به گزارش پارس نیوز، 

   از نخستین تصاویری که از بازی‌­اش در سینمای بعد از انقلاب در ذهن داریم، نقش کامران میرزا در کمال­‌الملک (۱۳۶۲) ساخته‌ی علی حاتمی است. نقشی هرچند کوتاه اما آن­‌چنان در یاد ماندنی که بعد از گذشت سی و چند سال به خاطر داریم که پرویز پورحسینی چگونه در قالب یک شاهزاده‌ی قجری فرو رفت، شاهزاده‌­ای که کمال‌الملک را زیر اخیه می­‌کشد و دستش را می‌پیچاند و نقاش‌­باشی خطابش می­‌کند و حتی از خاندان قاجار و قهوه‌ی قجری حرف می‌­زند که به خورد دشمنان‌شان می‌دهند. او پیش از آن و در مجموعه‌ی هزاردستان (۱۳۶۶) در نقش متین­‌السلطنه مدیر روزنامه‌ی «عصر جدید» ظاهر شد که به دست رضا خوشنویس به قتل می‌رسد.

پرویز پورحسینی یکی از قدیمی­‌ترین بازیگران نمایش‌­های تلویزیونی از ۱۳۴۱ کارش را آغاز کرد و بعد­ها به جز بازی در چشمه (۱۳۵۱) تنها ساخته‌ی سینمایی آربی آوانسیان، همچنان به کار در تلویزیون ادامه داد او تا پیش از طلسم (۱۳۶۵) نخستین ساخته‌ی داریوش فرهنگ، در چند فیلم دیگر حضور یافت اما تقریباً هیچ‌کدام به اندازه‌ی نقش پیشکار در درام شبه دیکنزی فرهنگ نتوانستند چهره و نام او را در ذهن تماشاگران حفظ کنند. سیمایی ترسناک، ردایی بلند همراه با چشمانی که از حدقه بیرون زده‌­اند و گونه­‌های گود رفته، پورحسینی نقش پیشکاری را جان می­‌دهد که اربابش زندگی او را تباه کرده؛ هم‌­او که پیشکار را «بی‌وجود» می‌نامد و او اکنون با حبس کردن نوعروس ارباب انتقام مردانگی از دست رفته را به خیال خودش باز می­‌ستاند.

AndroidOnlineNewsImage.aspx

کمال­‌الملک او در شمار بازیگرانی است که به واسطه‌ی نگاه‌­های نافذی که دارد، همواره در بازی­‌هایش از این ویژگی استفاده کرده است. با این که یکی از شناخته­‌شده‌ترین بازیگران حوزه‌ی نمایش است اما توانست خیلی زود به تفاوت‌های بازی در تئاتر و سینما وقوف پیدا کند و همین باعث شد تا در همان سال­‌های دهه‌ی ۱۳۶۰ به یکی از بازیگران پرکار سینمای ایران بدل شود. یکی از فیلم‌هایی که بازی پورحسینی با گذشت سال­‌ها از زمان ساخته شدنش، همچنان یکی از برگ­های برنده‌ی آن می­‌تواند محسوب شود، ایستگاه (۱۳۶۶) ساخته‌ی مرحوم یدالله صمدی است و پورحسینی در آن نقش یک نابغه‌ی الکترونیک را بازی می‌­کند که به تحریک عمویش بمبی در یک ایستگاه قطار کار می‌­گذرد و همزمان همسر سابقش (گلچهره سجادیه) را در میان مسافران مشاهده می‌کند. با علم به فاصله‌ی بسیار دور و دراز فیلم صمدی با ما اما همچنان می­‌توان رگه­‌های تعلیقی باور­پذیر را در آن جستجو کرد. حضور پورحسینی در نقش مردی که تعادل روانی­‌اش به هم ریخته (با مشابهت­‌هایی با شخصیت پیشکار در فیلم داریوش فرهنگ اما در دوران معاصر) و نقش نادر در شب حادثه (۱۳۶۷) ساخته‌ی سیروس الوند، که سعی دارد امیر (بیژن امکانیان) را به خاطر خطایی ناخواسته عذاب بدهد؛ این فرصت را به راحتی می­‌توانست در اختیار پورحسینی قرار دهد که به یک بازیگر کلیشه‌­ای سینمای ایران بدل شود. با توجه به حساسیت مدیران دولتی سینمای ایران نسبت به بازیگران سینما در آن سال­‌ها شاید به راحتی این امکان برای پورحسینی فراهم بود تا در چنین نقش‌­هایی تثبت شود اما چنین نکرد و حاضر شد در نقش کوتاهی در باشو، غریبه کوچک ظاهر شود؛ شوهر نایی (سوسن تسلیمی) که یک دستش را از دست داده و اکنون غریبه‌­ای کوچک را در خانه و زمینش می­‌یابد و سرانجام او را می­‌پذیرد. تغییر چهره‌ی محسوس پورحسینی در فیلم بیضایی و پذیرش نقشی این چنین کوتاه در دوره­‌ای که او در «بورس» بود، نشان داد که صرفِ حضور در یک فیلم پرفروش نمی­‌تواند بهانه‌­ای پذیرفتنی باشد. از آن به بعد او همچنان در آثار مختلف سینمایی ظاهر شد که کم‌­تر توانستند در کارنامه‌ی او به نقاط عطف بدل شوند اما در این میان نقش ون­گوگ در بلندی­‌های صفر (۱۳۷۲) همراه با شباهت­‌های فیزیکی پورحسینی به این نقش تجریدی در ذهن ما ماند.

