به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، علی اکبر جناب‌زاده در ماهنامه عصر انديشه نوشت:طی ماه‌های گذشته، رسانه‌های داخلی و خارجی با سرعت سرسام‌آوری به انتشار خبرهای سیاه و اخبار بد در مورد سونامی سرطان، اسیدپاشی، خودکشی، فساد و... در ایران پرداخته‌اند. جامعه ایران روزِ خود را با خبرهای بدی آغاز می‌کند که هرکدام از آن‌ها به تنهایی می‌تواند یک «شوک» باشد، اما به نظر می‌رسد که ما در حال عادت به اخبار بد هستیم. پدیده‌ای که در قلمرو مطالعات میان‌رشته‌ای علوم انسانی جای می‌گیرد و محافل آکادمیک ما از بررسی و تحلیل آن غفلت کرده‌اند. حتی اغلب چهره‌های علمی، روشنفکران و دانشگاهیان ما امروزه نه‌تنها در صف خریداران اخبار بد قرار گرفته‌اند، بلکه به جمع تولیدکنندگان آن پیوسته‌اند. هر قدر که انتشار «اخبار بد» در جامعه ایران گسترش می‌یابد، جدال‌های سیاسی پیرامون آن نیز پررنگ‌تر می‌گردد. به جای این‌که نخبگان هشدار دهند ادامه چنین رویه‌ای حامل مخاطرات اجتماعی و روان‌شناختی بی‌شماری است، خود به دامنه نگرانی‌های مخاطبانشان می‌افزایند. رسانه‌ها نیز در این کارزار طرف اخبار بد را گرفته‌اند، بی‌آن‌که بیاندیشند انتشار چنین خبرهایی چه آثار ناگواری را روی ذهن و روان جامعه می‌گذارد.

امروزه مخاطبان رسانه‌ها اشتهای سیری‌ناپذیری به خبرهای بد دارند و هنوز تیترهای بد، افشاگری‌های دروغ، جنجال‌های ژورنالیستی و اخبار حوادث برایشان جذاب است. خوانندگان مطبوعات، بینندگان تلویزیون و کاربران شبکه‌های اجتماعی بدون آن‌که بدانند، با مصرف بی‌رویه اخبار بد خود را در معرض ابتلا به یک سرطان جدید قرار داده‌اند تا جایی که حتی اگر  پژوهش‌های علمی به آنان یادآوری کند که نباید خود را در معرض اخبار بد قرار دهند، گمان می‌برند که توطئه‌ای در کار است تا مانع فهم حقایق اجتماعی توسط شهروندان شود! در حالی‌که چنین نیست، بلکه رسانه‌ها و مخاطبانی که از «اخبار بد» فاجعه می‌سازند و آن را مثل یک سرگرمی لذت‌بخش دنبال می‌کنند، عملاً به ویرانی سیستم عصبی جامعه خود مشغول هستند.
پژوهشگران رسانه‌ای معتقدند که در فصل پاییز نمودار نشر «اخبار بد» بیش از همیشه رشد کرده و به شکلی هدایت‌شده، یکی پس از دیگری در رسانه‌ها منتشر و در جامعه پخش شده است. مثلاً روز 26 آبان 1393 و پس از درگذشت «مرتضی پاشایی» خبرگزاری‌های داخلی نوشتند «برخی متخصصان سرطان و دست‌اندرکاران حوزه سلامت، بر این عقیده‌اند که کشور دچار سونامی سرطان شده است.» مساله سرطان در ایران، ناگهان توجه رسانه‌های خارجی را نیز  به خود جلب کرد. روز 5 مارس 2014 روزنامه «گاردین» در تحلیلی به بررسی میزان رشد سرطان در ایران پرداخت و رابطه میان تحریم‌های اقتصادی و بیماری سرطان را تحلیل کرد. بخش آمریکایی خبرگزاری «الجزیره» نیز  روز 27 می 2014 داستان پسربچه‌‌ای ایرانی را تعریف کرد که از سن 11 سالگی دچار سرطان شده و اکنون که 15 سال دارد، هنوز در حال مبارزه با این بیماری است. در این خبر، ایران جزء کشورهای جهان سومی شناخته شد که دچار میزان بالایی از سرطان است. در این میان، حتی نظر  برخی از اتاق فکرهای آمریکایی نیز به مساله جلب شده است. موسسه «بروکینگز» که یکی از قدیمی‌ترین اندیشکده‌های آمریکا به شمار می‌رود، روز 10 اوت 2014 به بررسی نرخ شیوع سرطان در ایران پرداخت و درباره آن به بحث نشست.

