرور یک تم بانمکی دارد که فرق 
نمی کند در چه تمی بازی کند، راحت از مردم خنده می گیرد:
- خدا کند این طور باشد که شما می گویید. من هر نقشی که می خواهم بازی کنم اول برایم مهم این است که مردم دوستش داشته باشند، چه منفی و چه مثبت و چه طنز. ملاکم فقط خنده نیست، کاراکتر باید دوست داشتنی باشد و این چیزی است که فیلمسازهای بزرگ خوب بلدند در فیلمنامه اعمال کنند. یعنی حتی اگر نقش منفی یا حتی آدمکش یا حتی کمدین باشد، هر چیزی در هر موقعیت است، اول دوست داشتنی است، بعد شما می پردازید به اینکه منفی است یا مثبت و... من سعی می کنم کاراکترهایی که قرار است نقش آنها را بازی کنم اول دوست داشتنی باشند.
* وقتی یک تماشاچی، آقای جواد عزتی را 
می بیند، با او راحت است. شما هم این وجه کاراکتر را دارید که مردم با شما راحت هستند؛
- شاید علتش همین است که کاراکترها را به هیچ عنوان، بی خودی بازی نمی کنم. یعنی زور نمی زنم مردم را گول بزنم. مردم هر جا احساس می کنند گول می خورند، دیگر کاراکتر را دوست ندارند.
* در نقش هایی که بازی می کنید چه قدر خودتان هستید؟
- هر بازیگری اگر بخشی از خودش را به کار نگیرد، اصلا بازی نمی کند. بنابر این یک بخشی از خودش و تجربیاتش را به کار می گیرد. اینکه چه قدر خودم هستم، بستگی به کاراکتر دارد، چون کاراکتر با کاراکتر فرق می کند. هر بازیگری یک بخشی از خودش را به کاراکتر می دهد تا آن را به نمایش بگذارد، ولی در کاراکترهای مختلف درصد آن فرق می کند.
* به نظر می رسد به واسطه همین ارتباطی که با مردم برقرار کرده اید، کارگردان ها بیشتر برای نقش های ثابت شده در شما به سراغ تان می آیند؟
- نمی دانم. این یک مقدار برای من سخت است، برای اینکه من خودم خیلی سعی کرده ام اینها با هم تفاوت داشته باشند. آسان ترین راه کمدی بازی کردن در این سال ها در ایران، این است که کاراکتر یک مقدار خنگ و یک مقدار بدشانس باشد. در کل قواعد تعریف شده ای دارد.
* شما در سریال "دزد و پلیس" هم بازی کردید،از نظر خودتان چه طور سریالی بود؟
- "دزد و پلیس" یکی از مجموعه‌های طنز اجتماعی تلویزیونی بود، این مجموعه به کارگردانی سعید آقاخانی تولید شد. تهیه ‌کننده این سریال محسن چگینی بود و سریالی که به قلم مهراب قاسم خانی نوشته شد. همه بازیگران دست به دست هم دادند تا بتوانند سریال را این طور زیبا خلق کنند.
* لیست کارگردان هایی که تا امروز با آنها کار کرده اید خیلی متنوع است. فضای کاری بعضی هایشان از زمین تا آسمان با هم فرق دارد؛ چنین اتفاقی چه طور در رزومه کاری شما شکل گرفته است؟
- من باید خدا را شکر کنم که توانسته ام تا امروز با کارگردان های مختلف کار کنم، چون در ایران این اتفاق به راحتی برای بازیگر نمی افتد. حالا یا از خوش شانسی من بوده یا از زرنگی من. فکر می کنم برای یک بازیگر اتفاق خیلی خوبی است که بتواند کار کردن با کارگردان های مختلف و متنوع را تجربه کند، چون به این ترتیب با نگاه های مختلف آشنا می شود و من خودم کیف می کنم از این قضیه؛ در غیر این صورت، همه چیز تکراری می شود و نوآوری دیگر معنی نمی دهد.
