به گزارش پارس نیوز، 

سارا محمدنژاد روانشناس کودک در گفت‌وگو ی اظهار کرد: کودکان در سنین مختلف درک متفاوتی از مرگ دارند، نوزاد تا ۲ سالگی هیچ درکی از مرگ ندارد، اما به جدا شدن از مراقبین واکنش نشان می‌دهد و ممکن است، بی قراری کند.

وی بیان کرد: کودکان ۲ تا ۵ سال تصور می‌کنند مرگ بازگشت پذیر است؛ افراد می‌میرند و دوباره به زندگی بر می‌گردند، فکر می‌کنند بدن مرده هنوز می‌تواند ببیند، فکر کند و احساس کند، به معجزه و جادو فکر می‌کنند مثلاً آنها می‌توانند آرزو کنند که او برگردد و او باز می‌گردد، ممکن است رفتار پرخاشگرانه نشان دهند، ممکن است سوالاتی را بار‌ها و بار‌ها تکرار کنند، یا اینکه مرگ را به عنوان یک تنبیه برای خود تلقی کنند و احساس مسئولیت داشته باشند.

درک کودک در سنین مختلف از مرگ چگونه است؟



در برخورد با کودک مواظب استفاده از لغات باشید

این روانشناس کودک ادامه داد: در برخورد با کودک مراقب لغاتی که به کار می‌برید، باشید؛ از لغات مرگ و مرده استفاده کنید؛ کودکان ۶ تا ۸ ساله کم کم می‌فهمند که مرگ پایان است، نمی‌توانند بفهمند که مرگ برای همه پیش می‌آید، در مورد مرگ احساس گیجی می‌کنند و نمی‌فهمند چه اتفاقی می‌افتد، شخصیت‌هایی مانند عزرائیل ممکن است باعث شوند کودک فکر کند مرگ یک فرد است.

محمدنژاد افزود: کودک ممکن است از خود پرخاشگری و بدرفتاری نشان دهد؛ ممکن است جزئیات مرگ را سوال کند، در مورد سلامتی احساس نگرانی کند، اغلب نگران است که خود او یا والدینش در معرض خطر باشند، این کودکان احساسات خود را بیشتر، ابراز می‌کنند به جای اینکه آن را پنهان کنند.

 

وی تشریح کرد: کودکان ۸ تا ۱۲ ساله در مورد اینکه برای بدن مرده چه اتفاقی می‌افتد و همین طور در مورد فرایند مرگ کنجکاوی نشان می‌دهند؛ در تعامل با همسالان دچار مشکل می‌شوند، ممکن است احساس کنند که چرا این اتفاق برای نزدیکان من افتاده و چرا من مانند دیگران نیستم، در این موارد مهم است که راه‌هایی را پیدا کنیم که اعتماد به نفس آنها خدشه دار نشود؛ شوکه شدن، انکار و خشم از عوارض شایع رو به رویی کودکان با مرگ نزدیکان است.

این روانشناس کودک ادامه داد: کودکان ۸ تا ۱۲ ساله در مواجه با مرگ بیش از حد به بزرگسالان نزدیک می‌شوند؛ بیان شدید احساسات ممکن است در کودکان این سن ایجاد شود، بهتر است به آنها گوش دهیم، از آنها بپذیریم و حمایت کنیم، ممکن است به نظر برسد مرگ نزدیکان بر آنها هیچ تأثیری ندارد و در نظر آنها هیچ اتفاقی نیفتاده است.



محمدنژاد گفت: نوجوانان بهتر می‌فهمند که مرگ پایان زندگی است، به این که روزی نوبت او هم می‌رسد فکر می‌کنند، در مورد آینده احساس ناامنی می‌کنند، ممکن است حتی به مفهوم زندگی شک کنند.

وی یادآوری کرد: ممکن است احساسات بد خود را در سایر مشکلات نشان دهند، اغلب سعی می‌کنند احساسات خود را پنهان کنند تا دوستانشان آنها را غیر طبیعی ندانند، ممکن است نتوانند به راحتی با دوستان و خانواده صحبت کنند، نمی‌دانند باید به چه کسی رجوع کنند، سوالات مذهبی یا فلسفی می‌پرسند یا در مورد روح سوال می‌کنند، پس وظیفه بزرگسالان است تا به کودکان یا نوجوانانی که به تازگی با مرگ نزدیکان رو به رو شده‌اند، رسیدگی کنند.