به گزارش پارس نیوز، رضا عطاران، سعید آقاخانی، مهران مدیری و حالا جواد رضویان. اینها افرادی هستند که در دهه 70 با طنزهای آیتمی تلویزیون به جهان حرفه‌ای بازیگری وارد شدند و بعدها کارگردانی سریال‌های تلویزیونی را هم تجربه کردند. آنها حتی به سینما هم رفتند و جلوی دوربین کارگردان‌های مختلفی قرار گرفتند.

امروز فالوورهای فضای مجازی وزن بازیگرها را تعیین می‌کنند

اما تا اینجای کار تجربه‌های آنان با بقیه هم‌نسلان‌شان یکسان بود تا اینکه تصمیم گرفتند در سینما هم کارگردانی کنند. شاید در این میان فقط فیلم «ردکارپت» رضا عطاران بود که مقداری موفق از آب درآمد. البته این فیلم هم یک اثر تجربی خاص بود و نمی‌شد فرمول آن را به آثار دیگر انتقال داد.

چنان‌که عطاران هم در فیلم بعدی‌اش مثل فیلمی که قبل از «ردکارپت» ساخته بود، نتوانست موفق عمل کند. آیا شهرت یک بازیگر در طنزهای شبانه و سپس کوچ او به سینما، مکانیسم درستی برای مطرح شدن بازیگرهاست؟ بحث تخصص در یک ژانر به‌خصوص، چقدر باید برای بازیگران اهمیت داشته باشد؟ آیا مشکلاتی که تا به حال در این خصوص دیده شده، به ضعف خود بازیگرها برمی‌گردد یا مشکل از سیستم سینمای ایران است؟

این پرسش‌ها را در گفت‌وگو با حسین رفیعی مطرح کرده‌ایم که هم تجربه بازی جدی در چند فیلم رسول ملاقلی‌پور را دارد و هم کمدین بوده و کار اجرای تلویزیونی را هم پی‌گرفته و حتی در رادیو هم سابقه فعالیت دارد، ولی می‌گوید حالا چهره تلویزیونی و سینمایی بودن و به‌طور کل مهارت‌های فنی مهم نیستند، بلکه فالوورهای فضای مجازی نقش تعیین‌کننده را ایفا می‌کنند.

«روزگاری بحث بر سر هنرپیشه‌هایی بود که از تلویزیون به سینما می‌آمدند. حضور در تلویزیون باعث می‌شد آن هنرپیشه برای مردم شناخته شود و همین مساله، برای او در سینما موقعیتی فراهم می‌کرد. اما این روزها همه این‌ بحث‌ها از تلویزیون گذشته و هرکس در فضای مجازی فالوور بیشتری داشته باشد، در سینما و تلویزیون و جاهای دیگر شرایط بهتری خواهد داشت.

آن کسی هم که سرمایه‌گذاری می‌کند، در سینما به دنبال فروش فیلم است و کمتر از افرادی که گمنام هستند، استفاده می‌کند. درحال حاضر در سینما و تلویزیون و رادیو، هیچ‌کدام از کلاس‌های بازیگری تعیین‌کننده نیستند؛ بلکه فالوورها و شبکه‌های مجازی تعیین کننده‌ هستند. در تلویزیون باید شرایط و قوانین سازمان رعایت شود چون قوانینی که در سازمان به‌عنوان ممیزی وجود دارد با سینما خیلی متفاوت است.

در یک فیلم سینمایی برخی دیالوگ‌ها و رفتارها را می‌شود انجام داد چون آن فیلم را افرادی که دوست دارند، پول می‌دهند و می‌بینند، اما در تلویزیون به خاطر اینکه عموم مردم نگاه می‌کنند، یک سری خط قرمزهایی وجود دارد. برخی دوستان که در شبکه‌های مجازی به خاطر داشتن طرفدار وارد می‌شوند، حساب‌شان با ممیزی هم جداست. برخی نمی‌دانند ممیزی در فضای مجازی چطور است و به مرور آدم‌های خیلی زرنگ و باهوشی هستند که این فضا را درک می‌کنند.