* چه مسیری طی شد تا به بازی در مجموعه "بزنگاه" برسید؟
- من متولد اراک هستم و سال های ابتدایی فعالیت حرفه ای ام در آن شهر گذشت. بعد برای مدتی مدام بین اراک و تهران در رفت و آمد بودم تا اینکه نهایتا در سال 83 تصمیمم خود را گرفتم و به تهران نقل مکان کردم. پیش از اینکه به تهران بیایم، در جشنواره های مختلف استانی شرکت می کردم و در سطح خودم هنرمند شناخته شده ای 
بودم. با این حال نمی دانم چرا مدت ها تلاش می کردم و به آنچه می خواستم، نمی رسیدم. علاقه اصلی من چه در بازیگری و چه کارگردانی، فضای گروتسک و طنزهای تلخ اجتماعی بود، در حالی که در آن زمان فضای ابراز آن سبک از کار چندان وجود نداشت. از زمانی به بعد مسئله امرار معاش هم مطرح بود و باید به گذران زندگی ام هم فکر می کردم. لذا سراغ شغل های دیگر رفتم. مدتی منشی بودم، اما خیلی زود استعفا کردم و صندوقدار یک پیتزافروشی شدم. بعد از مدتی یکی از دوستانم تماس گرفت و گفت برای یکی از نمایش هایمان مجوز اجرا گرفته است. دوباره وسوسه هنر به سراغم آمد. از قضا فریده فرامرزی، همسر رضا عطاران هم در آن کار حضور داشت و باعث شد ایشان بازی مرا ببیند و خیلی زود برای بازی در "بزنگاه" انتخاب شوم.
* خودتان چه قدر در تغییر و تحول کاراکترتان نقش داشتید؟ مثلا جایی نبود که با بعضی رفتارهایتان که در فیلمنامه تعریف شده بود، مشکل پیدا کنید؟
- من خیلی معتقدم بازیگر باید در خدمت قصه ای که کارگردان روایت می کند، باشد، همان طور که کارگردان هم در خدمت قصه ای است که نویسنده آن را نوشته است. برای همین سعی می کنم تفکری که پشت کاراکترم وجود دارد، از هیچ جای فیلمنامه بیرون نزند. حتی این موضوع ممکن است باعث شود کمتر دیده شوم ولی این طور خیالم راحت است که در یک کار خوب بازی کرده ام 
و برایم دلنشین تر است بگویند در این فیلم خوب، سوسن پرور هم حضور داشت تا اینکه بگویند سوسن پرور 
خیلی خوب بود.
* از روندی که در این سال های بازیگری پشت سر گذاشته اید، راضی هستید؟ هنوز فکر می کنید بخش هایی 
هست که باید تجربه کنید یا دیگر خسته تر از این حرف ها هستید؟
- من اصولا همیشه راضی ام، چون فکر می کنم آدم باید با عشق زندگی کند. اصلا همه رنگ زندگی بسته به این است که با عشق زندگی کنی. شغلم را دوست دارم و کارم را با عشق انجام می دهم و رنگ زندگی ام است. برای همین هم همیشه راضی ام. از بین کارهایی که تا امروز انجام داده ام، سریال های "خوب، بد، زشت" و "روزگار قریب" را خیلی دوست دارم اما هنوز هم مثل روز اول پر انرژی هستم.
* هیچ وقت به این فکر کرده اید که در اوج، خداحافظی کنید؟
- من تا به امروز عمده فعالیتم کمدی بوده و در اکثر سریال های موفق تلویزیون در این ژانر حضور داشته ام و با خودم می گویم از جشنواره ها و مسابقه هایی که تا حالا برگزار شده و رأی آوردم مشخص است از دیدگاه مردم کارنامه قابل قبولی دارم. حالا به خودم می گویم با وضعیت فعلی تلویزیون قرار است مگر چه اتفاق بزرگ تری 
بیفتد؟ این فکر، آدم را مایوس می کند که سقفش همین جا بود.
* یعنی معتقدید الآن به سقف هنرپیشگی 
رسیده اید؟
- شما به تازگی کار جذاب کمدی و پر بیننده در تلویزیون دیده اید؟ امید دارید با این سیستم حاکم بر تلویزیون اتفاق خاصی رخ بدهد؟
* اینکه قید حضور در شبکه های اجتماعی را زده اید به این دلیل است که از رو به رو شدن با مخاطبانتان می ترسید؟
- بله واقعا می ترسم. در فضای مجازی به عده ای که شهامت ندارند رو در روی شما حرف بزنند، این موقعیت را می دهید که بیایند هرچه دل شان می خواهد بگویند. من با این مسئله موافق نیستم. خیلی خوشحالم که سایرین در فضای مجازی فعال هستند و طرفدار دارند. به نظرم اینها دارند تحمل می کنند تا فرهنگ استفاده از 
شبکه های اجتماعی جا بیفتد ولی من به شخصه شهامت 
رو به رو شدن با آن نقدهای بی ادبانه و فحاشی مرسوم در شبکه های اجتماعی را ندارم.