البته اخبار مربوط به شیوع سرطان ‌تنها در جامعه ایران رواج ندارد، بلکه در جامعه جهانی جریان دارد. در ماه‌های اخیر خبرهای مربوط به اسیدپاشی‌ نیز در مرکز توجه سازمان‌های مختلف رسانه‌ای قرار گرفته است. رسانه‌های داخلی و خارجی هرکدام با رویکرد خاص خود به مساله پرداخته‌اند. خبرگزاری «رویترز» روز 5 نوامبر 2014 خبر مربوط به اسیدپاشی‌های اصفهان را این‌گونه آغاز کرد: «تمام ایرانیان می‌پرسند چه کسی خرامان در خیابان‌های اصفهان راه می‌رود و روی صورت زنان اسید می‌پاشد؟» خبرنگار خبرگزاری «العربیه» نیز  روز 24 اکتبر 2014 گفت‌وگوی خود با یکی از دانشجویان ایرانی را سوژه قرار داد و خیابان‌های ایران را در «ترسناک‌ترین حالت ممکن» توصیف کرد. نیویورک تایمز، واشنگتن پست، ان‌بی‌سی نیوز و البته بی‌بی‌سی نیز هرکدام به این موضوع پرداختند و میزان ناامنی ایجاد شده در اثر حملات اسیدپاشی در ایران را هم‌تراز با ترس ایجاد شده در نتیجه اخبار شیوع سرطان قلمداد کردند.

«خبرهای بد» که امروز بیش از همیشه در صدر اخبار داخلی و خارجی قرار دارد، سابقه‌ای دیرینه دارد که پیشینه آن به «صفحات حوادث» روزنامه‌ها برمی‌گردد و هم‌چنان اخبار قتل‌ها و خیانت‌ها  تیزتر و زننده‌تر از گذشته منتشر می‌شوند. از دهه‌های پیش، هر عصر و دوره‌ای با یک داستان خبرساز و جنجالی شناخته می‌شود. دهه 1360 ماجرای مرگ «پدرام تجریشی» در مرکز توجه محافل مطبوعاتی و صفحات حوادث قرار داشت؛ داستان پسربچه‌ای 12 ساله که جسدش در حمام پیدا شد و گمان می‌رفت که توسط نامادری‌اش با چاقو به قتل رسیده است. بسیاری ابتدای دهه 1370را با جنایات «خفاش شب»، قاتل زنجیره‌ای منطقه غرب تهران به یاد دارند. در ابتدای دهه 1380 نیز ماجرای قاتلانی به نام «افسانه نوروزی» و «شهلا جاهد» (قاتل همسر ناصر محمدخانی) جنجال‌ساز بود. سال‌های اخیر نیز موضوعاتی مانند زورگیری، سرطان و اسیدپاشی‌ در شهرهای مختلف مورد توجه قرار گرفته است و هر روز، ضریب نفوذ و سرعت انتشار «اخبار بد» بالاتر می‌رود.

گرچه امروزه شکل و جنس «اخبار بد» تغییر کرده است، اما صفحات حوادث روزنامه‌ها و مجلات زرد در طی این سال‌ها هیچ‌گاه ذهن مردم را به حال خود رها نکرده‌اند. سیل خروشان «اخبار بد» اکنون به خطری جدی تبدیل شده است. سونامی واقعی و اصلیِ جاری در جامعه ایران که تهدیدی اساسی برای سلامت روانی شهروندان به شمار می‌رود و مهم‌ترین عامل سرکوب حس امنیت در خیابان‌های شهر است، «سونامی اخبار بد» است؛ یک سونامیِ سرطان‌وار. همین «اخبار بد» است که به افراد می‌قبولاند که همواره در معرض خطرهای جدی قرار دارند. «اعتیاد» به اخبار بد در میان برخی مخاطبان به قدری شدید است که روز خود را با خواندن صفحات حوادث روزنامه‌ها و مجلات آغاز می‌کنند؛ بدون این‌که از عوارض روانی پنهان چنین عملی آگاه باشند.

