این روزها کم نیستند آدم‌بزرگ‌ها و بچه‌هایی که سر و ته متن زندگی‌شان در حاشور خاکستری حاشیه زندگی خلاصه شده؛ آدم‌هایی که در حاشیه شهر متولد می‌شوند، در حاشیه زندگی می‌کنند، نفس می‌کشند و در همان حاشیه می‌میرند؛ آدم‌هایی که به قول خودشان، خیالشان راحت است که اگر تمام عمرشان را هم سگ دو بزنند،‌ به متن نمی‌رسند که نمی‌رسند؛ آدم بزرگ‌ها و آدم‌کوچک‌هایی که جای متن و حاشیه‌ زندگی در تقدیرشان جابه‌جا شده؛ به قول خودشان، حاشور خورده‌ها، هر چقدر متن زندگی شان خالی است، حواشی‌اش پررنگ است؛ آنقدر پررنگ که از میان تمام نداری‌ها و بدبختی‌های زندگی، تنها اسمشان برای متن‌نشینان اتوکشیده بالانشین، دغدغه شده؛‌ یکی حاشیه‌نشین صدایشان می‌زند، یکی ساکنان مناطق کم برخوردار، دیگری اهالی محلات ناکارآمد شهری، ساکنان مناطق ویژه و حتی اهالی سکونتگاه‌های غیررسمی! اسامی و عباراتی که بالقوه بودجه یا اعتباری را در متن خود دارند ولی دریغ از تکان خوردن آب از آب در حاشیه. به قول معروف اگرچه «حاشیه‌نشینی» برای مردم حاشور خورده داخل متنش چیزی نداشت ولی برای خیلی‌های دیگر حاشیه خوبی داشت.

مرتضی طلایی نایب رئیس شورای شهر تهران و رئیس پلیس پیشین تهران بزرگ یکی از آن‌هایی است که شاید به واسطه مسئولیت ریاستش بر ستاد هماهنگی شورایاری‌ها بیش از دیگران به وضعیت حاشیه‌نشینی و بسترهای آسیب‌های اجتماعی شهر تهران اشراف دارد. او با تشریح وضعیت فعلی کشور و شهر تهران در موضوع حاشیه‌نشینی و برخی آسیب‌های اجتماعی، معتقد است که گرچه هنوز وضعیت فعلی به مرحله بحرانی نرسیده ولی باید تدبیری برای حل آن کرد چراکه در صورت نادیده گرفتن این مساله، قطعاً به چالش فردا منجر خواهد شد.

او در بخش پایانی این گفت وگو با انتقاد از یارانه گرفتن 50 نماینده مجلس، حاشیه نشینی را محصول سیستم اداری رانتی در کشور می داند؛ حاشیه هایی که وقوع بحران به دنبال عدم استقرار قانون در این مناطق چندان دور از ذهن نیست.

 

چرا 50 نماینده مجلس باید یارانه بگیرند؟/ در تمام دنیا از پرخوران می‌گیرند و به ضعفا می‌دهند

- مثلا چه سیاست هایی؟

یارانه یکی از این نمونه هاست؛ یارانه‌ای که قرار بود تنها به دهک های پایین جامعه داده شود چه اتفاقی برایش افتاد؟ حتی اخیرا شنیدم که گفته شده نام 50 نماینده مجلس را از لیست یارانه بگیران حذف کرده اند! نماینده ای که آن قدر قدرت و توان مالی دارد و  می تواند در جامعه تبلیغ کند چرا باید در لیست یارانه بگیران قرار بگیرد. لذا این سیاست، عدالت نبود. در حالی که در تمام دنیا از پرخوران می گیرند و به ضعفا می دهند ولی ما نه تنها منابع را از پرخوران نگرفتیم بلکه منابع ملی را هم نتوانستیم به درستی میان قشر ضعیف جامعه توزیع کنیم.

تهران امروز حریم و محدوده ندارد/ مناطقی که قبلاً حاشیه تهران بودند حاشیه‌دار شده‌اند

- خب در شهر تهران چه ساز و کاری برای خدمات دهی به این پشت خطی ها وجود دارد؟

بنده برای بازدید به کهریزک که جزو تهران نیست رفتم؛ منطقه ای که علی رغم قرار نداشتن در مرز و حریم پایتخت، شهروندان تهرانی خدمات متعددی را از این منطقه می گیرند؛ مثلا اموات تهرانی ها در این منطقه دفن می شود، زباله های پایتخت نشین ها به آنجا منتقل می شود، آسیب های تهرانی ها به این جا سرازیر می شود و... حالا سوال اینجاست با چه استدلالی می خواهیم بگوییم این منطقه جزو محدوده تهران نیست؟ در شمال تهران هم وضع به همین منوال است؛ این مرزبندی ها و خط کشی ها باعث شده تا منطقه لواسان جزو تهران محسوب نشود ولی ما می بینیم مردم لواسان باید پول بدهند تا هر هفته زباله تهرانی هایی که آخر هفته شان را در این منطقه می گذرانند جمع کنند! این چه منطقی است و چه  کسی می تواند از آن دفاع کند؛ لذا مدیریت یکپارچه شهری نقش پررنگی در حل مشکل حاشیه نشینی دارد.

