غصه جهان را گرفته

من به ابابیل ها گفته ام کار من که تمام است

ابرهه ی درونم به سمت خانه ی تو در حرکت است

میخواهد خانه خرابم کند

من به ابابیل ها گفته ام اگر نیایند دیر میشود

غارتگر دلم بدان که این رسم جوانمردی نیست

که همه ی دنیای مرا نابود کنی

فقط بدان که

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر انم

که از وجود تو مویی به عالمی ندهم

اتش گلستان کن

که نمرود در تدارک اتش زدن خانه ی من است

هزار و یک سال و بیست و چهار شب