* به نظر می ‌رسد نقش ‌هایتان در آثار سینمایی با وجود کوتاه بودن، تاثیرگذارتر و ماندگارتر است؟
- هنوز هم پیشنهادهایی از سینما دارم، اما نه آنچنان که دلخواهم باشد و آنها را در حد و شأن خودم بدانم. البته امسال پیشنهاد نقشی محوری در یک کار سینمایی را هم داشتم که به علت درگیر بودن در سریالی، نتوانستم در آن حضور پیدا کنم. سینما که این روزها محل آدم ‌های 
بی تخصص است.
* چرا سوسن پرور تا به حال ستاره نشده؟
- ستاره یعنی چه؟ آدم چه طوری ستاره می شود؟ اینکه پرکار باشد؟ من می‌ توانم به جرأت بگویم که هنوز روی همان موجی هستم که زیر پایم آمده است. البته نه با پرکاری، یا اینکه روی جلد مجله ‌ها باشم. من این کار را نمی ‌کنم. من نمی‌ خواهم مانکن باشم یا شو بدهم. اینها انتخاب من نیست. می ‌تواند انتخاب فرد دیگر باشد، که قابل احترام هم هست. اما من آن کار را نمی ‌کنم. اگر می‌ خواهند بگویند استار نشدم، بگویند. من نمی ‌خواستم به آن معنی استار باشم.
* به دست آوردن چیزی که کمتر کسی 
تجربه ‌اش کرده است؟
- احترام و عشق. اینکه مثلاً وقتی دو هفته پیش سوار آژانس شدم آقای راننده از صدایم مرا شناخت و شروع کرد به صحبت کردن در باره هنر و بازیگری. طوری صحبت کرد که من اصلاً انتظار نداشتم و نادانی مرا ثابت کرد. گفت ما دوست نداریم بازیگرمان را یک ‌جور دیگر ببینیم. 
* تا به حال حس کرده اید بازیگری همان کاری است که باید انجام دهید؟
- بعد از هر تمرین تئاتر، وقتی می آمدم می نشستم، احساس می کردم پوست انداخته ام و از محدوده خودم به عنوان یک آدم، یک قدم آن طرف تر گذاشته ام.
* مناسبات کاری سخت و پیچیده برای بازیگر خانم چه چیزهایی هستند؟
- من به عنوان یک زن بازیگر از اینکه این ‌قدر مراقب باشم که اتفاقات عجیب و غریبی نیفتد، اذیت می‌شوم. از من انرژی می‌گیرد. دوست ندارم این‌ قدر انرژی هدر دهم. نهایتش چه اتفاقی می‌افتد؟ آن پروانه شدن یا دگردیسی یا شاه ‌نقش برایم رخ نمی‌دهد. من این را با خودم حلاجی کرده‌ ام.
* به نظر شما بزرگترین سرمایه یک هنرمند چیست؟
- فکر می کنم شخصیت و ذات خود آن شخص است. به نظر من چه هنرمند و چه غیر هنرمند، خیلی متفاوت نیستند. فقط هنرمند باید یک مقدار خلاق تر باشد وگرنه شخصیت و ذات برای همه،‌ سرمایه بزرگی است.
* نقشی هست که دلتان بخواهد آن را ایفا کنید؟
- نه، خیلی این‌ جوری نگاه نمی کنم. من آدم 
واقع بینی هستم.
* شما هنر را فطری و ذاتی می دانید؟
- به نظر من بله، هنر یاد گرفتنی نیست، باید آن را پرورش دهی و قدرتمندترش کنی، بسیار عالی و 
تحسین برانگیز است ولی اگر این مایه و خمیره فطری در آدم وجود نداشته باشد، شما بگو هزار سال هم کار کند به جایی نخواهد رسید. اگر این بن مایه نباشد فرد تنها با این تلاش و خواندن می تواند یک کپی کار خوب شود و بس. من گفتم و باز هم می گویم که علم با هنر متفاوت است، والا کلاً با این گفته آخر شما موافقم، به نظر من کار خوب چه توسط غیر حرفه ای، چه توسط کهنه کار، کاری خوب است، مهم اینجاست که کار خوب، خوب و ماندگار خواهد شد. حال خالقش با هر شاخص و توانی که باشد. ما بسیاری نویسنده داریم که از تمام کتاب هایش تنها یکی از آنها عالی و ماندگار شده و باقی مانده است.