اولین قرنطینه بهترین قرنطینه بود؛ کسی خیال نمی‌کرد تا چند ماه بعد هم نتوانیم ماسک‌ها را از صورت‌هایمان برداریم و مجبور باشیم محلول‌های ضدعفونی را دست‌به‌دست بچرخانیم. در بدبینانه‌ترین سناریوهایی هم که به گوشمان می‌رسید، قرار نبود تا کارِ کرونا به سال و حتی سال‌ها برسد. اولین قرنطینه، بیشتر شبیه به وقفه‌ای در زندگی شلوغمان بود که خوشایند نبود اما می‌شد آن را با چیزهایی پر کرد. ناگهان ساعت‌های زیادی به ما برگردانده شده بود و ما که نمی‌دانستیم با آن‌ها چه باید بکنیم، به سراغ کتاب‌ها رفتیم. اولین روزهای قرنطینه ما را در وضعیت کودکان زبان‌آموزی قرار داد که می‌خواستیم دربارهٔ چیزی حرف بزنیم اما کلمات مناسب در اختیارمان نبود. همین دلایل باعث شد تا در اولین قرنطینه بازار خرید کتاب و کتاب‌خوانی حسابی گرم شود.

کتاب‌های روزهای کرونایی

تصویری از کتاب عالمگیر نوشته اسلاوی ژیژاک

آن‌هایی که قبل از کرونا، برنامه مطالعاتی داشتند و از آن عقب افتاده بودند به سراغ کتاب‌های فراموش شده‌ و خاک گرفته‌شان رفتند اما این‌ها در اقلیت بودند. اکثریت، مشغول دست به دست کردن کتاب‌های مشابهی بودند. همهٔ کتاب‌های پرخواننده در روزهای کرونایی، ارتباط دور یا نزدیکی با ویروس تازه از راه رسیده داشتند. در واقع، همه اسیر وضعیت بی‌خبری و گیجی بودند و هر چیزی که می‌توانست احساساتِ درهم را کمی معنادار کند، محبوب می‌شد. در چنین وضعیتی، اصلاً عجیب نبود که کتاب «طاعون» بار دیگر پرفروش شد. چه کسی بهتر از آلبر کامو می‌توانست ظهور ویروسی مرموز و به‌هم ریختن مناسبات انسانی را ملموس کند؟

«طاعون» در اواخر دههٔ ۱۹۴۰ منتشر شد. داستان آن در شهری خیالی می‌گذرد اما این کتاب همان وحشت آشنایی را ترسیم می‌کند که اسیرش بودیم و هستیم. مردم آن شهر هم مانند مردمان عصر ما، اسیر سلسله‌ای از مشکلات هستند که اپیدمی فقط یکی از آن‌ها است و شاید بتوان آن را عصارهٔ همهٔ مشکلات و ناکامی‌های تلنبار شده، به حساب آورد. خوانندهٔ امروزی طاعون خودش را در میانهٔ داستانی می‌بیند که از هر واقعیتی واقعی‌تر است؛ او برای درک مفاهیمی مانند بی‌اعتمادی، تنازع بقا و وحشت و تنهایی نیازی به تخیل‌پردازی ندارد چون آن‌ها را کاملاً لمس کرده است. طاعون در روزهایی بسیار پرخواننده ‌شد که همه از یکدیگر می‌پرسیدند «چرا این چنین شد؟» جواب‌ها متفاوت بود و هست اما تقریباً چاره‌ای نماند جز اعتراف به ضرورت تغییر. یعنی همان چیزی که خوانندگان در صفحات پایانی رمان به آن رسیدند:       

در روی زمین بلاها و قربانی‌ها وجود دارد. و باید تا آن جا که ممکن است از همکاری با بلا پرهیز کرد. شاید این به نظر شما آسان جلوه کند، من نمی‌دانم که آسان است یا نه اما می‌دانم که درست است. من استدلال‌های فراوانی را شنیدم که نزدیک بوده است گیجم کند و خیلی‌ها را گیج کرده و با آدمکش موافق ساخته است. فهمیده‌ام که همه بدبختی انسان‌ها ناشی از این است که به زبان صریح و روشن حرف نمی‌زنند. از این رو من تصمیم گرفته‌ام که صریح حرف بزنم و صریح رفتار کنم تا در راه درست بیفتم. در نتیجه می‌گویم که بلاها و قربانی‌ها وجود دارد و لاغیر. اگر با گفتن این نکته خودم به صورت بلا درمی‌آیم لااقل ارادی نیست. من می‌کوشم که قاتل معصومی باشم. ملاحظه می‌کنید که ادعای بزرگی نیست. (ص: ۲۸۶)

