به گزارش پارس نیوز، امروزه در ایران، جوانان قشر وسیعی از جامعه را تشکیل می دهند. آنها دغدغه های بسیاری دارند که البته مهم ترین و کلیدی ترین آن بحث اشتغال است.

اکنون مشکل بیکاری یکی از مسائل اصلی جامعه است. جوان با انگیزه ای که بعد از سال ها تحصیل در دانشگاه و کسب مدارج عالی نتواند دارای شغلی ثابت باشد، سرخورده و البته بی انگیزه می شود.  نهادها و سازمان‌های مختلف اهمیت این امر را درک  کرده اند و صراحتا تأثیر آسیب های مختلف روحی و مالی این امر را  بر جوانان بیان می کنند. تا آن جایی که حجت الاسلام روحانی رئیس جمهور در یکی از اظهار نظر های خود در خصوص اهمیت مسئله بیکاری جوانان می گوید: «تا زمانی که مشکل بیکاری در کشور حل و فصل نشود، هیچ یک از تصمیمات فرهنگی امکان تحقق نخواهد یافت.» همچنین  بارها تاکید رهبر معظم انقلاب را در خصوص  حل مسئله مهم بیکاری در جامعه  شاهد بوده ایم.

بیکاری معضلی که سال هاست به سوهان روح جوانان و خانواده هایی تبدیل شده است که با هزاران امید و آرزو از همه چیز زندگی خود هزینه می کنند تا فرزندشان وارد دانشگاه  شود و تحصیل کند. جوانان تحصیل کرده از یک سو باید نگاه های نگران پدر و مادر و گاهی هم زخم و زبان های اطرافیان را که از «بی عرضگی» آنها  می گوید تحمل کنند و هم درد بی پولی و عدم داشتن استقلال مالی خود را. در اینجا به مرثیه بلند بیکاری جوانان تنها به اشاره ای بسنده کردیم تا به موضوعات مهمتری در این زمینه برسیم.

افزایش جمعیت فارغ‌التحصیلان بیکار و مدیرانی که به میزهایشان چسبیده اند!

آمارهای جدید بیکاری در کشور حاکی از آن است که جمعیت شاغل فارغ‌التحصیل طی یکسال گذشته، با رشد ۹۶ هزار نفری به بیش از یک میلیون و۳۱۳ هزار و ۳۹۰ نفر افزایش پیدا کرد؛ همچنین بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله در سال جاری بیش از ۵۸ هزار و ۵۰۰ نفر رشد داشته است. 

 این آمارها و نرخ های بیکاری جوانان از بحران بیکاری این قشر با تحصیلات بالا خبر می دهند؛ این در حالی است که گاهی مشاهده می شود برخی از مدیران دارای چندین و چند شغل هستند یا در صورت بازنشستگی باز هم به فعالیت های خود ادامه می دهند. بسیاری از این مدیران ریاست چند هیات مدیره را بر عهده دارند و یا در چندین هیات مدیره عضویت دارند.

جالب است بدانید که چند شغله بودن و عضویت در چند هیات مدیره حداقل در بخش دولتی خلاف قوانین است، اما همچنان قانون شکنی در این زمینه مرسوم است. قانون ممنوعیت تصدی بیش از یک شغل در سال 1373 به تصویب مجلس رسید که بر اساس آن هر شخص تنها می تواند یک شغل دولتی را بر عهده داشته باشد. همچنین 23 اردیبهشت 95 نمایندگان مجلس قانونی را به تصویب رساندند که به موجب آن عضویت در هیات مدیره بیش از یک شرکت ممنوع شد.