   سرعت هضم «اخبار بد»
همان‌طور که «رالف دابلی»، نویسنده آمریکایی در کتاب «هنر تفکر شفاف» می‌گوید، «انسان‌ها طی دهه‌های اخیر دریافته‌اند که رژیم غذایی نامناسب در زندگی خطرات زیادی برای آن‌ها دارد و بیماری‌های زیادی مانند سکته و دیابت را به بار می‌آورد. از این زمان، رژیم غذایی ما تغییرات بسیار زیادی کرده است. با این حال، اکثر ما هنوز متوجه نیستیم که اخبار برای مغز مانند شکر است برای بدن! هضم کردن اخبار برای مغز کاری آسان است؛ به همان سادگی که بدن شکر را هضم می‌کند.» شکر هم سریع و آسان هضم می‌شود و هم برای بدن مضر است. رسانه‌های خبری ذهن ما را با تکه‌های بسیار کوچکی از اخبار تغذیه می‌کنند. این تکه‌ها به قدری کوچک هستند که اگر در مورد آن‌ها به صورت مجزا فکر کنیم، برای ما نگرانی ایجاد نمی‌کنند و برای هضم شدن نیز به تفکر چندانی نیاز ندارند. به همین دلیل است که ما هرگز  در مورد «اخبار» احساس سیری نمی‌کنیم. نقطه مقابل این مساله را می‌توان در مطالعه «کتاب» و مقالات مجلات دید که خواندن و هضم کردن آن‌ها نیاز به فکر کردن دارد. این منابع در خود میزان نامحدودی از گزاره‌ها و اخبار را دارند که برای مغز مانند شکلات‌هایی رنگارنگ به شمار می‌روند. به گفته دابلی «امروز، ما در مورد نحوه برخوردمان با اطلاعات و اخبار به همان‌جایی رسیده‌ایم که 20 سال پیش در مورد برخوردمان با غذاها رسیده بودیم.»

«اخبار بد» به مراتب سریع‌تر از سایر اخبار هضم می‌شوند و اثری عمیق‌تر در ناخودآگاه افراد دارند. دلیل اصلی هضم سریع‌تر آن‌ها نیز وجود امکان همزادپنداری با افراد درگیر در حادثه است. رسانه‌ها نیز به خوبی از این امکان آگاهی دارند. مثلاً داستان ماشینی را در نظر بگیرید که هنگام عبور از یک پل، به خاطر خراب شدن پل به درون یک دره سقوط کرده است. در این جریان، صفحات حوادث بر موضوعاتی متمرکز می‌شوند که برای شما جذابیت داشته باشد. مسائلی مانند مدل و مشخصات ماشین، شخصی که در ماشین بوده است، جایی که آن شخص از آنجا می‌آمده است، جایی که فرد قصد داشته برود، این‌که فرد در هنگام تصادف چه چیزی را تجربه کرده است (اگر زنده مانده باشد) و موضوعاتی از این دست. این در حالی است که هیچ‌کدام از این موضوعات، مساله اصلی نیستند و با اصل جریان ارتباط ندارند. موضوع مرتبط با اصل جریان، استحکام ساختاری پل است، خطری که در این پل وجود داشته و از آن چشم‌پوشی شده و ممکن است در چندین پل دیگر نیز وجود داشته باشد، اما این‌ها برای رسانه‌ها جذاب نیست. اخبار حوادثی که در رسانه‌ها منتشر می‌شود، در ذهن ما نقشه‌ای از خطرهای موجود در اطراف را ترسیم می‌کند، اما طبع انتخاب‌گری رسانه‌ها و زاویه نگاه آن‌ها به حوادث و جریانات باعث می‌شود تا ما در حالی به این طرف و آن طرف برویم که نقشه‌ای اشتباه از خطرهای اصلی موجود در اطرافمان در ذهن داریم. خطرهایی که رسانه‌ها در اخبار بد خود برای ما برجسته می‌کنند، خطرهای اصلی موجود در زندگی ما نیست. مثلاً می‌بینیم که اخبار تروریسم به میزان گسترده‌ای برجسته و منتشر می‌شود در حالی‌که اخبار مربوط به استرس مزمن پخش نمی‌شود.

  «مصرف‌گرایی خبری»، چه چیزی به ما مربوط است؟
البته در این فرایند نباید از «طبع‌شناسی مخاطب» نیز چشم‌پوشی کرد. همان‌طور که «محمد بلوری»، بنیانگذار صفحه حوادث در جراید ایران و «پدر اخبار بد» در گفت‌وگو با «عصر اندیشه» عنوان می‌کند، طبع مخاطب ایرانی نیز به شدت به دنبال دانستن داستان‌‌های زندگی سایر افراد جامعه است. چنین طبعی به اندازه کافی منطقی نیست تا بتواند در معرض «اخبار بد» قرار بگیرد. مثلاً اگر کسی سقوط یک هواپیما را در تلویزیون مشاهده کند، موضع‌گیری او نسبت به خطر سقوط هواپیما به کلی تغییر می‌کند. او بدون این‌که در نظر بگیرد واقعاً چقدر احتمال دارد که یک هواپیما سقوط کند، کلاً نسبت به هواپیما بدبین می‌شود، در حالی‌که احتمال وقوع یک سانحه هوایی در ایران به مراتب کمتر از تصادف روی زمین در جاده‌هاست. تنها راه مقابله با چنین وضعیتی نیز دوری از پدیده‌ایست که افرادی مانند دابلی آن را «مصرف‌گرایی خبری» می‌خوانند.

