به گزارش پارس به نقل از یافته نیوز، کارکنان یکی از ادارات خرم آباد که محل آن در دامنه ی یکی از کوه های این شهر قرار دارد، تصمیم می گیرند پس از چند سال، درب یکی از انبارهای قدیمی واقع در انتهای اداره که در دامنه کوه قرار دارد را بگشایند. خوشبختانه جانب احتیاط را رعایت می کنند و چون چند سالی درب این انبار گشوده نشده است، توسط یک متخصص، اقدام به سم پاشی اتاق های انتهایی انبار که مملو از وسایل مختلف است می کنند.

در این بین، ناگهان ماری به قطر تقریبی ۱۵ سانتی متر و طول یک و نیم متر در کنار پای سم پاش مشاهده می شود و وی به اتفاق یکی از کارکنان اداره، سراسیمه محل را ترک می کنند.

پس از اطلاع دادن این موضوع به آتش نشانی، گروه امداد و نجات متشکل از" محمد میرزایی مقدم، مصیب نعمتی نیا و علی ولی زاده" در محل حضور می یابند.

هنگامی که مشغول جمع و جور کردن وسایل برای آغاز کار هستند، از آن ها سؤال می کنم: آیا برای انجام چنین عملیات خطرناکی دوره آموزشی دیده اند؟

نعمتی نیا که جوانی وظیفه شناس و قبراق نشان می دهد، پاسخ مثبت داده و توضیح می دهد که مارها و اصولاً اکثر حیوانات غریضه احساس خطر دارند. اگر به آن ها آسیبی نرسانیم، کاری با کسی ندارند. وی همچنین اشاره می کند که نباید در برخورد با مار یا حیوانات دیگری نظیر سگ، دچار ترس یا دست پاچگی شد چرا که بر اثر فعالیت هورمون های بدن انسان، نوعی بخار از بدن تولید شده و این حیوانات متوجه ترس ما گشته و جسور می شوند.

کار برداشتن وسایل که تمام شد، به دنبال گروه امداد و نجات آتش نشانی به ساختمانی در انتهای اداره واقع در دامنه کوه می رسیم. قفل بزرگی بر درب ورودی آن جلب توجه می کند. پس از گشودن درب، نفرات گروه امداد با احتیاط وارد اتاق اول که نیمه تاریک است می شوند. از روی چند تخته و مقوا عبور می کنند.

مقداری گوگرد که قبلاً توسط سم پاش آن جا ریخته شده، اتاق اولی را به لحاظ عدم حضور جانوران خطرناک اندکی ایمن به نظر می رسد، اما حکایت اتاق دوم که بزرگ تر بوده، تاریک است و انباشته از فایل ها، چوب ها، گونی های کاغذ و وسایل دیگر، حسابی با اتاق اول فرق دارد!

ایستادن در آستانه ی درب این اتاق نیز که تاریک سرایی وحشتناک است، دل شیر می خواهد! شاید ۴ یا ۵ سال از آخرین باری که کسی این جا حضور یافته می گذرد.

بچه های گروه امداد و نجات، چراغ های مخصوصی را که نور ضعیفی دارند روی سرشان می بندند و با در دست داشتن اهرم مخصوص مارگیری پس از یک بررسی کلی از اتاق، دو نفر از آن هات با احتیاط از کناره ها وارد آن جا می شوند.

ما که جلوی درب اتاق اول ایستاده ایم، با دلهره نظاره گر کار آن ها شده و از همان فاصله عکس برداری می کنیم!

حدود ۱۰ نفر از کارکنان اداره نیز بیرون از اتاق با اضطراب منتظرند ببینند سرنوشت جدال جوانان باشهامت گروه امداد آتش نشانی با مارهایی که احتمالاً تعداد آن ها بیش از آن چیزی باشد که سم پاش دیده است، چه می شود؟

به دلیل تاریکی اتاق و نیز وجود وسایل بسیار که با بی نظمی در گوشه و کنار این انبار رها شده است، امکان پیش روی نیروهای آتش نشانی خرم آباد بیش از چند متر وجود ندارد. پس از براندازی ۳-۴ متر از بخش های جلویی انبار که وسائل کم تری در آن جا مشاهده می شود، ناگهان جسد یک خدنگ پیدا می شود!

خدنگ حیوانی است به اندازه ی گربه که از مار و جانورانی نظیر پرنده ها تغذیه می کند. با مشاهده ی اسکلت خشک شده ی این خدنگ که تمام موهای بدنش ریخته و دهانش با دندان های تیز نیمه باز است، این احتمال می رود که این حیوان مارکش، توسط یک مار سمی خطرناک کشته شده باشد!

