پایگاه خبری تحلیلی «پارس»-بیانات اخیر رهبر انقلاب در زمینه راهبردهای کنونی مجموعه مسئولین و معتقدین به نظام جمهوری اسلامی برای مقابله با دشمن، حاوی یک نکته ی بدیع و اساسی بوده است:«جهاد کبیر!» استفاده رهبر فرزانه انقلاب از این اصطلاح، اولاً ناظر به مقتضیات کنونی فضای سیاسی-اجتماعی کشور طی سه سال اخیر و ثانیاً مبتنی بر راهبردهای کنونی دشمن در شرایط حاضر است. اما جهاد کبیر چیست و چگونه محقق خواهد شد؟ آنگونه که در متن بیانات چند روز اخیر آیت الله خامنه ای آمده است، جهاد کبیر، ورای مسئله جهاد نظامی و جنگ سخت است ولیکن به نوعی شبعه ای از همین جهاد-یعنی جهاد اصغر- به حساب می آید. برای آنان که مقالات منتشر شده در اندیشکده های آمریکایی طی یک دهه اخیر را دنبال کرده اند، این مسئله مسجل است که متفکران آمریکایی از مدت ها پیش، استفاده از گزینه نظامی برای برخورد با ایران را از لیست تجویزهای خود به دولت های ایالات متحده خارج کرده اند.

این مسئله علاوه بر تجربه روشن آنها در جریان جنگ تحمیلی، مستند به تجربیات آنها در عراق، افغانستان، ویتنام و ... نیز هست. علاوه بر این آنها به خوبی می دانند که  ایران هرگز از لحاظ قدرت نظامی با هر آنچه تا به حال با آن روبرو بوده اند، قابل مقایسه نیست. از همین رو بزرگترین راهبرد کنونی غرب در شرایط حاضر را باید نبرد با جمهوری اسلامی در عرصه های نرم دانست. آنها به صورت مشخصی ترجیح داده اند مسیر نبرد سخت را به سمت متحدان ضعیف تر ایران همچون سوریه، یمن و دیگران بکشانند و برای ایران، گزینه ی تماس را در دستور کار قرار دهند. غرب در این مسیر قصد دارد ایران را در طول یک مدت زمان کوتاه، میان مدت و بلکه طولانی مدت، از یک کشور انقلابی به کشوری مطیع و استاندارد! تبدیل کند.

بر همین اساس، چندی پیش جان ساورز رئیس سابق دستگاه امنیتی انگلیس در گفتگو با سی ان ان می گوید: «من فکر می‌کنم ما نیاز به قدری صبر استراتژیک در قبال ایران داریم تا به آن، زمان برای توسعه و تکامل ظرف 10 تا 15 سال پیش رو بدهیم. البته اگر ایران سعی به گریز هسته‌ای بکند، ما همچنان یک ضامن نهایی که همان حمله محتمل نظامی است، داریم. اما من فکر می‌کنم این احتمال وجود دارد که ایران طی 10 تا 15 سال آینده به کشوری عادی تر و نرمالتر تبدیل شود و ما باید این احتمال را تقویت کنیم.» ساورز در واقع پرده از مسئله ای برداشته که اگر چه راز محسوب نمی شود، ولیکن بزرگترین پروژه در دستور کار غرب برای مقابله با ماهیت انقلابی جمهوری اسلامی به حساب می آید. طبیعتاً مفهوم «جهاد کبیر» و جایگاه آن را باید در این هندسه ی جدید رویارویی ایران و غرب، تحلیل و آنالیز نمود. جهاد کبیر، همانگونه که رهبر فرزانه انقلاب در جریان مراسم دانش آموختگی دانشجویان دانشگاه امام حسین(ع) فرمودند، دارای یک ریشه قرآنی و مستند به آیه ی 52 سوره مبارکه فرقان است.