تهران امروز دیگر حریم و محدوده ندارد و به همین دلیل است که قانون گذار باید کارشناسان امر را با شرایط امروز تهران به میدان بیاورد و قوانین متناسب با مسائل امروز این ابرشهر را تدوین کند. لذا اگر قانون، ساختار و مدیریت اصلاح نشود وضع وخیم تر از قبل می شود. یعنی امروز شما در شهریار، اسلام شهر، رباط کریم و برخی از مناطقی که قبلا خودشان جزو مناطق حاشیه نشین بودند، حاشیه نشین این شهرها را می‌بینید.

در شرایط فعلی اولویت مدیریتی شهر تهران باید از حاشیه ترین مناطق شروع شود و به مناطق برخوردارتر حرکت کند که الحق و الانصاف در یک دهه اخیر این تغییر نگاه اولویتی شکل گرفته است و محلات کم برخوردارتر به سرعت به مناطق برخوردار نزدیک شود.

ما باید در عرصه خدمات مرزبندی بین مناطق برخوردار و غیر برخوردار را برداریم و گرنه هیچ تفاوتی بین مردم شمیرانات و مردم مناطق حاشیه ای وجود ندارد.

 

فلسفه انقلاب جمع‌کردن حلبی آبادها بود/تشییع اموات از پشت بام دربرخی محله‌های تهران

- ما قبل از انقلاب حلبی آباد را در اطراف همین تهران داشتیم. بعد از انقلاب چه اتفاقی افتاد؟ در کدام دوره این روند بیش از دیگر دوره ها بود؟

ما به وضعیت پیش از انقلاب کاری نداریم چراکه فلسفه انقلاب اسلامی ما پر کردن این خلاءها و جمع شدن این حلبی آبادها و سامان دادان به وضع کوخ نشین ها بود ولی متاسفانه بعد از پایان جنگ و همزمان با آغاز توسعه در کشور، از همان زمان در اتخاذ سیاست های پیشرفت و توسعه راه غلطی را آغاز کردیم که ثروت های بادآورده و نوکیسه های اقتصادی را به بار آورد.

- چرا؟

به نظر من چون تفکری که سند توسعه و پیشرفت کشور را تدوین کرد، تفکر مبتنی بر رویکرد امام خمینی نبود.

- مثلا چه تفکراتی؟

شما این وضعیت را در همین تهران می بینید؛ اگر پیشرفت تهران را بر مبنای درست پایه ریزی و اجرا کرده بودیم چرا باید امروز شاهد وضعیت رنج آور بافت های فرسوده می بودیم؟ شرایطی که محصول ناکارآمدی سیاست ها وضع قوانین و اجرای این موارد است.

امروز علی رغم تمام برنامه ریزی ها برای توسعه شهر تهران شاهدیم که در برخی محلات مانند اتابک و مینابی، غیره و غیره مردم مجبورند به واسطه شرایط کالبدی بافت فرسوده این محلات و کوچه هایی که عرض آن ها شاید به زحمت به 70 سانتی متر برسد، مرده هایشان را از روی پشت بام ها تا خیابان اصلی تشییع می کنند.

مدیرکاخ نشین نمی‌تواند مشکل کوخ نشین‌ها را حل کند/سیستم اداری ما رانتی است

- خب این تفکر محصول مدیران و قانونگذاران خودمان است؛ از جای دیگری که صادر نشده...

بله برای همین است که می‌گویند مدیران ما باید طعم فقر را چشیده باشند تا دغدغه حل آن را داشته باشند؛ در یک کلام مدیر کاخ نشین نمی تواند مشکل کوخ نشین ها را حل کند؛ یعنی تا زمانی که مدیران ما پشت میزهایشان نشسته اند و از نزدیک مشکلات این بافت های فرسوده را ندیده باشند، به فکر حل مساله نخواهند افتاد؛ امروز مدیران ما با شعارهای آرمان گرایانه می آیند و وقتی در صندلی هایشان مستقر شدند، دچار روزمرگی شده و این شعارها را فراموش می کنند و سیستم های ناکارآمد اداری آن ها را درگیر کارتابل های روزمره اداری می کند.

