«مادرم یک دختر هم بعد از من بدنیا آورده بود که اسم او را خیرالنسا گذاشته بودند و ما باو خانم کوچولو می‌گفتیم. اصغر روزی خانم کوچولو را بگردش برده و شیرینی زیادی باو خورانده بود. بچه را که بخانه آوردند تب کرد و گلودرد سختی شد. اصغر برای شفای این دختر نذر کرده بود که تا در تهران است روغن چراغ مسجد کوچه را که سابقا این و آن می‌دادند از کیسه خود بدهد و این نذر را با کمال دیانت اداء می‌کرد». توصیفی که عبدالله مستوفی تاریخ‌نگار و کارگزار خوش‌نام دولتی در روزگار گذشته در کتاب «شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه» از نذر یکی از نوکران خانه پدری‌اش به دست می‌دهد، اشاره‌ای جذاب به سنتی کهن در باورهای دینی و اخلاقی ایرانیان دارد.

نذر در میان ایرانیان جایگاهی والا از دریچه اعتقادات دینی، باورهای اخلاقی و نگاه نیکوکارانه آنان در دست‌گیری از نیازمندان و تنگ‌دستان دارد. سخن درباره راه‌کارهای مشکل‌گشایی در فرهنگ ایران بسیار است؛ راه‌کارها، سنت‌ها و مسیرهایی که در دل فرهنگ، دور و نزدیک می‌نماید. مردم ایران بر اساس باورهای کهن، برای گشودن گره‌های مسایل و مشکلات زندگی به راه‌کارهایی روی می‌آوردند که با حوزه فرهنگ عمومی و باورهای اخلاقی و دینی‌شان پیوندی نزدیک داشت. اینان همواره در گذر روزگار برآن بوده‌اند که بخشش گوشه‌ای از دارایی و توانایی‌شان به نیازمندان و تنگ‌دستان به شیوه‌ای که نذر نامیده می‌شود، می‌تواند در گره‌گشایی مشکلات‌شان بسیار تاثیرگذار باشد.

یک روایت تاریخی از نذر

جدا از آنچه درباره نذر و شیوه‌های گوناگون آن در فرهنگ عمومی ایرانیان نسل‌به‌نسل و سینه‌به‌سینه از گذشتگان به امروز رسیده است، مسیر پررنگ این سنت نیکومنشانه را در برخی منابع تاریخی می‌توان دید؛ آنجا که تاریخ‌نگاران برآن شده‌اند این آیین را در پیوند با سنت‌های اخلاقی و باورهای دینی توصیف کنند. عبدالله مستوفی در بخشی از کتاب ارزشمند خود نذر در دوره قاجار را به تفصیل روایت کرده است و روایتی جذاب از نذرهای مردم تهران در آن روزگار به دست می‌دهد. او به نذرهایی اشاره می‌کند که مردم به مناسبت فرارسیدن ماه سوگواری سیدالشهدا علیه‌السلام انجام می‌دادند «روز تاسوعا و عاشورا گذشته از مشغولیات روضه، ما مشغله دیگری هم داشتیم و آن کمک بتقسیم نذری بود. پدرم نمی‌دانم در نتیجه چه پیش‌آمد و در چه دوره‌ای از ادوار زندگی خود نذری کرده بود که در هریک از این دو روز پنجاه من برنج پلو می‌کردند و بمردم می‌دادند». او سپس به جزییات انجام این نذر اشاره می‌کند؛ موضوعی که ما را با جزییات نگاه نیکومنشانه ایرانیان در دوره‌های تاریخی آشنا می‌سازد، به ویژه دسته‌بندی کسانی که باید از نذری‌ها بهره می‌گرفتند «این نذری در پنج شش دیگ بزرگ ریخته می‌شد، دیگ اول آن سه ساعت به ظهر مانده حاضر بود. این دیگ برای اشخاصی که از روزهای قبل بتوسط خدمتکارها و نوکرها ظرف فرستاده بودند تخصیص داشت. دیگ دوم را در ظرف‌های خانه می‌کشیدند و برای همسایه‌ها و اقوام بِدر خانه‌ها می‌فرستادند. دیگ سوم و چهارم بین فقرائی که دم در می‌آمدند تقسیم می‌شد. پنجم و ششم که در حدود ظهر تا یکساعت بعد از ظهر از کار درمی‌آمد، مخصوص اهل خانه و کس و کار آنها بود. مادرم در سر تقسیم حاضر می‌شد که بی‌اعتدالی در قسمت کردن پدید نیاید». کودکان همواره در زمره کسانی‌اند که هنگام برپاداشتن نذری، مشتاقانه به یاری نذردهندگان می‌آیند؛ همانگونه که عبدالله مستوفی از فعالیت خود و برادران و خواهرانش در توزیع نذری‌ها یاد می‌کند «ما هم در گرفتن ظرف خالی فقرا و برگرداندن ظرف پر باین کار خیر کمک می‌کردیم. این نذری عبارت بود از پلو ساده که گوشت و ادویه، خورش آن می‌شد. بر فرض که ببعضی گوشت هم کم می‌رسید، خود پلو غذای چرب‌ونرمی بود مخصوصا ته‌دیگ‌های خوبی داشت که آنها را هم پارچه‌پارچه کرده روی تقسیمات می‌گذاشتند. گاهی هم اتفاق می‌افتاد که فقیر دم در ظرفی نداشت و یک پارچه نان سنگک کار ظرف را انجام می‌داد».

*رسول جلوانی*