از میان علاقه‌مندان به «اخبار بد»، کسی به این مساله توجه ندارد که «سود واقعی گرایش به اخبار بد چیست؟» بر اساس پژوهش‌های ما، اگر از این افراد خواسته شود تا از میان 10 هزار خبری که طی سال گذشته شنیده‌اند، تنها یک مورد را نام ببرند که به خاطر شنیدن خبر توانسته‌اند تصمیم بهتری در مورد یک مساله جدیِ زندگی بگیرند، نخواهند توانست. در حقیقت، همان‌طور که «آلن د. باتن» در مقاله «دشواری‌های مصرف اخبار» که ماه اکتبر 2014 در «هافینگتن پست» منتشر شد می‌نویسد، مصرف اخبار به شما نامربوط است و «ما اولین نسلی هستیم که به دنبال اطلاعات نامربوط به زندگی خودمان می‌گردیم.» برای اکثر مردم بسیار دشوار است که بفهمند چه چیزی به آن‌ها «مربوط» است. در نقطه مقابل، برای آن‌ها بسیار ساده است که تشخیص دهند چه چیزی «جدید» است. 

جنگ میان «مربوط بودن» و «جدید بودن»، نبرد اساسی دوران فعلی است؛ نبردی که رسانه‌ها به راه انداخته‌اند. سازمان‌های رسانه‌ای با القای این حس که «اخبار جدید» و دسته اول را در اختیار مخاطب قرار می‌دهند، می‌خواهند به شما بقبولانند که این اخبار برای شما یک امتیاز رقابتی به شمار می‌رود، زیرا هرچند نامربوط، اما جدید است. به همین دلیل بسیاری از مردم وقتی از جریان اخبار دور می‌مانند، احساس اضطراب می‌کنند، زیرا فکر می‌کنند که از جریان رقابت دور مانده‌اند.

  بیماریِ اخبار بد
آثار فیزیکی و روانی اخبار بد نیز قابل چشم‌پوشی نیست. در حقیقت، اخبار بد برای بدن  سم  است. اخبار به شدت باعث تحریک سیستم لیمبیک بدن (سیستم پیچیده‌ای از اعصاب و شبکه‌ها در مغز) می‌شود. شنیدن داستان‌های وحشتناک و خبرهای بد، سیلی از «کورتیزول‌ها» در بدن به راه می‌اندازند. این اتفاق باعث به هم ریختن سیستم دفاعی بدن و توقف ترشح هورمون‌های رشدی می‌شود. به عبارت دیگر، بدن در وضعیت استرس مزمن قرار می‌گیرد. کورتیزول زیاد در بدن باعث اختلالات گوارشی، توقف رشد بدن (سلول‌ها، مو، استخوان‌ها و...)، اضطراب و آسیب‌پذیری در مقابل ویروس می‌شود. سایر عوارض جانبی شنیدن خبر بد عبارتند از: ترس، خشونت، کاهش قدرت بینایی و کاهش میزان حساسیت بدن است.1  تحقیقی که سال 2012 توسط گروهی از روان‌شناسان مانند «ماری مارین»، «جولی میجر»، «تانیا اسکمرک» و... انجام و در مجله تخصصی «پلاس وان» منتشر شد، نشان داد که زنان به مراتب بیشتر از مردان دچار استرس مزمن ناشی از شنیدن مستمر اخبار بد می‌شوند و این اخبار آثار طولانی‌تر و عمیق‌تری در آن‌ها دارد، زیرا برای مدت زمان زیادی در حافظه آن‌ها باقی می‌ماند.2  «آریادن فرناندس» و همکارانش نیز دریافتند که شنیدن مستمر اخبار بد، روابط اجتماعی افراد را دچار اختلال شدید می‌کند.3 

  «تعصب داستانی»، خطاهای شناختی و اخبار بد
«خطاهای شناختی» زمانی اتفاق می‌افتد که فرد از تفکر صحیح و اتخاذ تصمیم درست بازمی‌ماند. عوامل مختلفی برای بروز خطای شناختی وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها «تمایل به تصدیق» است. تمایل به تصدیق احساسی درونی است که در رابطه فرد با جامعه و دیگران رخ می‌دهد. زمانی‌که احساس می‌شود بهبود رابطه با اطرافیان در گرو تصدیق رفتارها و شخصیت انسان است، حس تمایل به تصدیق افزایش پیدا می‌کند. «وارن بافت»، سرمایه‌گذار و تاجر آمریکایی که لقب موفق‌ترین سرمایه‌گذار قرن بیستم را در اختیار دارد می‌گوید: «آن‌چه انسان می‌تواند به بهترین نحو انجام دهد، تفسیر اطلاعات و داده‌های جدید است. این تفسیر به گونه‌ای انجام می‌شود که نتیجه‌گیری اولیه نسبت به آن داده‌ها دست نخورده باقی می‌ماند.» 

