تصمیم قاطع متولیان در ستاد ملی مقابله با کرونا، وزارت آموزش‌وپرورش و وزارت علوم در بازگشایی صددرصدی مراکز آموزشی و پژوهشی و مدارس و دانشگاه‌ها، شجاعانه، بجا و قابل‌تقدیر است. حتی می‌توان گفت که این تصمیم، دیرهنگام اتخاذشده و ماه‌ها زمان هم ازدست‌رفته باشد اما همین حالا هم باید و می‌توان از افزایش خسارت‌ها جلوگیری کرد.
یک. متأسفانه در نظام آموزشی ما، فاصله ادراکی تصمیم گیران ستادی با مدیران اجرایی و معلمان بسیار زیاد است. شاید یکی از دلایل این فاصله، سازمان فربه به‌ویژه در آموزش‌وپرورش و همچنین مشغولیت بیش‌ازحد به روزمره و صاف کردن دخل‌وخرج این وزارتخانه پرهزینه و مظلوم باشد. به‌هرروی، این حس مرتبا وجود دارد که سیاست‌گذاران و تصمیم سازان آموزش کشور، درک روشن، نزدیک و واقع‌بینانه‌ای از مسائل کف کلاس‌ها و مدارس ندارند، نتیجه آنکه مدیران عالی و بدنه، هر یک راه خود را می‌روند و عملا چیز زیادی از اهداف بالادست، در پایین‌دست به مرحله اجرا نمی‌رسد. این واقعیت، بیش از همه در ماجرای کرونا و آموزش غیرحضوری و سامانه شاد
 و ... عیان شد، چنان‌که باوجود تأکید مسئولان بر تداوم آموزش برخط، کمتر کسی از خانواده آموزش و پرورش هست که نداند واژه آموزش غیرحضوری، به‌ویژه برای کودکان و نوجوانان و آن‌هم با بضاعت و امکانات ما، یک شوخی تلخ بود.
دو. همان ماه‌های اول، از همین رسانه بارها در مورد خطر ترک تحصیل دانش آموزان گفتیم و نوشتیم. آن زمان تعداد دانش آموزان ترک تحصیل‌کرده چیزی در حدود چند صد هزار گزارش می‌شد. حالا اما پس از دو سال، خبر می‌رسد که از هر ۷ کودک ایرانی، یکی به‌طور قطعی از تحصیل بازمانده و این اعداد و ارقام، تنها مختص به مناطق محروم نیست. از سوی دیگر، به همین آمارها هم اطمینانی نیست و مشاهدات نگارنده و اغلب فعالان حوزه آموزش، اعدادی بیش از این را نشان می‌دهد.
سه. نیازی به گفتن نیست که بازماندن از تحصیل، ابتدای چرخه معیوب تخریب نسل است. فرد کم‌سواد و کم مهارت، در آینده نزدیک هم بهره‌ای از تحصیلات عالی نخواهد داشت و از عموم مشاغل مؤثر بازخواهد ماند، به‌تدریج دچار ضعف مالی، فرهنگی و اجتماعی خواهد شد و آسیب‌های اجتماعی متعدد گریبان او را خواهد گرفت‌.
احتمالا چنین فردی توانایی و صلاحیت تربیت فرزندانی که قدر علم و آگاهی را بدانند هم نخواهد داشت و نسل بعدی او، همچون خودش و بلکه بیش از نسل پیشین، به فقر فرهنگی و فکری و مالی مبتلا خواهد شد و ... این چرخه ادامه خواهد داشت تا به قول جامعه شناسان، فقر و بی‌سوادی در جامعه ما تبدیل به طبقه و نهاد شود. همه این‌ها از مدیریت سهل‌انگارانه و روزمره نظام آموزشی و علمی کشور در دوران یک بیماری همه‌گیر شروع‌شده و تا ده‌ها سال ادامه خواهد داشت.
چهار. حال چه باید کرد؟ دولت، مردم، نیروهای مسلح، گروه‌های جهادی و نهادهای عمومی همه مسئول‌اند. به یک نهضت بازگشت به تحصیل همچون نهضت سوادآموزی در سال‌های ابتدای انقلاب نیازمندیم. در آینده دراین‌باره بیشتر خواهم نوشت.