به گزارش پارس به نقل از فارس، اخیرا مسئولان آمریکایی با بهره‏ گیری از ظرفیت گسترده رسانه‏ ای اعلام کر دند که خواستار نشستن بر سر میز مذاکره مستقیم و دوجانبه با جمهوری اسلامی ایران هستند. این سیاست دولت امریکا را - که این بار با صراحت و شجاعت بیشتری نسبت به موارد مشابه پیشین اتخاذ شده است- می توان در پی انتخاب مجدد اوباما به ریاست جمهوری و در قالب دیپلماسی جدید ایالات متحده تحلیل کرد.

دولت جدید دموکرات‏ ها، نیازمند روش و حرف تازه ای در دور جدید زمامداری است و با توجه به اولویت‏ های اقتصادی و سیاسی موجود در خاورمیانه برای آمریکا از جمله وجود ذخایر عظیم نفت، حضور رژیم اشغالگر اسراییل و تحقق انقلاب در کشورهای عربی، دیپلماسی خاورمیانه‏ ای ایالات متحده در راس منافع و نیازمندی‏ های دیپلماسی این کشور قرار داشته ولاجرم ایجاد تغییر و بهبود در راهبردهای خاورمیانه‏ ای، در زمره مهمترین و جلوه‏ گر ترین اقدامات برای دولت آمریکا است.

در همین راستا، ایران به دلایلی در راس ماموریت های چالشی حوزه دیپلماسی ایالات متحده قرار گرفته که اهم آن از این قرار است:

- موقعیت جغرافیایی حساس از لحاظ اشراف بر شاهراه نقل و انتقال نفت جهان و همچنین قرارگرفتن در مسیر اتصال آسیا، اروپا و حتی آفریقا

- جایگاه قابل توجه نسبت به سایر کشورهای منطقه از لحاظ تجهیزات، توانمندی و اقتدار دفاعی و موقعیت استراتژیک نظامی در دستیابی به آب های آزاد از طریق شمال و جنوب.

- برخورداری از ایدئولوژی ارزش مدار و انقلابی بر مبنای دین مبین اسلام به عنوان دین فراگیر ملت‏ های منطقه و همچنین اتخاذ و اجرای راهبردهای سیاسی و بین المللی بر این مبنا که نتیجه آن ایجاد تقابل با سیاست های توسعه طلبانه و امپریالیستی قدرت های جهانی است.

- دستیابی به برخی تکنولوژی های حساس و در انحصار قدرت‏ های معدود از جمله فناوری هسته‏ ای به ویژه درشرایط عدم استیلا و کنترل از سوی قدرت‏ های جهانی (غربی) .

این شرایط، با عنایت به عدم موفقیت چشم گیر و موثر در قبال جمهوری اسلامی ایران، به عنوان چالش بزرگ حوزه دیپلماسی ایالات متحده در ۳۴ سال گذشته و همچنین با توجه به وقوع انقلاب در کشورهای اسلامی منطقه و افزایش چالش های آمریکا در مواجهه با تشکیل دولت‏ های پایبند به اصول و ایدئولوژی اسلامی-که مهمترین و چالش بر انگیز ترین آن‏ ها با روی کار آمدن اخوان‏ المسلمین و تدوین قانون اساسی اسلامی در مصر در حال وقوع است- دولت دموکرات اوباما را بیش از دولت‏ های گذشته برای ایجاد تغییردر مدیریت و اعمال دیپلماسی فعال به منظور موفقیت در ماموریت مهم خاورمیانه‏ ای دستگاه دیپلماسی امریکا، تحت فشار قرار داده است.

با این حال سیاستمداران آمریکایی همچنان از آموزه‏ های قدیمی خود در حوزه سیاست خارجی و روابط بین‏ الملل، دست بردار نیستند و علی‏ رغم اینکه تاکنون این تاکتیک ها در قبال ایران نتوانسته برای آنان بهره‏ ای به همراه داشته باشد، کماکان بر اعمال این سیاست‏ ها اصرار دارند؛ چنانکه گویی سیاست مداران و مسئولان آمریکایی درمانده شده و چاره‏ ای جز پیروی از سیاست‏ های پیشین در قبال جمهوری اسلامی ایران به عنوان چالش چندین ساله و لقمه گلوگیر دستگاه دیپلماسی خود نمی یابند.

رفتار اخیر آمریکا به وضوح موید این مساله است. مسئولان بلندپایه آمریکایی از جمله رییس جمهور و وزیرخارجه آمریکا در اظهارات صریح، مکرر و پرحجمی، به اعلام سیاست جدید ایالات متحده مبنی بر مذاکره مستقیم و دوجانبه با ایران پرداخته و اعلام آمادگی خود را با استفاده از ظرفیت گسترده رسانه‏ های همسو، در افکار عمومی منتشرکردند.

تا این مرحله، همه شواهد گویای اتخاذ سیاست جدید و شجاعانه دولت اوباما در برخورد با چالش جدی آمریکا در حوزه دیپلماسی است که در داخل و خارج این کشور، مورد توجه ناظران قرار گرفت.