یعنی ما اطلاعات را به گونه‌ای تفسیر می‌کنیم که نتیجه‌گیری‌های اولیه موجود در ذهنمان دست‌نخورده باقی بمانند. این عیب توسط اخبار تشدید می‌شود. در نتیجه این روند، ما دچار اعتماد به نفس بیش از اندازه می‌شویم، خطرات احمقانه‌ای را به جان می‌خریم و در مورد موقعیت‌هایمان اشتباه قضاوت می‌کنیم. این روند هم‌چنین یک خطای شناختی دیگر را هم تقویت می‌کند: «تعصب داستانی». مغز ما داستان‌هایی را قبول می‌کند که به نظر منطقی می‌رسند، حتی اگر این داستان‌ها واقعیت نداشته باشند.

  آسیب‌پذیری قوه تمرکز و ادراک
شنیدن اخبار، مخصوصاً اخبار بد برای فرایند «تفکر» نیز  مضر  است. فکر کردن نیاز به تمرکز دارد و تمرکز نیز نیازمند یک دوره زمانی مستمر و غیرمقطوع است که با هیچ عنصر خارجی مختل نشود. این تمرکز، آسیب‌پذیر است. تکه‌های اخبار بد عامداً به‌گونه‌ای طراحی‌ شده‌اند تا سلسله افکار را قطع کنند و نظر مخاطب را به خود جلب نمایند. مانند ویروسی که توجه افراد را می‌دزدد تا به هدفش برسد. به همین دلیل، شنیدن یا دیدن اخبار زیاد، به خاطر ایجاد اختلال دائم در فرایند تفکر، افراد را به متفکرانی سطحی و کم عمق تبدیل می‌کند. اخبار هم‌چنین به شدت بر حافظه تاثیر منفی می‌گذارد. ساختار مغزی انسان از دو نوع حافظه تشکیل شده است: حافظه بلندمدت که تقریباً پایان‌ناپذیر است و حافظه کوتاه‌مدت یا «حافظه فعال» که محدود به میزان مشخصی از داده‌هاست. یعنی پس از دریافت میزان خاصی از اطلاعات پر می‌شود. داده‌ها برای عبور از حافظه کوتاه‌مدت به بلندمدت از یک دریچه در مغز می‌گذرند. اگر شخصی بخواهد چیزی را بفمد، بشناسد یا درک کند، داده‌ها باید از این دریچه عبور کنند که تنها راه عبور از این دریچه نیز تمرکز است. اگر این راه توسط چیزی مختل شود، فرد نمی‌تواند چیزی را بفهمد یا بشناسد. اخبار این دریچه را مختل می‌کنند، زیرا به اختلال در تمرکز می‌انجامند. دابلی معتقد است «اخبار به خاطر اختلال در فرایند تمرکز، قوه ادراک و شناخت افراد را تقلیل می‌دهد.»

اخباری که به صورت اینترنتی یا آنلاین منتشر می‌شوند حتی از این هم وحشتناک‌ترند. به موازات افزایش تعداد هایپرلینک‌ها (مطالبی که در یک متن اینترنتی وجود دارند و با کلیک روی آن‌ها وارد مطلب دیگری می‌شوید) در یک مطلب یا نوشته، قدرت درک و فهم مخاطب کاهش می‌یابد، به دلیل این‌که هرگاه یک لینک ظاهر می‌شود، مغز شما مجبور است که حداقل یک انتخاب انجام دهد: انتخاب میان کلیک کردن یا نکردن. همین مساله باعث عدم تمرکز می‌شود. اخبار، یک سیستم است که عامدانه طراحی شده تا رشته افکار و تمرکز را از هم پاره کند.

  خبرخورها؛ وقتی خبر بد «اعتیادآور» می‌شود
وقتی برای اولین‌بار با یک داستان یا جریان مواجه می‌شویم، اگر جذب داستان شویم علاقه پیدا خواهیم کرد تا بفهمیم که داستان چگونه ادامه پیدا می‌کند. حال اگر صدها داستان جذاب و جالب در ذهن وجود داشته باشد که هم‌زمان با هم در حال جلو رفتن هستند، بسیار دشوار خواهد بود که یکی از آن‌ها را رها کنیم. به مرور شبکه‌های عصبی مغز ما از این داستان‌ها پر می‌شوند، زیرا باید جریان قبلی را در خاطر داشته باشیم تا ادامه داستان را درک کنیم. پیش از این دانشمندان تصور می‌کردند که توده شبکه‌های عصبی داخل جمجمه ما پس از رسیدن به دوران بزرگ‌سالی کامل و ثابت می‌شود. امروز می‌دانیم که این تصور درست نیست. سلول‌های عصبی مغز تا پایان عمر به تغییر شکل و تولید شبکه‌های عصبی جدید ادامه می‌دهند. 