اما  این چند شغله ها و افرادی که عملا بازنشسته شده اند، همچنان در دستگاه های دولتی مشغول به کارند و همچنان سعی دارند بر مسند خود باقی بمانند. در این شرایط گویا رابطه ها بر ضابطه و قانون های استخدامی ارجحیت دارد.  مسئله چند شغله ها و بیکاری افراد جوان دارای انگیزه و دانش، سوالات زیادی را در ذهن ایجاد می کند و آن هم این است که چرا افراد  بازنشسته و چند شغله از کار کناره گیری نمی کنند تا آینده جامعه را به دست جوانان مستعد بسپارند؟

سیاست ها و قوانین کنار گذاشتن مدیران بازنشسته تا چه حد موفق خواهند بود؟

خوشبختانه برخی مسئولان حذف مدیران و کارمندان چند شغله خود را در دستور کار قرار داده اند. به عنوان مثال  22 آبان 97 محمد شریعتمداری وزیر جدید تعاون، کار و رفاه اجتماعی نخستین دستور خود را برای حذف مدیران چند شغله از هیات مدیریه شرکت های سازمان تأمین اجتماعی و صندوق های تابعه  را صادر کرد، که بر مبنای آن مدیران ارشد مأموریت یافتند  نسبت به اجرای دستور حذف مدیران چند شغله سازمان های تابعه خود ظرف دو روز اقدام کرده و استعفای این مدیران از هیات مدیره شرکت های سازمان تأمین اجتماعی و صندوق های تابعه آن را ظرف 7 روز اجرایی کنند. حال باید دید با توجه به اهمیت مسئله اشتغال جوانان ، وزیر جدید رفاه برای جایگزینی این افراد از جوانان تحصیل کرده و نخبه استفاده می کند یا خیر؟

 اما از طرف دیگر قانون منع به کار گیری بازنشستگان نیز قانونی است که طی ماههای اخیر توسط نمایندگان مجلس تصویب شده است که بر مبنای آن قرار بود اگر بازنشستگان تا 26 آبان ماه از مسند خود کنار گیری نکنند، این امر به منزله تصرف در اموال عمومی از جانب آنها تلقی شود. اما بعد از تصویب این قانون و ابلاغ آن ها به تمام دستگاه های اداری کشور، طی روزهای گذشته باز هم  شاهد پافشاری بسیاری از افراد بازنشسته بر سمت های خود هستیم که همچنان سعی دارند با ارائه انواع تبصره های بر این قانون خود را مشمول قانون منع به کار گیری بازنشستگان ندانند. در این زمینه نمونه های  فراوانی را می توان مثال زد. تلاش محمدعلی افشانی شهردار تهران و اعضای شورای شهر تهران برای ابقای وی بی نتیجه ماند، اما ظاهرا مهدی تاج رئیس فدراسیون فوتبال قصد بازنشسته شدن ندارد!

 در این شرایط شاید بسیاری از مدیران و مسئولین ما ، امروزه معتقد باشند که جوانان از پس شغل های مدیریتی و مسئولیت های سنگین  بر نخواهند آمد اما باید گفت که نمونه های موفقی از مدیریت  جوانان توانمند در ایران  بارها مشاهده شده است؛ از فرماندهان جوان دفاع مقدس گرفته تا همین مدیران جوانی که در امروزه در عرصه های مختلف مدیریتی کشور خود را به اثبات رسانده‌اند. ضمن اینکه روی کارآمدن مدیران نخبه جوان می تواند بارقه های امید را در دل جوانان نخبه جویای کار روشن کند و به اخذ سیاستها و نتایج بهتر در اداره امور کشور منجر شود.

سخن پایانی این که بخشی از مشکل بیکاری جوانان تحصیل کرده با اشتغالزایی قابل حل است، اما بخشی دیگر شاید با نظارت و توجه بر اجرای همین قوانین موجود و جایگزین شدن مدیران بازنشسته حل شود. امیدواریم این مدیران هر چه زودتر غزل خداحافظی را بخوانند؛ چون ماندن آنها در سمتهایشان شاید نشانه این باشد که مدیران سالخورده ما بیشتر تشنگان قدرت هستند تا  شیفتگان خدمت !