کتاب‌فروشی‌های اینترنتی روزهای کرونایی

عکسی از کره زمین که به خاطر کرونا ماسک زده است

کسی فکر نمی‌کرد روزی برسد که کتاب‌ها را هم ضدعفونی کنیم اما با پیدا شدن ویروس تاجدار نه فقط مجبور شدیم کتاب‌ها را ضدعفونی کنیم بلکه برای خرید آن هم باید به سراغ روش‌های جدیدتر می‌رفتیم. با شروع همه‌گیری کرونا، تقاضای خرید کتاب زیاد شد اما عرضهٔ آن دچار مشکل شد. وقتی همه در قرنطینه بودیم، کتابفروشی‌های آنلاین تنها راه خرید غیرحضوری کتاب‌ها بودند. خیلی از کتابفروشی‌های کوچک و بزرگ دیگر هم تلاش کردند تا روش‌های جدید را جایگزین کنند اما فروش تلفنی و آنلاین چیزی نیست که در فوریت جواب بدهد. سایت‌های اینترنتی کتاب سال‌ها است که در روزهای کرونایی و غیرکرونایی فعالیت می‌کنند و چیزهایی بیشتر از کتاب می‌فروشند. مثلاً سایت اینترنتی ۳۰بوک سال‌ها است که کتاب‌ها را به دست خوانندگانشان می‌رساند اما برخلاف انتظارْ «فروش آسان» مزیت اصلی این سایت نیست؛ امکان مقایسه ترجمه‌های مختلف و معرفی دقیق کتاب‌ها آن چیزی است که سایت‌هایی مانند ۳۰بوک را از دیگر کتابفروشی‌ها متمایز می‌کند. آن‌ها خوانندگان را از سردرگمی نجات می‌دهد و با به اشتراک گذاشتن بخش‌هایی از کتاب باعث می‌شوند تا هر کتاب به دست اهلش بیفتد.  

در شرایط کرونایی فعلی که معلوم نیست چقدر دیگر ادامه پیدا می‌کند خیلی از ناشران و کتابفروشی‌های بزرگ تصمیم گرفتند تا سایت فروش کتاب خودشان را راه بیاندازند اما آن چیزی که ندارند فروشندگانی کتاب‌شناس است. در خرید تلفنی یا حتی اینستاگرامی خریدارن باید به اطلاعات پیشین خودشان بسنده کنند یا ساعت‌ها در اینترنت جست‌و‌جو کنند اما سایتی مثل ۳۰بوک زحمت این کارها را کشیده است و با تولید محتوای شسته و رفته کم‌ترین وقت را از مخاطبانش می‌گیرد و بهترین انتخاب‌ها را پیش پایشان می‌گذارد.    

در اولین روزهای کرونا خیال می‌کردیم با چند روز یا حتی چند هفته خانه‌نشینی می‌توان همه چیز را به روال سابق برگرداند. هنوز معلوم نشده بود که اوضاع پیچیده‌تر از این حرف‌ها است و به نظر می‌آمد که تنها مشکل آن‌هایی هستند که خانه دارند اما خیال خانه‌نشینی ندارند. در آن روزها کتابی محبوب شد که در معرفی‌اش از جملهٔ درخشان پاسکال مدد می‌گرفتند: «ریشهٔ همه مشکلات بشر در این است که قادر نیست به تنهایی و در سکوت برای مدتی درون یک اتاق بنشیند.»

«سفر به دور اتاقم» یادداشت‌های اشراف‌زاده‌ای است که مجبور به خانه‌نشینی شده و برای کوتاه کردن زمان کشدار تنهایی تصمیم می‌گیرد تا اتاقش را از چشمان یک سیاح توصیف کند. او در اتاقش سفر می‌کند و این سفری است که «هیچ خرجی روی دستش نمی‌گذارد.»  

کرونا آن‌قدر ماند که دیگر خواندن داستان‌ها نه کفاف ساعت‌های قرنطینه را می‌داد و نه چشم‌اندازی را پیش چشممان می‌آورد. خیلی‌ها مشتاق بودند تا کرونا را از نگاه «اسلاوی ژیژک» ببینند. میان آن‌هایی که اسلاوی ژیژک  ا دست می‌اندازند و او را «دلقک» و «شومن» خطاب می‌کنند با آن‌هایی که او را فیلسوف مهم و تاثیرگذار زمانه ما می‌دانند، نقطه اشتراکی وجود دارد: هر دو گروه معترف هستند که زندگی روزمره منبع اصلی تفکر و فلسفه‌ورزی ژیژک است. بنابراین با ظهور کرونا، ژیژک هم مشتاقان نگاهش را چندان منتظر نگذاشت؛ ۲۰ ژانویه (۳۰ دی) دانشمندان چینی از توان همه‌گیری ویروس کرونا گفتند و ژیژک ۲۴ مارس (۵ فروردین) راه حلش را با جهان به اشتراک گذاشت.

کتاب ژیژک درست مانند موضوع مورد مطالعه‌اش به سرعت در فضای وب منتشر شد و به ایران رسید. در مدت کوتاهی کتاب ژیژک با عناوین «عالمگیر» و «پاندمی» و «هراس جهانی» به فارسی ترجمه و خوانده شد.  

از وقتی که کرونا پایش را بر گلوی زندگی گذاشته است، یک سال می‌گذرد. در این مدت خیلی از کتاب‌ها با امید شناختن کرونا یا زمینه‌های اجتماعی آن فروش رفته و خوانده شده است. نمی‌دانیم کرونا تا چند ماه یا حتی سال دیگر می‌ماند اما مسلم است که در آینده ردپای پررنگش را در دنیای کتاب‌ها خواهیم دید. اگر آن زمان زنده بودیم، می‌توانیم از خواندن داستان‌هایی در ژانر کرونا لذت ببریم یا با خواندن آرای فیلسوفان و جامعه‌شناسان زمینه‌ها و پیامدهای آن چیزی را که الان گریبانگیرمان شده، بفهمیم.