هرچه بیشتر از اخبار مصرف کنیم، بخش بیشتری از این سلول‌ها درگیر  به خاطر سپردن و یادآوری این اخبار می‌شود و ظرفیتی که باید به تفکر عمیق و تمرکز جامع اختصاص داده شود را اشغال می‌کند. بسیاری از «خبرخورها» که به شنیدن اخبار و داستان‌های خبری اعتیاد دارند، توانایی خود را در خواندن و فهمیدن مقالات و کتاب‌ها از دست داده‌اند؛ هرچند پیش از این خودشان کتاب‌خوان حرفه‌ای بوده باشند. آن‌ها پس از خواندن 4 یا 5 صفحه خسته می‌شوند، تمرکزشان از بین‌می‌رود و بی‌قرار می‌شوند. این اتفاق به خاطر آن نیست که پیر شده‌اند یا در برنامه‌ روزانه آن‌ها زمان کافی برای مطالعه وجود ندارد، بلکه به دلیل تغییر ساختار فیزیکی مغز آن‌هاست. توده‌های عصبی مغز و ساختار حافظه آن‌ها دیگر ظرفیت کافی برای پذیرش داده‌های جدید را ندارد. اگر اعتیاد به خواندن اخبار بد، تغییر ساختار فیزیکی مغز و زمانی که روزانه صرف خواندن این اخبار می‌شود را کنار هم بگذاریم، فاجعه موجود در وضعیت فعلی جامعه آشکارتر می‌شود. اگر هر روز صبح 15 دقیقه اخبار بخوانید، هنگام نهار 15 دقیقه اخبار بخوانید و هنگام رفتن به رخت خواب 15 دقیقه اخبار بخوانید و در هر گوشه و کناری نیز 5 دقیقه خبر بخوانید، با احتساب زمان مورد نیاز برای تمرکز دوباره، مجموعاً نصف روز از یک هفته خود را صرف شنیدن و خواندن اخبار بد و ناخوشایند کرده‌اید. امروزه دیگر «اطلاعات» یک کالای کمیاب به شمار نمی‌رود، اما «تمرکز» یک کالای کمیاب است. افراد آن‌قدر که نسبت به تمرکزشان بی‌مسئولیت هستند، نسبت به پول، سلامتی یا آبرویشان نیستند.

  خبرخورهای منفعل و بی‌پناهی اکتسابی
داستان‌هایی که در اخبار منتشر می‌شود، همگی در مورد مسائلی هستند که شما نمی‌توانید در آن‌ها اثر بگذارید. مثلاً وقتی خبر قتل، جراحت یا مریضی یک انسان را می‌شنوید، معمولاً هیچ کاری از دست شما برنمی‌آید. تکرار روزانه اخبار متعدد در مورد چیزهایی که فرد نمی‌تواند در آن‌‌ها اثرگذار باشد، به تدریج او را تبدیل به انسانی منفعل و اثرپذیر می‌کند. در طول زمان، این روند باعث می‌شود که جهان‌بینی ما منفی‌گرا، بدون حساسیت، طعنه‌آمیز و جبرگرا شود. پس از مدتی دیگر شنیدن خبر بد یا دیدن اتفاق بد تاثیری در فرد نمی‌گذارد، به طوری‌که پس از وقوع یک حادثه، به جای دست‌هایی که برای کمک دراز شده باشند، موبایل‌هایی دیده می‌شود که می‌خواهند برای ارضای «تمایل به تصدیق» خود مواد اولیه لازم را شکار کنند. اصطلاح علمی برای این وضعیت «بی‌پناهی اکتسابی» است. افراد در چنین جامعه‌ای تبدیل به انسان‌هایی بی‌تفاوت و منفی‌نگر می‌شوند که پس از مدتی چشم‌هایشان دیگر خوبی‌ها و روشنی‌ها را نمی‌بیند. افسردگی مزمن نیز  یکی دیگر از عوارض جانبی حتمی قرار گرفتن در معرض اخبار بد، آن هم به صورت دائم است.