خدنگ ها سرعت عملی حدود ۳ هزارم ثانیه بالاتر از مارها دارند و معمولاً در محیط های باز، راحت تر اقدام به شکار مار می کنند، اما در این انباری شلوغ و ناهموار، احتمال می رود که خدنگ مارکش، قدرت مانور نداشته یا این که توسط مار دیگری غافل گیر شده و نیش خورده باشد. از دهان باز و خشک شده اش چنین استنباط می شود که آخرین لحظات زندگی اش، بسیار زجرآور بوده است!

بچه های گروه امداد با میله های مخصوصی که برای گرفتن گردن مار به کار می رود، جسد خدنگ را بیرون می کشند. ما نیز چند عکس از این حیوان که می گویند با داشتن کُرک و مو بسیار زیباست برمی داریم، اما این خدنگ که شاید از مرگ آن بیش از یک سال گذشته باشد، تمام موهای بدنش ریخته یا تجزیه شده است.

لحظاتی پراضطراب سپری می شود. کار کاوش بدون داشتن نور کافی و همچنین وجود وسایل فراوان در این انبار متروکه، دشوار و بی حاصل می نماید. چند کارگر به جمع حاضران اضافه می شوند و اقدام به پاک سازی اتاق اول می نمایند، اما به گفته ی بچه های گروه امداد و نجات رفتن کارگران سراغ وسایل اتاق دوم بسیار خطرناک است. لذا قدری گوگرد می آورند و در محیط اتاق تاریک سوزانده می شود تا از این طریق اکسیژن موجود از بین رفته، بلکه مارها از نظر تنفسی دچار مشکل شوند و از جای خود بیرون بیایند. درب انبار برای ساعتی بسته می شود تا پس از آن بچه های گروه امداد و نجات با زدن ماسک ضد گاز وارد اتاق شوند.

در این فاصله، فرصت را غنیمت شمرده و با مصیب نعمتی نیا در مورد کارشان به گفت وگو می نشینم. وی عنوان می کند که از فروردین ماه امسال تا کنون بیش از ۱۰ مورد در عملیات گرفتن مارها در نقاط مختلف خرم آباد شرکت داشته است.

همچنین اشاره می کند که عمده موارد این عملیات ها مربوط به منازل حاشیه شهر و بخصوص نقاطی که نزدیک کوه هستند بوده است. مصیب مارها را موجوداتی زیبا می داند که خداوند متعال آن ها را بی حکمت نیافریده است. وی جثه ی اکثر مارهای این منطقه را کوچک عنوان می کند و می افزاید بین انواع مارها، دو مار جعفری و قیطونی را بیش تر در خرم آباد مشاهده کرده است. این مارها از حشرات بزرگ نظیر سوسک ها یا تخم گنجشک ها تغذیه می کنند. البته مارهای بزرگ تر ممکن است اقدام به شکار موش هم بنمایند.

مصیب می گوید که مارهایی که می گیرند را به بیرون شهر برده و در طبیعت رها می کنند.

این جوان شجاع معتقد است تا زمانی که کاری به کار مار نداشته باشی، به انسان آسیبی نمی رساند مگر این که مورد حمله واقع شود یا به اصطلاح پا روی دمش بگذارند و احساس خطر کند. وی گرفتن مارهای بزرگ را آسان تر از گرفتن مارهای کوچک عنوان می کند، چرا که مارهای بزرگ، کندتر هستند و اهرم مخصوص مارگیری نیز راحت تر پشت گردن آن ها قرار می گیرد.

پس از گذشت ساعتی، نیروهای امداد و نجات با زدن ماسک های مخصوص وارد اتاق دوم می شوند. یک بررسی کلی از آن جا می نمایند و چیز خاصی در قسمت هایی که امکان بررسی هست نمی یابند. بیرون می آیند و عنوان می کنند که جست وجوی کامل منوط به تخلیه کل وسایل انبار است و در این لحظه که غروب و تاریکی فرا می رسد و اتاق انباشته از گاز گوگرد است، با توجه به نداشتن ماسک توسط کارگران و تاریکی، این کار چندان صحیح به نظر نمی رسد. لذا ادامه عملیات را به صبح روز بعد موکول می نمایند تا با همراه آوردن ملزومات و امکانات بیش تر، پس از تخلیه ی کامل وسایل اتاق توسط کارگران، به نبرد با مارهای سمی بپردازند.

آن ها امیدوارند که امشب مارها با استشمام گوگرد، از روزنه هایی که احتمالاً در این اتاق به سمت کوه وجود دارد، محل را ترک کنند بلکه گرفتار دست بشر نشوند! سپس توصیه می کنند پس از تخلیه ی کامل این انبار، با گچ و سیمان کافی، مرمت لازم در این انبار متروکه صورت پذیرد تا به لانه ی مارها و جانوران خطرناک بدل نشود!

ما هم به اتفاق آن ها محل را ترک می کنیم و برای شان در انجام این عملیات مهیج و خطرناک آرزوی موفقیت می نماییم.