من به یکی از مدیران که اخیرا منصوب شده بود عرض کردم که اگر واقعا قصد خدمت دارید حداکثر 2 ماه فرصت وجود دارد چراکه اگر تغییرات مدیریتی را در 2 ماه ابتدایی انجام ندهید، بعد از آن دیگر نخواهند گذاشت دست به تغییر بزنید.

باید بپذیریم سیستم اداری ما یک سیستم ناکارآمد، فشل و رانتی است و حاشیه نشینان نمود بارز چهره زشت بی عدالتی در جامعه اند و ما باید برای دفاع از حاشیه نشین ها با صراحت و صداقت بگوییم که این چهره زشت، ناشی از سیاست های غلط مدیران و دولت های پس از انقلاب است.

 

حاشیه نشیان به دنبال رساندن صدای اعتراضشان هستند/هشدار نسبت به وقوع بحران در حاشیه

- با توجه به تجربه ناآرامی اکبرآباد اسلامشهر در دهه 70 و نارضایتی مردمی در این مناطق از اختلاف طبقاتی و مترصد بودن دشمنان برای سوء استفاده از هر شرایطی در جهت ناامن نشان دادن کشور و به وجود آوردن ناامنی، تا چه اندازه موضوع شورش های اجتماعی و بالا رفتن دز خشونت از این مناطق حاشیه ای را جدی می بینید.

تهدید بالقوه ای که در شرایط موجود در این مناطق وجود دارد عدم حاکمیت قانون است که زمینه تبدیل مساله به بحران را جدی می کند؛ لذا اگر نتوانیم وضع موجود در حاشیه شهرها را حل کنیم و بخواهیم کماکان در مقابل آن ها ایستادگی و مقاومت کنیم قطعا دچار مشکل می شویم. یعنی اگر کسی فکر می کند با زور می تواند آنها را به زادگاه یا شهرهایشان کند یا با ندادن خدمات آن ها را مجبور به مهاجرت عکس کند، قطعا اشتباه می کند. لذا تنها راهکار بازگشت این افراد به زادگاه خودشان بهبود وضع معیشتی، اقتصاد و اشتغال آن ها در شهرهای مبدا است که در صورت تامین این شرایط قطعا خود به خود مهاجرت معکوس به زادگاه ها انجام می گیرد.

از این رو در تمام ناآرامی هایی که تاکنون با آن مواجه شدیم اعم از اعتراضات دانشجویی، کارگری و اجتماعی، بلافاصله حضور و ورود افرادی که برای تامین نیازها و خواست ها و به نوعی به دنبال نشان دادن اعتراضشان هستند را شاهد بودیم؛ حضوری که به هیچ وجه در جهت اغراض سیاسی و صنفی این اعتراضات نبوده ولی زمینه ای برای ابراز خواست ها و نیازهای ساکنان این مناطق حاشیه ای ایجاد کرده است و آن ها به دنبال رساندن صدای اعتراضشان به گوش مسئولین بودند.

به عنوان مثال در آخرین اعتراضی که در پی افزایش قیمت بنزین شکل گرفت شاهد بودیم فروشگاه شهروند غارت شد؛ حتی می توان گفت در مواردی که در حاشیه اعتراضات، شاهد تخریب اموال عمومی هستیم، می توان ردپای اعتراضات این چنینی را دید.

-  طرح مشکل حاشیه نشینی از زوایای بسیاری انجام شده ولی سوال اینجا است چه راهکاری برای حل این معضل که همه کارشناسان بر بحرانی بودن آن اذعان دارند وجود دارد؟

به نظر من هم در موضوع حاشیه نشینی، طرح مساله چندان هنر نیست و اصل موضوع، پرداختن به راهکارها است. اولین گام تصحیح سیاست های کلان کشور، برنامه ریزی ها و سازماندهی است؛ یعنی راهکار حل مشکل حاشیه نشینی هم ساختاری هم سازمانی و هم مدیریتی است و همه این مسائل باید همه جانبه و همزمان انجام شود.

دولت، مجلس و مدیران شهری در کوتاه مدت می توانند قرارگاهی را برای بررسی مشکلات و چالش ها تشکیل دهند با این اختیار که این قرارگاه بتواند اصلاح ساختارها و اصلاح روند مدیریتی را مثل اختیارات شورای انقلاب فرهنگی داشته باشد و مدیریت یکپارچه ای را در شهر تهران اعمال کند که بلافاصله پس از تصمیم گیری، تصمیم اتخاذ شده در بروکراسی اداری و بین سازمانی فرسوده نشده و فورا اجرایی شود.

از سوی دیگر به نظر می رسد با تدوین و هدف گذاری های میان و بلند مدت نیز می شود طی دو برنامه 5 ساله، معضل حاشیه نشینی را حل کرد و سطح اختلاف میان مناطق برخوردار و غیربرخوردار را تا حد زیادی کاهش داد.