«اطلاعات» و «آگاهی‌های» افراد، باعث محدود شدن خلاقیت آن‌ها می‌شود. یعنی آن‌چه که می‌دانیم، مرزهای خلاقیت ما را مشخص می‌کند. به همین دلیل است که ریاضی‌دانان، داستان‌نویسان، موسیقی‌دانان و کارآفرینان در دوران جوانی بسیار خلاق‌تر از دوران بزرگ‌سالی هستند. مغز آن‌ها فضایی وسیع و بی‌مرز در خود دارد که به آن‌ها اجازه می‌دهد ایده‌های جدید و نابی در سر بپرورانند. نمی‌توان فرد خلاقی را پیدا کرد که مصرف‌کننده دائمی اخبار باشد. نمی‌توان هیچ نویسنده، موسیقی‌دان، ریاضی‌دان، فیزیک‌دان، دانشمند، طراح، معمار یا نقاشی را یافت که به شنیدن اخبار اعتیاد داشته باشد. به عبارت دیگر، ذهن‌های غیرخلاق هستند که به اخبار اعتیاد دارند.

اخبار بد، در حقیقت حباب‌هایی هستند که از درون یک جهان عمیق به سطح آمده‌اند. خبرهایی که در مورد حوادث منتشر می‌شوند، قدرت تحلیل مخاطب را افزایش نمی‌دهند، زیرا به مسائل سطحی و جذاب داستان می‌پردازند. این اخبار نمی‌توانند به مخاطب کمک کنند تا جهان عمیق را بهتر درک کند. خبرهایی که برای رسانه‌ها مهم هستند، در واقع جریان مهمی نیستند. فضای رقابتی موجود در رسانه‌ها باعث می‌شود تا آن‌ها بخشی از داستان را برجسته کنند که برای مخاطب عام جذابیت بیش‌تری دارد. جریان‌های مهم روزگار ما حرکتی آهسته، قدرتمند و به لطف انتخابگری رسانه‌ها، زیرپوستی دارند. جریاناتی که می‌توانند در جامعه تحول ایجاد کنند عموماً از رادارهای رسانه‌ها مخفی می‌مانند و به آن‌ها پرداخته نمی‌شود. همان‌طور که دابلی می‌گوید: « هرچه بیش‌تر به اخبار گوش کنید، کم‌تر تصویر اصلی و داستان واقعی را درک خواهید کرد. اگر اطلاعات بیش‌تر می‌توانست به موفقیت تجاری و اقتصادی بیش‌تر منتهی شود، الان خبرنگاران می‌بایست در رأس هرم درآمدی جامعه خود باشند، اما این‌طور نیست. ما فکر می‌کنیم هرچه بیش‌تر در جریان اخبار باشیم، می‌توانیم موفقیت‌های بیش‌تری کسب کنیم، خطرهای بیش‌تری را دفع کنیم و تصمیمات بهتری بگیریم.»

  چه کسی سود می‌برد؟
در هر جامعه‌ای به روزنامه‌نگاری یا ژورنالیسم احتیاج است، اما ژورنالیسمی که تفاوت‌های زیادی با وضعیت موجود دارد. همان‌طور که«محمد بلوری» اشاره می‌کند «روزنامه‌نگار با پرداختن به موضوعات از زاویه صحیح و با هدف درست، می‌تواند در جامعه خود تغییر مثبت ایجاد کند.» خبرنگاریِ تحقیقاتی همیشه در جوامع کاربرد داشته است، زیرا حقایق را برای مردم روشن می‌کند، اما نه حقایقی که نه تنها سودی برای جامعه ندارند، بلکه باعث آشفته شدن آن نیز می‌شوند. همه به خوبی می‌دانند که اسیدپاشی عملی وحشیانه و حیوانی است، اما این شکل از انتشار اخبار مربوط به این عمل نمی‌تواند هیچ سودی برای افراد جامعه داشته باشد. تنها نتیجه چنین کاری، ایجاد اضطراب دائمی در افراد و بدبینی نسبت به سایر اعضای جامعه است. وقتی خط فکری پوشش خبری این جریان در رسانه‌هایی مانند بی‌بی‌سی و صدای آمریکا پیدا می‌شود، باید بیشتر نسبت به مساله تامل کرد. در خبری که روز 9 اوت 2014  توسط «تام دکاستلا» در شبکه بی‌بی‌سی انگلیسی منتشر شد، ایران به عنوان یکی از کشورهای آسیایی شناخته شد که پرشمارترین حملات اسیدی در آن اتفاق می‌افتد، در حالی‌که این حملات در اروپا و آمریکا سابقه‌ای 300 ساله دارند! از دهه 1740 که دسترسی عمومی به «اسید سولفوریک» در اروپا آزاد شد، حملات اسیدپاشی نیز در اروپای غربی و آمریکا آغاز گردید. در فرانسه تنها در سال 1879 شانزده مورد حمله اسیدپاشی در دادگاه‌های این کشور مطرح شد.4 

