به گزارش پارس  نیوز به نقل از مشرق؛ داستان اصلاح‌طلبان به مرحله‌ای تازه رسیده است. آنان که همواره در دمادم انتخابات‌ها چند گانه «تحریم»، «شرکت مشروط»، «شرکت بی قید و شرط» و «سکوت»  در انتخابات را در پیش روی خود می‌بینند و حتی نظام را نیز تهدید می‌کردند در این انتخابات نیز همچون گذشته با طرح چند راهی‌های تکراری قصد تهدید شورای نگهبان و تحت فشار گذاشتن آن را داشتند،به خوبی می‌دانند که در شرایط فعلی کشور و اساساً در ایران پس از انقلاب با توجه بافت اجتماعی-سیاسی جامعه تحریم انتخابات سودی جز شکست و به قهقرا رفتن و خالی کردن صحنه برای رقیب ندارد لذا شعار تحریم انتخابات همواره در حد همان شعار باقی ماند.

«دلیل آنکه به‌سختی می‌توان مردم را به مشارکت در انتخابات دعوت کرد همین است که آن‌ها احساس می‌کنند انتخابات در ایران «اثربخش» نیست. وقتی انتخابات نتواند به تغییر «کارگزاران و مسؤولان سیاسی» یا «راهبردها و خط‌مشی‌های عمومی» منجر شود، انتخابات نشانه دموکراسی نیست، نمایش دموکراسی است. [انتخابات] نمایشی است برای حفظ قالب جمهوری و محتوای اندک‌سالار نظام سیاسی.»

این‌ها بخشی کوتاه از یادداشت علیرضا علوی تبار است که در مردادماه باعنوان " انتخابات؛ نمایش یا نشانه؟ " منتشر شده است. در این یادداشت سعی شده است رنگ و لعاب آکادمیک به آن داده شود نویسنده با حالتی سرشار از ناامیدی نسبت به انتخابات‌های آینده و در کل پدیده انتخابات اظهار نظر می‌کند.

جریان اصلاح طلب که اساساً یک پدیده‌ای حاصل انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری است و در انتخابات متعدد با تمام توان شرکت کرده است اکنون چرا و چطور به چنین روز و حالی افتاده است که با حالتی از ناامیدی به انتخابات می‌نگرد؟

عبدالحسین موسوی لاری وزیر کشور دولت اصلاحات که از بزرگان این جریان سیاسی بزرگ در کشور است با حالت نا امیدانه‌ای از خودی و غیرخودی شاکی است. از خودی‌ها و امثال کرباسچی می‌نالد که تجربه اتحاد ۹۲ و ۹۶ را فراموش کرده‌اند و روندی پیش گرفته که باعث شکست در انتخابات خواهد شد. از غیر خودی‌ها و جریان رقیب هم گله دارد که به هیچ اصولی پایبند نبوده و قصد تخریب جریان اصلاحات را دارند.

او می‌گوید: «ناامید نیستم اما به دو دلیل خوشبین هم نیستم. دوستان ما تجربه موفق ۹۲ تا ۹۶ را فراموش کرده‌اند. اگر مانند این روزها آقای کرباسچی و دیگران حرف خود را بزنند و فضای اینچنینی تا آخر ادامه یابد معلوم است که هم ۹۸ و هم ۱۴۰۰ را از دست می‌دهیم.»

لاری بسیار زیرکانه از گفتن این جمله که رأی اصلاح طلبان کاهش یافته است طفره می‌رود و با یادآوری انتخابات شوراهای دوم که منجر به شکست اصلاح طلبان و اوج گیری اصولگرایان شد قصد دارد که دلیل کاهش محبوبیت جریان خود را عاملی جز عملکرد آنان بداند. البته موسوی لاری تلویحاً این نکته را می‌پذیرد که در این انتخابات شانس کمی برای پیروزی دارند اما دلیل آن را دعوت عده‌ای برای مشارکت نکردن مردم در انتخابات ذکر می‌کند.

به نظر وی اگر مردم در انتخابات حضور گسترده داشته باشند جریان اصلاحات پیروز خواهد شد. شاید آقای لاری قصد دارد خود را آرام کند وگرنه روشن است که دلسرد کردن مردم و ناامید ساختن آنان طبیعتاً حاصل عملکرد شش ساله دولت برآمده از این جریان و مجلس خنثی‌ای است که اکثریت آن را فراکسیون امید بر عهده داشتند.

صداهای دیگر نیز از درون جبهه اصلاحات شنیده می‌شود که تماماً نشان از ناامیدی آنان دارد. محمدرضا تاجیک تئوریسین اصلاحات و استاد دانشگاه در مورد جریان اصلاحات چنین اظهار نظر می‌کند: «ساختار اصلاح‌طلبان مانند عمارتی ماسه‌ای درحال فروریختن است، ما اصلاح طلبی را ابزار قدرت قرار دادیم و هر زمان که به قدرت رسیدیم، فراموش کردیم از کجا آمده‌ایم و چون «اصلاح طلبی بدون اصلاح طلب» داشتیم، مثل دموکراسی بدون دموکرات؛ در فردای قدرت وقتی آب دیدیم مشخص شد شناگران ماهری هستیم و معلوم شد می‌توانیم مستبدان قاهری هم باشیم. اصلاح طلبان امتحان خود را پس دادند و از مردم به عنوان یک تاکتیک و ابزار برای نجات خود بهره بردند و می‌برند، تاکتیکی برای عبور از بحران و نه یک راهبرد که به آن باور داشته باشند.» این اعترافات است که پرده از واقعیت برداشته است و کاهش محبوبیت اصلاحات را نه به دلایل واهی بلکه دقیقاً به عملکرد آنان بر می‌گرداند.

سردبیر روزنامه سازندگی نیز که در یک سال اخیر صدای اختلاف در جریان اصلاحات بوده است در یادداشتی در این روزنامه از عملکرد بد اصلاح طلبان در شورای شهر انتقاد کرده و معتقد است اصلاح طلبان آنچه در شهرداری تهران کاشتند در انتخابات مجلس برداشت خواهند نمود.

عبدالله ناصریفعال سیاسی اصلاح طلب نیز معتقد است که قالیباف در تهران به عنوان فرد نخست انتخاب خواهد شد،این فعال اصلاح طلب همچنین ادعا می‌کند که چهره‌های شاخص زیادی از اصلاح طلبان قصد شرکت در انتخابات را داشتند اما علی رغم درخواست رئیس دولت اصلاحات، با مشاهده شرایط جامعه و اعتراضات اجتماعی از شرکت در انتخابات منصرف شدند.

اما فارغ از همه این موارد شرکت نکردن محمدرضا عارف سرلیست و رأی نخست دور قبل انتخابات مجلس، خود بزرگترین نشانه بر این است که جریان اصلاحات منتظر شکست بزرگی است. آنان با ممانعت از شرکت نمودن عارف عملاً شکست خود را پذیرفته و به دنبال راه حل جدیدی هستند.

فرجام سخن آنکه پس از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و سپس دو انتخابات بعدی عملاً جریان اصلاح طلب سکان دار مسئولیت‌های مهم در کشور بوده است و با عملکرد ضعیف دولت و مجلس نمره آنان در کارنامه اصلاح طلبان ثبت گردیده است که این خود بزرگترین دلیل کاهش محبوبیت این جریان بوده است. کاهشی چنان شدید که باعث شود نفر اول دور قبل مجلس اصلاً در این دوره شرکت نکند