روزهایی هم بوده که زیر آفتاب داغ تابستان صبح تا غروب دنبال توپ پلاستیکی دویده باشد و غروب تن خسته اش را به خانه رسانده باشد. روزهایی که هنوز عقربه های ساعت آنقدر تند نمی چرخیدند و می شد دراز کشید توی ایوان و به دوچرخه ای فکر کرد که قرار است جایزه پدر برای قبولی در امتحانات باشد. روزهای خوش کودکی و نوجوانی که خیلی زود گذشت و سرنوشت، «احسان» را به جایی رساند که روزهای پاکی اش را بشمارد و در میانه های دهه سوم زندگی اش، چوب خط بکشد برای هم قطاری ها که پاکی اش ۳ رقمی می شود یا خیر.

اعتیاد یعنی چی؟

اعتیاد شرایطی است که به دلیل مصرف مواد مخدر، دوپامین بیشتری در مغز ترشح می شود و ...

این تعریف علمی اعتیاد است که احتمالا در مرکز شفق یاد گرفته ای. تعریف خودت از اعتیاد چیست؟

از نظر من اعتیاد یعنی وابستگی. یعنی پر کردن خلاء های زندگی با مواد مخدر، یعنی ترس از مأمور، از خانواده و جامعه، ترس از آبرو. اعتیاد یعنی تنبلی، نشستن جلوی تلوزیون با یک کاسه آجیل. اعتیاد یعنی فرار از جامعه و انزوا.

برای فرار از این ترس ها به سمت مواد مخدر رفتی؟

وقتی شیشه مصرف می کردم انرژی داشتم، به سینما می رفتم با دوستانم به تفریح می رفتیم، موسیقی گوش می دادم و گاهی هم خودم موسیقی کار می کردم اما وقتی مواد نبود، حوصله خودم را هم نداشتم. حتی توانایی اصلاح سر و صورتم را نداشتم و تبدیل می شدم به یک شبه انسان خنثی.

از چه زمانی مواد مصرف کردی؟

از زمانی که خودم را شناختم مواد را هم شناختم.

پدر و مادرت نظارتی بر رفتار تو نداشتند؟

والدینم عامل اصلی گرایش من به سمت مواد مخدر بودند. من اعتیاد را کنار آنها آموختم.

یعنی آنها خودشان مصرف کننده بودند؟

پدرم از جوانی سیگار می کشید و من از زمانی که به یاد دارم پدرم علاوه بر سیگار، مواد مخدر هم مصرف می کرد. تا آن زمان گمان می کردم سیگار کشیدن مخصوص پدرهاست اما روزی که فیلتر سیگار آغشته به رژ لب مادرم را در آشپزخانه پیدا کردم و فهمیدم مادرم نیز سیگاری شده است، من هم کشیدن سیگار را شروع کردم. بعدها از جیب کت پدرم تریاک بر می داشتم و می خوردم. این اتفاق چند بار تکرار شد تا اینکه متوجه شدم به مصرف تریاک عادت کرده ام و اگر روزی در دسترس من نبود احساس کمبود داشتم.

چه شد که سر از مرکز توانمندسازی بهاران در آوردی؟

سالهای آخر، مصرف من خیلی زیاد شده بود به طوری که از خانواده هم طرد شدم و به ناچار به کوچه و خیابان پناه آوردم تا اینکه ماموران من را به همراه گروهی دیگر از معتادان برای ترک به مرکز شفق بردند و حالا که حدود ۳ ماه از آن روز می گذرد در مرکز توانمندسازی بهاران روزهای پاک را می گذرانم.

روزانه چه مبلغی برای مصرف مواد هزینه می کردی؟

این اواخر مصرف اصلی من شیشه بود اما هر ماده دیگری را نیز مصرف می کردم. حداقل روزی ۱۰ هزار تومان هزینه شیشه کشیدن من بود که هزینه سیگار و مواد دیگر هم به آن اضافه می شد.

هزینه مصرف مواد را از کجا تامین می کردی؟

یارانه نقدی یکی از منابع تامین هزینه مواد مخدر برای همه معتادان است. بیشتر معتادان روز واریز یارانه ۵ هزار تومان آن را سیگار می خرند و ۴۰ هزار تومان را صرف خرید مواد مخدر می کنند.

چند روز است مواد مصرف نکرده ای؟

امروز ۸۴ روز است که مصرف نداشته ام و امیدوارم بتوانم همین روند را ادامه دهم و پس از خروج از مرکز هم دیگر به سمت مواد مخدر نروم.