از سوی دیگر رهبری جمهوری اسلامی ایران نیز در پاسخی قاطع و مستدل با بیان موانع و دلایل آنچه تاکنون موجب سردی و قطع روابط سیاسی دو کشور شده است، ضمن اشاره به سابقه و نتایج مذاکرات پیشین با آمریکا، موضع رسمی ایران را برقراری گفتگوی دوجانبه پس از رفع موانع آن، اعلام کردند.

آنچه اهم موانع در برقراری ارتباط و مذاکرات گسترده میان ایران و آمریکا قلمداد می شود، رفتار دوگانه دولتمردان آمریکا در اتخاذ همزمان سیاست تهدید و ترغیب است. چه آنکه در دوره های پیش از این نیز مذاکرات مستقیم و رسمی در موضوع عراق و افغانستان، میان طرفین برگزار شده بود که می توانست آغازی برای گسترش و ادامه مذاکرات در موضوعات دیگر ازجمله چالش‏ های میان طرفین باشد، اما در پی رفتار متناقض و غیر محترمانه طرف آمریکایی، اینچنین نشد.

اکنون نیز دولتمردان آمریکا موضع مذاکره و گفتگو را به عنوان ژِست بشردوستانه و ظاهری زیبا برای دستیابی به اهداف خود علیه ایران انتخاب کرده و در کنار اظهارات پرطمطراق، ضمن دعوت ایران به گفتگوی دوجانبه، همچنان به اتخاذ مواضع تهدیدآمیز و بالا نگه‏ داشتن چماق حمله نظامی ادامه می دهند.

اظهارات پی‏ درپی دولتمردان آمریکایی در کنفرانس صهیونیستی آیپک - بزرگترین لابی صهیونیستی در آمریکا- مبنی بر مطرح بودن گزینه نظامی علیه برنامه هسته ای ایران و تاکید « جوبایدن» معاون رییس جمهور آمریکا بر بلوف نبودن گفته های اوباما درباره استفاده از گزینه نظامی برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای-که ایران بارها آن را نفی کرده است- در قاموس روابط متقابل بین المللی، عباراتی غیر محترمانه و ساختار شکنانه است و بطور حتم از سوی جمهوری اسلامی ایران موضعی غیرسازنده و نامنطبق بر سیاست‏ های راهبردی آن تلقی خواهد شد که هرگونه پاسخ مثبت به طرف درخواست کننده گفتگوی دوجانبه را تحت الشعاع قرار خواهد داد.

اگرچه نقش و تاثیر حمایت‏ های متقابل دولت‏ آمریکا و آیپک از یکدیگر برای ناظران بین المللی به وضوح روشن است اما دولت آمریکا باید مسئولیت رفتار و گفتار ساختار شکنانه خود را پذیرا باشد.

پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، دولت های مختلفی در آمریکا به قدرت رسیده‏ اند و در گذشته‏ ای نه چندان دور، دولت جمهوری خواهان که نئوکان های جنگ طلب نیز در آن حضور داشتند، زمامدار امور گشته و جنگ‏ هایی در خاورمیانه به راه افتاد که پس از سال‏ ها تحمیل هزینه بر مالیات دهندگان آمریکایی، دستاورد متناسبی به همراه نداشته است. جنگ‏ های افغانستان و عراق که آمریکا مستقیما در آن دخیل بود و جنگ ۳۳ روزه لبنان و جنگ‏ های ۲۲ روزه و ۸ روزه غزه که از سوی آمریکا پشتیبانی مالی و لجستیکی می شد و همچنین جنگ نیابتی در سوریه که هم‏ اکنون درحال اجرا است، از جمله آن‏ ها است.

از این رو تهدید نظامی برای ایران امر تازه‏ ای نیست و جمهوری اسلامی با بهره‏ گیری از توان نظامی قابل توجه و تجارب نبرد نامتقارن، به خوبی از شیوه های خنثی نمودن تهدیدات و پاسخگویی به حملات آگاه است و استراتژیست های آمریکایی در ارتش و وزارت دفاع آمریکا کاملا بر این امر ناظر و واقفند.

چنانچه ایالات متحده برای برون رفت از چالش ۳۴ ساله دیپلماسی خود در خاورمیانه، به دنبال راهکاری جدید است، باید نسبت به تغییرات بنیادین در اندیشه‏ های راهبردی خود اقدام نماید و در این صورت خواهد دید، ایران چگونه پاسخی متناسب به این تغییر خواهد داد.

آنچه تاکنون موجب موفق نبودن و عدم تاثیرگزاری دیپلماسی آمریکا در قبال دولت های مستقل و مقتدر همچون جمهوری اسلامی ایران بوده است، گرفتار شدن مسئولان آمریکایی در سیاست‏ های قدیمی از جمله تاکتیک چماق و هویج است.

برون رفت از این چالش برای دولت امریکا تنها با تغییر رویکرد کلان دیپلماسی در این کشور حاصل خواهد شد و حال سوال این است، آیا رویکرد قدرت طلبانه و زور مدارانه دولتمردان آمریکا که برخاسته از تعالیم امپریالیستی و مستکبرانه است، در دولت جدید اوباما تغییر خواهد کرد؟