به گزارش پارس نیوز، 

 

ماجرا به حدودا ۵ ماه پیش برمی‌گردد؛ زمانی که «گلزار» زن افغان ۱۹ ساله، به‌دلیل بارداری در سن پایین و حجم زیاد فشار و استرس، مجبور به زایمان در ۶ ماهگی می‌شود. به بیمارستان اکبرآبادی در خیابان مولوی تهران مراجعه می‌کنند و بعد از زایمان با اینکه کودک برای تکمیل‌شدن روند رشد در دستگاه قرار می‌گیرد اما فوت می‌کند. «بچه‌ام نتونست نوزاد رو نگه داره؛ ۶ ماهه زایمان کرد و نوزاد هم تحمل نکرد.» زایمان به‌صورت طبیعی بوده و از آنجایی که خانواده گلزار افغان هستند و تحت پوشش بیمه نیستند باید ۲ تا ۳ میلیون را برای زایمان به بیمارستان پرداخت می‌کردند. خانواده گلزار مشکل مالی دارند و توان پرداخت این هزینه‌ را نداشته‌اند؛ با هر مسئولی در بیمارستان هم که صحبت کرده‌اند هیچ جوابی نگرفته‌اند. گلزار بعد از زایمان هیچ مشکلی نداشته است و آن‌طور که از پرینت تسویه‌حساب‌ها و لیست داروها برمی‌آید، مشخص است که هیچ دارویی برای گلزار تجویز نشده و صرفا داروها برای نوزادی بوده که فوت کرده است؛ بنابراین می‌توانسته همان روز دوم ترخیص شود.

با این حال مسئولان بیمارستان می‌گویند تا زمانی که تسویه نکنید، مادر در بیمارستان می‌ماند. خانواده گلزار هم می‌گویند که بگذارید ما دخترمان را ببریم و جسد نوزاد پیش شما بماند تا هزینه‌های بیمارستان را تامین و با شما تسویه کنیم؛ اما بیمارستان نمی‌پذیرد و گلزار را به‌خارج از بخش در اتاقی می‌برند و تا تسویه‌نکردن، در آنجا نگه می‌دارند. بدون هیچ ملاقاتی و در یک شرایط کاملا غیرقانونی؛ یا گروگان‌گیری یک مادر ۱۵ ساله افغان که کودکش را از دست داده و نمی‌داند! «خیلی باهامون بد رفتار می‌کردن. همه‌ش می‌گفتن از اینجا برین. وقتی پول داشتین بیاین.» این را مادر گلزار می‌گوید. نکته مهم این است که نوزاد روز دوم فوت کرده بوده و گلزار در جریان نبوده است؛ فقط خانواده او می‌دانسته‌‌اند و گلزار بعد از یک ماه متوجه می‌شود که نوزادش فوت کرده است؛ تا قبل از آن هم فکر می‌کرده هنوز در دستگاه بیمارستان است. بیمارستان هم گلزار را سه روز اضافه در آن اتاق نگه می‌دارد تا هزینه‌های بیمارستان را پرداخت کنند. گلزار در آن اتاق هیچ‌کس را نمی‌توانسته ببیند و شرایط روحی و روانی‌ای که الان دارد، نگران‌کننده است.

در واقع هزینه‌ای که بیمارستان علاوه بر آن ۲ میلیون به خانواده گلزار تحمیل کرده است، به‌خاطر نگهداری مادر است. چند روز عقب‌تر که برویم، به لحظه‌ای می‌رسیم که نوزاد فوت کرده‌ است. پرسنل بیمارستان بعد از دادن خبر فوت نوزاد، کاغذی را به خانواده گلزار می‌دهند و می‌گویند امضا کنید. خانواده می‌پرسند این چیست؟ و پرسنل می‌گویند که امضا کنید؛ چیز مهمی نیست، برای نوزادتان است. ما خودمان نوزادتان را خاک می‌کنیم. در واقع بدون اینکه برایشان توضیح بدهند، از آنها رضایت‌ گرفته بودند و از آنجایی که بیمارستان مسئولیتی در قبال خاک‌سپاری افراد فوت‌شده ندارد، احتمال می‌رود که جسد نوزاد را برای دانشجویان پزشکی و تشریح نگه داشته‌اند. البته این یک فرضیه است و سندی برای اثبات آن وجود ندارد؛ اما چیزی که مشخص است، این است که نوزاد را به خانواده تحویل نداده‌اند.

