به گزارش پارس نیوز، 

 

برای زنان ایران

بخش شش: «صلاحیت قضاوت بین زن و مرد را ندارم!

آیت‌الله خامنه‌ای در آذرماه ۱۳۵۶ بعد از شش بار دستگیری، به ایرانشهر تبعید شد. ایشان در آنجا نیز پایگاهی مردمی برای خود ساختند. در ۱۱ تیرماه ۱۳۵۷، سیل ویرانگری در ایرانشهر جاری شد. و اما ادامه در کتاب #شرح_اسم:

سیل برای ایرانشهر، حادثه‌ای همیشگی نبود، اما هر از گاه که آب بر این ناحیه می‌خروشید، از طریق مسیل می‌گذشته و از شهر خارج می‌شده است. اما طرفداران محله‌های زورآباد با ساخت خانه‌های غیرقانونی در مسیر مسیل، خطر را به جان می‌خرند و عامل هلاکت خود و تخریب حدود هشتاد درصد شهر شدند.

«رهبر انقلاب: صبح روز بعد من و آقای رحیمی و آقای راشد برای دیدن خانه‌هایی که در جریان سیل قرار داشتند و منهدم شده بودند به بیرون شهر رفتیم… همه خانه‌هایی که در مسیر سیل بنا شده بود از بین رفته و هیچ اثری از آنها باقی نمانده بود. وقتی مشغول بازدید از آن منطقه بودیم، در فاصله دورتر، خانواده‌ای از بلوچ که تعدادی زن و بچه و یک مرد در بین آنها بودند دیدیم. بچه‌ای روی دست آن مرد خوابیده و زنها گریه و شیون می‌کردند.»

وقتی نزدیکتر شدند، فهمیدند آن بچه مرده است. «دیدن این منظره مرا از درون درهم شکست و با صدای بلند گریه کردم. من حساسیت خاصی نسبت به زنها و بچه‌ها دارم و به هیچ وجه تاب تحمل مشاهده آزار و اذیت زن یا بچه‌ای ندارم.

تاکنون چندین بار به دوستانم گفته‌ام که من صلاحیت قضاوت بین زن و مرد را ندارم زیرا قطعاً به نفع زن داوری می‌کنم. نیز تاب دیدن ناراحتی و رنجوری هیچ بچه‌ای حتی در فیلم‌ها را ندارم.»

آن خانواده بلوچ وقتی هق هق آقای خامنه‌ای را دید، درد خود را فراموش کرد و با تعجب و حیرت به او نگریست.