ایشان در تبیین این مسئله در مراسم مذکور می گویند: «در بین جهادها جهادی هست که خدای متعال در قرآن آن را «جهاد کبیر» نام نهاده: وَ جاهِدهُم بِه‌ جِهادًا کَبیرًا»... «بِه‌» یعنی به قرآن، «جاهِدهُم بِه‌» یعنی به‌وسیله‌ی قرآن با آنها جهاد کن؛ جِهاداً کَبیرًا. این آیه در مکّه نازل شده. درست توجّه کنند جوانهای عزیز! در مکّه جنگ نظامی مطرح نبود؛ پیغمبر و مسلمانها مأمور به جنگ نظامی نبودند، کاری که آنها میکردند کار دیگری بود؛ همان کار دیگر است که خدای متعال در این آیه‌ی شریفه میگوید: وَ جاهِدهُم بِه‌ جِهادًا کَبیرًا. آن کارِ دیگر چیست؟ آن کارِ دیگر، ایستادگی و مقاومت و عدم تبعیّت [است.] فَلا تُطِعِ الکافِرینَ وَ جاهِدهُم بِه‌ جِهادًا کَبیرًا؛ از مشرکین اطاعت نکن. اطاعت نکردن از کفّار همان چیزی است که خدای متعال به آن گفته جهاد کبیر.» استفاده هوشمندانه رهبر فرزانه انقلاب از این آیه شریفه زمانی معنا می یابد که بدانیم در جریان مبارزه ایدئولوژیک میان بلوک شرق و غرب در سالهای جنگ سرد، شوروی و کمونیسم به اضمحلال رسیده و لیبرالیسم به حسابِ خود، اکنون دیگران را بین نابودی و تبعیت از خود، مخیر کرده است!

بر این اساس، آنگونه که آنها می گویند، جهان دهکده ای است که همه برای زیستن در آن بایستی در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و ... از یک کدخدای واحد که ایالات متحده است، پیروی کنند. در این میان، اسلام و انقلاب اسلامی حرفی نو را به عرصه آورده است و ناگزیر، لزوم تبعیتِ آن از غرب، مساوی با از بین رفتن ماهیت اصلی آن خواهد بود. رهبر فرزانه انقلاب با توجه به همین واقعیت های میدانی و تغییر میدان مقابله از نبرد نظامی به نبرد نرم، مسئله ی جهاد کبیر را مطرح کرده، در تبیین آن می فرمایند:« «جهاد کبیر» یعنی چه؟ یعنی اطاعت نکردن از دشمن، از کافر؛ از خصمی که در میدان مبارزه‌ی با تو قرار گرفته اطاعت نکن. اطاعت یعنی چه؟ یعنی تبعیّت؛ تبعیّت نکن. تبعیّت نکردن در کجا؟ در میدانهای مختلف؛ تبعیّت در میدان سیاست، در میدان اقتصاد، در میدان فرهنگ، در میدان هنر. در میدانهای مختلف از دشمن تبعیّت نکن؛ این شد«جهاد کبیر»» و در بخشی دیگر از همین سخنرانی که در یک جمع نظامی ایراد شده می فرمایند: «جوان­های عزیز! بچه‌های عزیز من! فردا مال شما است، آینده مالِ شما است؛ شما هستید که باید این تاریخ را با عزّتش محفوظ نگه دارید؛ شما هستید که این بارِ مسئولیّت را بردوش دارید؛ خرّمشهرها در پیش است؛ نه در میدان جنگ نظامی، [بلکه‌] در یک میدانی که از جنگ نظامی سخت‌تر است. البتّه ویرانی‌های جنگ نظامی را ندارد؛ بعکس، آبادانی به دنبال دارد، امّا سختی‌اش بیشتر است.»

در میانه ی این جهاد کبیر، پیروی نکردن از استانداردهای غلط غربی در زمینه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... نیازمند بازخوانی مکرر اصول بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی و عدول نکردن از آن است. طبیعتاً اگر چنانچه فرضاً ما بخواهیم تنها در زمینه های حقوق بشری از غربی ها پیروی کنیم، به تدریج چاره ای جز پذیرفتن ادعاهای آنها پیرامون غیرانسانی بودن حکم قصاص، به رسمیت شناختن همجنس بازی به عنوان بخشی از حقوق بشر!، رسمیت دادن به فرقه اسرائیلی بهائیت و صدها قلم ادعاهای غیرعقلانی و غیر انسانی دیگر نخواهیم داشت. بر خلاف تصور برخی افراد موثر در تصمیم گیری های کنونی دولت یازدهم که پیروی از مدل توسعه اقتصادی غرب را پیشنهاد می کنند، غرب، یک هویت مجزا و چندپاره نیست تا بتوان بخشی از آن را انتخاب و بخشی دیگر را پس زد! این مسئله آنقدر واضح است که احساس نمی شود نیازی به ارائه ی توضیحی در زمینه ی آن باشد.