در نهایت خانواده گلزار به یکی از ان‌جی‌اوها مراجعه و درخواست کمک می‌کنند. یکی از مسئولان آن ان‌جی‌او هم با مددکار بیمارستان ارتباط می‌گیرد و آنها قول پیگیری می‌دهند و حتی می‌گویند اگر خودمان هم نتوانیم کاری کنیم از طریق خیریه‌ها این مشکل را حل می‌کنیم؛ اما بعد از دو روز می‌گویند که اینها افغان هستند و کاری از دست ما برنمی‌آید. مسئولان ان‌جی‌او هم طبق قولی که داده بودند خودشان مشغول تامین هزینه‌های بیمارستان گلزار می‌شوند و موقع ترخیص متوجه می‌شوند که هزینه‌ها بیشتر شده است. حدود ۲ میلیون تومان هزینه بستری مادر و حدود ۵ میلیون هم خرج نوزاد و داروهایی که برای نوزاد تجویز شده بود. بیمارستان اکبرآبادی باید در مورد این موضوع توضیح دهد؛ اولا هیچ‌کدام از پرسنل بیمارستان این حق را ندارند که صرف تسویه‌نکردن، یک فرد را گروگان بگیرند و در اتاقی حبس کنند و دوما باید مشخص شود جسد نوزاد گلزار الان کجاست؟ و چرا به خانواده تحویل داده نشده است؟

دریافت هزینه سه برابری از اتباع مهاجر

بهمن‌ماه سال ۹۵ بود که دانشگاه علوم‌پزشکی تهران در بخشنامه‌ای مشخص کرد که در خصوص ارزیابی و ارتقاء اثربخشی عملکرد دستگاه‌های مرتبط با کودکان کار و خیابان استان تهران، بیمارستان‌های امام‌خمینی، بهارلو و سینا جهت ارائه خدمات درمانی و هماهنگی لازم با مسئول واحد مددکاری معرفی می‌شود؛ اما این اتفاق نیفتاد و بسیاری از بیمارستان‌ها حتی از پذیرش کودکان کار هم سرباز می‌زدند و آنهایی که اتباع بودند باید هزینه سه برابری پرداخت می‌کردند. این در حالی است که پذیرش هزینه سه برابری از اتباع غیرقانونی است. در واقع اساسی‌ترین مشکلات درباره کودکان مهاجری است که کارت هویتی ندارند؛ زیرا دچار مشکلات بسیار زیادی از پذیرش تا پرداخت هزینه‌ها و حتی نوع برخوردها می‌شوند. موارد زیادی وجود دارند که بخش‌های مددکاری به محض اینکه می‌فهمند کودک کارت هویتی ندارد (یا کارت داشته و متوجه شدند که اتباع است) می‌گویند که نمی‌توانیم هیچ‌ همکاری‌ای کنیم. مشکل دیگر مربوط به کودکانی است که بیمه ندارند؛ وقتی بیمه نباشد، خانواده‌ها واقعا توان پرداخت هزینه‌های درمان را ندارند. علاوه بر این مواردی هست که کودکان اتباع به‌دلیل اینکه بیمه ندارند، مراکز درمانی و بیمارستان‌ها دو، سه برابر هزینه‌های درمان را از آنها دریافت می‌کنند و در این شرایط عملا درمان آنها متوقف می‌شود.