​​​​​​​یک. تقریبا همه متفق القولند که یکی از ریشه‌های اصلی ایجاد ابهام برای مردم در ماجراهای اخیر، تأخیر فراجا در انتشار فیلم کامل حادثه و تأخیر در شفاف‌سازی و اطلاع‌رسانی مؤثر به مردم است. گزارش مجلس و موضع‌گیری بسیاری از کارشناسان هم همین اشکال اساسی را تایید می‌کند. گویی هنوز کامل درک نکرده‌ایم که این صرف انجام دادن کار یا اطلاع‌رسانی نیست که موضوعیت دارد، بلکه دانستن و رعایت کردن زمان مناسب شرط است. آن ماجرا، ریشه بسیاری از مشکلات بعدی شد اما هنوز برای بسیاری از مسئولان درس عبرت نشده است.
دو. تصمیم و عمل به هنگام، گاهی در زمین اقتصاد، بیش از سیاست معنا و مفهوم دارد، چه این‌که عمده مسائل و فرآیندهای اقتصادی، ذاتا زمان-مبنا هستند و حذف عنصر زمان، فعالیت را بی‌معنا می‌کند. در آخرین نمونه، خبر توقف فعالیت یک کارگزاری بورس و احتمالا فرار مالک آن به خارج از کشور، باعث موجی از نگرانی در میان فعالان اقتصادی و سهامداران بازار سرمایه ایران شده است. این در حالی است که ما بیش از ۱۰۰ کارگزاری داریم و برای حل این مشکل و رفع ضرر و زیان سهامداران، راه‌حل‌هایی تعریف‌شده که قابل‌اجراست و جای نگرانی هم نیست، اما نحوه مواجهه و اطلاع‌رسانی از موضوع، همه را نگران کرده است.

مسئولان مرتبط، با تأخیری چندروزه، خبر از امکان تغییر کارگزار ناظر برای مشتریان آن کارگزاری داده‌اند، یعنی نه‌تنها دیر توضیح داده‌اند، بلکه شرح ماجرا را از پله دوم شروع کرده‌اند و مشتری بی‌خبر، در هنگام مطالعه خبر، تازه از خود می‌پرسد که مگر چه اتفاقی افتاده است که باید کارگزار خود را تغییر دهد. آن زمان است که در خلا آگاهی، روایت‌های درست و غلط شکل می‌گیرد و افسانه‌ها ساخته می‌شود. این را هم بدانیم که با احتساب سهام عدالت، بازار سرمایه ایران ۵۰ میلیون نفر سهامدار دارد و تنها در اثر گسترش روایت‌های مختلف از حادثه پیش‌آمده برای یک کارگزاری، در چند روز اخیر، یکی از بدترین حالات خود را تجربه کرده است.
سه. احتمالا یک مقام مسئول در مواجهه با چنین پدیده‌هایی، به دلیل ترس از تبعات یا بی‌مسئولیتی و نفهمیدن تبعات موضع نمی‌گیرد. 
مردم نشان داده‌اند که از توضیح منطقی و به هنگام استقبال می‌کنند و دلیلی ندارد مسئولی از موضع‌گیری صحیح بترسد. اگر هم شخص مسئولی، نمی‌خواهد به مردم پاسخگو باشد که طبیعتا صلاحیت مسئولیت ندارد.
چهار. برخی احتمالا از زاویه «الباطل یموت بترک ذکره» به ماجرا می‌نگرند و حس می‌کنند با نگفتن، می‌توان بهتر یک حادثه منفی را مدیریت کرد. لابد استدلالی هم دارند و نگران به هم خوردن آرامش فکری مردم‌اند. اما در زمانه امروز که در چشم به هم زدنی، یک خبر در سراسر جهان خوانده و شنیده می‌شود، نمی‌توان نگفت. نگفتن ما، فقط امکان و فرصت را از ما سلب می‌کند و همه‌چیز را به شایعات می‌سپارد. بعدا هم که توضیح می‌دهیم، دیگر کارساز نیست چراکه تأثیر اولیه خبر کذب به‌راحتی قابل جبران نیست.
پنج. با احترام به همکارانم در مراکز روابط عمومی و اطلاع‌رسانی بخش‌های مختلف کشور، گاهی در وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها مشاهده می‌شود که غیرمتخصص‌ترین و ناکارآمدترین‌ها را به سمت روابط عمومی می‌گمارند، چون فکر می‌کنند چندان مهم نیست و تخصصی هم نمی‌خواهد، حال‌آنکه هر چه ضربه اساسی متحمل می‌شویم از همین ناحیه است. روابط عمومی، مرکز اطلاع‌رسانی، مرکز ارتباط با رسانه‌ها یا هر آنچه اسم آن باشد، بی‌تردید مهم‌ترین رکن هر مجموعه اجرایی، تقنینی، قضائی و نظامی در شرایط امروز ایران و دنیاست. شاید جالب باشد بدانید بر اساس یک پژوهش، ۱۲ شرکت غول فناوری در آمریکا، همه مستقیما یا رسانه دارند یا از یک رسانه حمایت مالی می‌کنند. اگر قبول داریم جنگ امروز، جنگ رسانه‌هاست، به‌اندازه یک لشکر که نه، حداقل به‌اندازه یک هواپیمای جنگنده و تانک و موشک باید خرج رسانه کنیم.