دکتر سید حسن هاشمی در این یادداشت عنوان داشته است: در آخرین ساعات ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸، استاد مرتضی مطهری به دست عناصر گروهک فرقان به شهادت رسید و ایران، متفکری کم نظیر را از دست داد. فقیهی آگاه به زمان و جامع نگر که نسبت به انحرافات فکری گروه‌های سیاسی به شدت حساس بود؛ و اگر بود، امروز گره‌گشای بسیاری از آسیب‌های فکری و اجتماعی بود.

شاید در آن روزهای پر تلاطم، کمتر کسی به این نکته توجه داشت که چنین افراط و تندروی‌هایی به نام دین، تا چه اندازه سهمگین و خطرناک است و اینکه اگر اندیشه، درست پرورش نیابد و از سرچشمه‌ای زلال سیراب نگردد؛ اگر مسائل سیاسی اصل و اخلاق، تابعی از سیاست شود؛ اگر نگاه، در مسائل صنفی حبس گردد و منافع ملی در افق دید ما جای نگیرد؛ کیش شخصیت بر جان‌ها چنگ خواهد زد؛ تا آنجا که سرکردگان گروه فرقان اعلام کنند بر اساس آیه «فقاتلوا ائمه الکفر» استاد مطهری را به شهادت رسانده‌اند!

فرقانیسم در حقیقت یک جریان فکری - سیاسی در تعارض با اسلام اصیل بوده و به همان نسبت که دارای پیشینه تاریخی است، در آینده نیز ادامه خواهد داشت. باور کنیم فرقانیسم نمی میرد و بزرگترین خطر برای هر عصر است.

همچنان که پس از رحلت پیامبر اسلام و در عصر مولای متقیان، خوارج با شعار «لاحکم الا لله» چهره‌ای خشن و سازمان‌یافته از انحرافات فکری در مقابل جریان اسلام ناب به نمایش گذاشتند؛ امروز هم این تفکر جاری است و نمونه‌هایی از آن را در بسیاری از نقاط جهان می‌بینیم که نماد بارز آن جریان تکفیری داعش است.

خوارج، فرقان و داعش، علیرغم فاصله زمانی و مکانی در ظهور و بروز، چهره‌ای واحد دارند؛ آنها هیچ فرد و گروهی جز خود را تحمل نمی‌کنند؛ به دلیل ضعف در اندیشه و استدلال، به حذف فیزیکی رقیبان می‌اندیشند و با پنهان شدن زیر پوسته‌ای تهی از تدین و نمادهای دینی به خشونت و افراط می‌پردازند.

از یاد نبریم که برخی از پایه گذاران فرقان نیز در کسوت روحانیت بودند؛ در مساجد، جلسات تفسیر قرآن داشتند؛ کتابی در باب توحید، شرحی بر صحیفه سجادیه و کتاب‌هایى در شرح دعاى عرفه و خطبه امر به معروف امام حسین(ع) نگاشته بودند و براى قرآن کریم، حدود بیست جلد تفسیر به رشته تحریر درآورده بودند.

پس نپنداریم که ما شیعیان مولا علی(ع) از چنین خطاهایی در امان هستیم. باید بسیار هشیار باشیم؛ مباد که با یک سویه نگری، انحصارطلبی، افراط و توجیه وسیله برای رسیدن به هدف، خدای ناکرده به بیراهه رویم!

و پرسشی برای اندیشیدن؛ براستی اگر شهید مطهری امروز زنده بود، با او چگونه رفتار می‌کردیم؟ و افکار و عقایدش را چگونه مورد سنجش قرار می‌دادیم؟