از بی‌ثباتی ایجاد شده در نتیجه انتشار اخبار بد و اضطراب‌آور، کارفرمایان رسانه‌های خارجی و برخی شرکای داخلی آن‌ها نیز سود می‌برند، چون این جریان‌سازی‌ها علاوه بر ایجاد اضطراب و حس ناامنی در میان مردم، تمرکز را از مسائل اصلی و اساسی جامعه منحرف می‌کند. رهبر انقلاب بارها در بیانات خود بر ضرورت خودداری از سیاه‌نمایی و ایجاد امید و نشاط در کشور تاکید نموده‌اند. برای نمونه در دیدار با مردم کنگاور در 27 مهر 1390 عنوان کردند: « دشمن در صدد است با انواع روش‌ها از جمله سیاه‌نمایی، در سد مستحکم و حرکت امیدوارانه و مستمر ملت، اخلال ایجاد کند. دشمن تلاش می‌کند از طریق بزرگ کردن ضعف‌ها و کمرنگ کردن پیشرفت‌ها در مورد اوضاع کشور سیاه‌نمایی کند و در این میان همگان به ویژه اهل قلم، مطبوعات و صاحبان تریبون و رسانه باید مراقب و هوشیار باشند.»

شلیک به مغز ایران

فارغ از آسیب‌های روانی، شخصیتی و اجتماعی انتشار اخبار بد، در وضعیت کنونی مسائل بغرنج و اولویت‌های مهم‌تری نسبت به اخبار اسیدپاشی‌ها و زورگیری‌ها در کشور جریان دارد که حجم آسیب‌ها و تخریب‌های آن‌ها در درازمدت بیشتر از خبرهای بدِ کلیشه‌ای در رسانه‌هاست، اما چنین مسائلی کسی را نگران نمی‌کند، چون در میان اخبار غیرضروری و نامربوط گم شده‌اند. یکی از این مسائل، وضع علوم انسانی کشور است. «دانش ناقص» گریبان ما را گرفته است و نسبت به وضعیت کنونی علوم انسانی کاملاً ناآگاه هستیم. پژوهشگران علوم انسانی هنوز در دعواهای بنی‌اسرائیلی قبل گیر کرده‌اند و نشریات مدعی نیز مطالب 300 سال پیش، آراء ارتجاعی و نظریه‌های فسیل‌ شده فلاسفه انگلیسی و آمریکایی را ترجمه می‌کنند. مطبوعات و صداوسیما نیز در این آشفته‌بازار بی‌تقصیر نیستند. در این میان، عده‌ای بی‌خبر از این‌که «پخش اخبار بد حاوی هدفگذاری‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است»، به انتشار این اخبار دامن می‌زنند. جریانی که قصد دارد «به مغز ایران شلیک کند» و هزاران نفر به‌صورت تخصصی در اتاق فکرهای غربی از آن پشتیبانی می‌کنند.

پرونده «قربانیان اخبار بد» قصد دارد تا ضمن بررسی جنبه‌های مختلف علمی، اجتماعی و روانی شنیدن مستمر «اخبار بد» در افراد، سوء‌استفاده‌های سیاسی از جریان انتشار اخبار گزنده و بد را نیز آشکار کند. در این پرونده فصلی از کتاب «چرا نگران می‌شویم» نیز که به یکی از بزرگ‌ترین معضلات انسان معاصر یعنی نگرانی و اضطراب می‌پردازد، ترجمه شده است. از «پل مک‌گی» نویسنده، سخنران و روان‌شناس انگلیسی که آثارش بارها جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های دنیا شناخته شده است، پس از این کتاب، مقاله‌ای نیز پیرامون «تاثیر اخبار بد بر شخصیت و سبک زندگی» به چاپ رسیده‌ است. او به این نتیجه می‌رسد «خبر بد خریدار دارند و رسانه‌ها فقط چیزهایی را چاپ می‌کنند یا در تلویزیون نشان می‌دهند که مردم دوست دارند بخوانند یا ببینند.»

 دکتر «گراهام دیوی»، استاد روان‌شناسی دانشگاه «ساسکس» انگلستان نیز به بررسی «آثار روان‌شناختی اخبار تلویزیون» پرداخته و به این سوال پاسخ داده است که «چرا در اثر این اخبار نگران می‌شویم؟» متفکرینی مانند «دیوید موری» و «تام استافورد»، متخصص علوم شناختی دانشگاه «شفیلد» انگلستان نیز دلایل حکم‌رانی اخبار بد بر رسانه‌ها را بررسی کرده‌اند. «جسی سینگال»، سردبیر وب‌سایت «نیویورک مگزین» از دیدگاه روان‌شناسی، آثار سوء اعتیاد به اخبار بد را تحلیل می‌کند.