حجت الاسلام  محمدرضا زائری در روزنامه صبح نو نوشت: تصریح مجدد رهبر انقلاب اسلامی بر تهدیدهای فرهنگی و نگرانی های ایشان نسبت به غفلت های گوناگون در این حوزه، هرچند تازگی نداشت اما طرح آن در دیدار با نمایندگان مردم به عنوان طراحان ساختارهای قانونی و سیاست گذاری های کلان، اهمیت فراوان پیدا میکند.

ایشان با تأکید مجدد بر حساسیت موضوع فرهنگ در بازه زمانی گسترده تر نسبت به موضوعی مثل اقتصاد - که آثار و عوارض ملموس تر و سریع تر دارد و در کوتاه مدت برای همگان قابل مشاهده است- از هر دو جانب سلبی و ایجابی - هم ضرورت تولید و توزیع محصولات فرهنگی سالم و بایسته و هم ضرورت جلوگیری از عرضه و پخش محصولات فرهنگی زیان بخش - سخن گفتند.

تا اینجا اختلافی بر سر موضوع وجود ندارد. به طور طبیعی هر عاقل منصفی می پذیرد که هر کشوری در هر جای دنیا باید برای تولید و عرضه محصولات مناسب با آرمان ها و اهداف کلان خود سیاستگذاری و از عرضه و پخش محصولات معارض با آن اهداف جلوگیری کرده و بر همین اساس راهبردها و قوانین و شیوه های لازم را تدوین کند.

این کاری است که همه جای دنیا می کنند؛ از آمریکا بگیرید که به رغم همه ادعاهای آزادی بیان اجازه پخش و عرضه شبکه تلویزیونی المنار را نمی دهد ومجازات سنگین برای آن در نظر می گیرد تا فرانسه که رسما برای حفظ زبان فرانسه از تهدید زبان انگلیسی جلوی توزیع نرم افزارهای مایکروسافت را می گیرد.  اما اختلاف نظر و مشکل از جایی شروع می شود که برخی پس از این سخنان رهبر بزرگوار برای طرح مصادیق، سراغ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می روند و همه موضوع را در آن منحصر می کنند؛ گویی تنها نهاد متولی فرهنگ همین وزارت است و بس، چرا که کلمه «فرهنگ» فقط در عنوان این نهاد ذکر شده! 

در حالی که اگر به درستی نگاه کنیم خواهیم دید اولا تنها حاکمیت در جریان سازی فرهنگ اثرگذار نیست و ثانیا درون حاکمیت هم فقط دولت نیست و ثالثا درون دولت هم فقط وزارت ارشاد نیست و گاه نقش وزارت آموزش و پرورش در این زمینه از وزارت ارشاد هم بیشتر است.  به عنوان مثال، اگر نقش و مسوولیت صداوسیما را در فرهنگسازی یا تخریب فرهنگی با وزارت فرهنگ و ارشاد مقایسه کنیم، چه نتیجه ای خواهیم گرفت؟ 

هیچکس منکر اهمیت و جایگاه حساس وزارت ارشاد در سیاستگذاری کلان و مشروعیت بخشی رسمی به رویکردها و محصولات فرهنگی (چه در حوزه نشر و مطبوعات و چه در حوزه سینما و نمایش و موسیقی) نیست ، اما آیا سهم و سطح این نقش و میزان اهمیت آن را فارغ از دعواهای سیاسی یا شعارهای تبلیغاتی ارزیابی کرده ایم؟ 

حال اگر قرار باشد با شاخص و معیار همین سخنان رهبر بزرگوار انقلاب عملکرد دو دستگاه وزارت ارشاد و صداوسیما را در طول سی و هفت سال گذشته واکاوی کنیم و به بررسی آفت ها و آسیب های رخ داده بپردازیم، چه خواهیم یافت؟

آیا نباید پیش و بیش از دستگاه هایی مثل وزارت ارشاد به محاکمه صداوسیمایی بپردازیم که قرار بوده دانشگاه ملی باشد و در ترویج فرهنگ دینی جلوداری و جریان سازی کند؟ 

آیا تاکنون کسی با انصاف و بدون غرض به تحلیل و بررسی عملکرد سازمان صداوسیما پرداخته و نقش مؤثر آن را در میدان دادن به شیوع شبکه های ماهواره ای ، گسترش اشرافیگری و رفاه طلبی، تخریب ارزش هایی مانند حجاب و امربه معروف ، ترویج مادی گرایی و سبک زندگی غربی ، استهزای ساده زیستی و فرزندآوری ، تشویق به ترک روستا و مهاجرت به کلانشهرها و... بررسی و تحلیل کرده است ؟ 

تنزل دادن رهنمودهای کلان رهبری در حوزه سیاستگذاری فرهنگی فقط به یک بخش از دولت، نه فقط کم لطفی و نارواست بلکه در حقیقت نوعی فرافکنی و نشانی غلط دادن است تا بقیه دستگاه ها و نهادهای عریض و طویل که بودجه های فراوان تر ، نقش های اثرگذارتر، جایگاه های مهم تر و مسوولیت های سنگین تر دارند فراموش شوند. 

باید به تلخی اعتراف کرد که به مصداق بیت مشهور «گر حکم شود که مست گیرند ، در شهر هر آن که هست گیرند !» با پرسش سخت و هشدار تلخ رهبر معظم انقلاب، همه باید کارنامه های ناخوشایند خود را عرضه کنند و مورد بازخواست قرار گیرند و بی تردید بیش و پیش از همه، باید عملکرد صداوسیمایی مورد بازخوانی قرار گیرد که سالهاست به شکل انحصاری این موقعیت طلایی و استثنایی را در اختیار داشته و به راحتی این سرمایه نظام اسلامی را هر روز بیشتر از دیروز، به چند شبکه بی ارزش و تازه از راه رسیده ماهواره ای هدیه کرده است !