در تلویزیون اولین اشتباه می‌تواند آخرین اشتباه باشد و افراد با یک اشتباه ممکن است آینده کاری خودشان را تحت‌الشعاع قرار دهند. زمانی که ما کارمان را شروع کردیم با الان خیلی متفاوت است، الان دیگر ورود به عالم بازیگری یک آرمان نیست. شما می‌توانید در شبکه‌های مجازی توسط جمع‌کردن فالوور با تهیه‌کننده قرارداد ببندید. بازیگری هم یک حرفه کارگاهی است و وقتی در جوار چند آدم بزرگ و کار بلد، کار کنید، بعد از چند فیلم می‌توانی حرفه‌ای شوی.

همه‌جای دنیا اصل را بر این می‌گذارند که باید بتوانید دوره‌های آموزشی آکادمیک را پشت سر بگذارید تا بازیگر موفقی بشوید؛ ولی اینجا من فکر می‌کنم کم‌کم بحث تحصیل علم کنار می‌رود و به‌جای شایسته‌سالاری رابطه‌سالاری می‌آید.

ما نسلی بودیم که سال ۷۲ وارد تلویزیون شدیم و خیلی از ما به سرعت جذب سینما شدند و کار کردند. یک زمانی مرزبندی کرده بودند کسی که تئاتری است به تلویزیون نیاید و کسی که تلویزیونی است به سینما نرود. من خودم قربانی این تفکر شدم، یعنی کسی که بازیگر تلویزیون یا سینماست، نباید اجرا کند و وقتی من کار را اجرا کردم، متهم شدم که چرا به‌عنوان بازیگر مجری شدم.

اما الان این چیزها خیلی پیچیده نیست و از ورزشکار گرفته تا بازیگر همه دوست دارند اجرا را هم تجربه کنند و شما به‌عنوان روزنامه‌نگار در برخی روزنامه‌ها و مجلات مثلا از بازیگری که محبوب است، دعوت می‌کنید به‌عنوان یک خبرنگار با فلان شخصیت حرف بزند.

از نظر تکنیکی کار در تلویزیون و سینما در یک سری موارد متفاوت است. اصولا در سینما با یک دوربین کار می‌شود و قبلا حتی نوع فیلمبرداری نگاتیو بود و امکان آزمون و خطا کمتر در آ‌ن وجود داشت؛ چون وقتی دوربین روشن می‌شد و کار می‌کرد، فرصت اینکه کار دوباره گرفته شود، نبود. ولی در تلویزیون به خاطر اینکه ویدئو بود، می‌شد بازبینی کرد و به‌علاوه تصاویر با چند دوربین گرفته می‌شد و وصل کردنش برای مونتاژ راحت‌تر بود.

اما در سینما مجبور بودی با یک دوربین بگیری و بعد مونتاژ و کارگردانی کنی. ولی عملا بازیگری در سینما و تلویزیون آنقدر پیچیده نیست که وقتی کسی در سینما کار می‌کند، نتواند در تلویزیون کار کند و بالعکس. من نقش خیلی جدی هم داشته‌ام، اما مخاطب تو را سوق می‌دهد به سمت این نقشی که بازی می‌کنی. من وقتی کار طنز انجام داده‌ام و برای کودک بازی کرده‌ام، اگر بروم سراغ بخش خاکستری، مخاطب کودک را از دست می‌دهم.

ما مکانیسمی نداریم که بازیگر در آن بتواند هم جایگاهش را داشته باشد و هم به فعالیت‌هایش تنوع بدهد. خیلی از بازیگرها مثل محمد کاسبی، محمد و علی عمرانی، جهانگیر الماسی، عباس محبوب و محمد فیلی پیشکسوت هستند و عجیب است که در یک فیلم سینمایی، به زور جوانی را می‌آورند اما حاضر نیستند از بازیگری که پیشکسوت است، استفاده کنند. دلیل عمده این مطلب آن است که در کشور ما تولید سینما بسیار پایین است. الان در فیلم‌های سینمایی ما یک تیم وجود دارد که از یک فیلم به فیلم دیگر کوچ می‌کنند و حتی فرصت پیدا نمی‌کنند که گریم‌شان را عوض کنند.»