با این حال، مسئله ی اصلی این است که این افراد، پذیرفتن تمام ابعاد غرب را به جامعه ایرانی پیشنهاد می کنند. محمود سریع القلم که از وی با عنوان عقلِ منفصل حسن روحانی یاد می شود، در متن کتاب «ایران و جهانی شدن، چالش ها و راه حل ها»، با نفی آشکار تفکر انقلابی امام(ره) و رهبر انقلاب می نویسد: «به تعبیر متخصصین اقتصاد سیاسی، رجال ایران، بین‌الملل‌گرا نبودند و به جز آیت‌الله بهشتی و تا اندازه‌ای آیت‌الله رفسنجانی و حجت‌الاسلام و المسلمین خاتمی، عموم رجال سیاسی پس از انقلاب ایران، اطلاعات و بینش گسترده‌ای از جهان و مسائل آن نداشتند.... ماهیت طبقاتی رجال پس از انقلاب که توان و قدرت و اقتدار و ماهیت خود را به شدت بومی تعریف می‌کنند در تضاد با جهانی‌شدن است. گروه‌هایی که مدیران کشور را در دو دهه انقلاب تشکیل دادند نیز عموماً از افراد بومی جامعه بودند که تجربه و مشاهده جهانی نداشته و نمی‌توانستند مسائل داخلی را با تحولات جهانی مقایسه کنند. ایجاد ثبات سیاسی از طریق شایسته‌سالاری و اتکاء حاکمیت و قدرت ملی به طبقات تحصیل کرده، حرفه‌ای و صاحب‌سرمایه در کل جامعه و تقلیل پوپولیسم میسر است.»

حسن روحانی در مقدمه همین کتاب نوشته است: «تحقیق حاضر که توسط دانشمند گرانمایه دکتر محمود سریع‌القلم استاد دانشگاه و محقق توانمند همکار در مرکز تحقیقات به انجام رسیده است، سعی کرده است ضمن پاسخ دادن به حساسیت‌های هویتی و فهم روندهای تاریخی _ سیاسی نظام اجتماعی و اقتصادی ما، رویکردی را در میان رویکردهای دیگر برای بحث و گفت‌وگو و تسهیل تعامل فکری میان نخبگان سیاسی و نخبگان دانشگاهی فراهم آورد. امید است این اهتمام مرکز تحقیقات استراتژیک برای فهم بهتر پدیده‌های جهانی و ارائه ی راه‌حل در مسائل چالشی، مورد توجه محققان و سیاستمداران و تصمیم گیرندگان کشور قرار گیرد.» اعتقادِ حسن روحانی به ناکارآمد بودن تفکر اسلامی و انقلابی برای اداره جمهوری اسلامی البته محدود به مقدمه ی تاییدآمیز بر کتب سریع القلم نمی شود. شخص وی نیز در کتاب های خود به صراحت از این مسئله سخن گفته، با شجاعت از آن دفاع نموده است. وی که خود ملبس به لباس روحانیت است، اساساً اعتقادی به پیروی از مدلهای اقتصادی اسلامی ندارد و در متن کتاب «امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران»، اشاره روشنی به این واقعیت کرده است.

در صفحه 782 کتاب مذکور می خوانیم:«در این سند پس از بررسی انواع مکاتب اقتصادی و ارزیابی و مطالعه روی آنها از منظر اسناد فرادستی نظام از جمله اهداف اقتصادی سند چشم‌انداز و سیاست‌های کلی ابلاغی در برنامه‌های چهارم و پنجم توسعه به ویژه سیاست‌های کلی اصل 44 قانون اساسینظریه‌های مکاتب نهادگرایان و کنینزی‌های جدید! با الگوی مطلوب توسعه در جمهوری اسلامی ایران قرابت بیشتری دارد». روحانی اما در صفحه 77 کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای» حرف آخر را زده می گوید: «عده‌ای توهم زده شده‌اند که معتقدند سیستم‌های فکری دنیای غرب در حال رسیدن به بن‌بست هستند. متأسفانه گاهی در کشور، توهمات مبنای تصمیم‌گیری قرار می‌گیرد. مثلا این تفکر که غرب به فروپاشی کامل رسیده. نظرات علمی، اقتصادی و سیاسی غرب به بن‌بست رسیده و خود آنها هم فهمیده‌اند راهی ندارند و راه نجات را ایران و اندیشه های اسلامی معرفی می‌کنند!» در این شرایط به نظر می رسد برای یافتن مصادیق جهاد کبیر، نباید راه دوری برویم. سربازان ارزش های لیبرالیسم متاسفانه هم اکنون در کنار ما هستند!