3

ایستگاه از همین سال­‌ها و به تدریج پورحسینی از حجم حضورش در سینما کاست اما همچنان در تله‌­تئاتر­ها و مجموعه‌های تلویزیونی به کارش ادامه داد و به تدریج سراغ نقش­‌هایی رفت که با گریم­‌های سنگین او را در قامت مردان سالخورده نشان داد. او در مجموعه‌ی تلویزیونی مریم مقدس (۱۳۷۹) در نقش زکریا ظاهر شد و در مختارنامه (۱۳۸۹) در نقش میثم تمار فرو رفت. در این میان یکی از نقش‌­های پذیرفتنی وی در یک مجموعه‌ی تلویزیونی قدر نادیده نیز دیده نشد. مجموعه‌­ای که اقتباسش از یکی از مجموعه­‌های خارجی جنجال‌ساز شد و همین مسأله اجازه نداد، قابلیت­‌های داستانی و طنز ملایم آن دیده نشود. بابا نصیر در مجموعه‌ی هفت سنگ (۱۳۹۳) با بازی پرویز پورحسینی، شخصیتی است با آرامشی خاص که در فراز و فرودهای اتفاق­‌هایی که برای اعضای خانواده­‌اش رخ می­‌دهد، در کنار همسر جوانش، سعی دارد هم زندگی‌­اش را حفظ کند و هم فرزندانش را. او در همان سال در نقش پدر بیتا (لیلا حاتمی) در دوران عاشقی ظاهر شد که به جز شاید یک صحنه نتوانست قابلیت‌­های بازیگری را به نمایش بگذارد که به تدریج از سینما فاصله گرفت و کم‌‌تر او را روی پرده‌ی سینما دیده‌­ایم.

یکی از واپسین نقش‌­هایی که پورحسینی در آن­‌ها بازی کرده، نقش حاج‌آقا نوربخش در قاتل اهلی (۱۳۹۵)، ساخته‌ی مسعود کیمیایی است. نقش حاج­‌آقا در واقع هیچ «اکت بیرونی» ندارد اما بر خلاف حضور­های کوتاه پورحسینی در برخی آثار دیگر پررنگ است و در طرح داستانی فیلم حضوری مؤکد دارد. حاج­‌آقا نوربخش با بازی پورحسینی یکی از کسانی است که چم‌وخم سیاست و مهره‌­های سیاسی حاضر در جامعه را می­‌شناسد. با این که ظاهراً خودش را بازنشسته کرده اما همچنان در «بازی» حضور دارد و طرف جلال سروش (پرویز پرستویی) است. در همان چند صحنه­‌ای که حاج­‌آقا نوربخش را می­‌بینیم، بازی پر از مکث­‌ها و طئمنینه‌ی پورحسینی از او شخصیتی می­‌سازد آگاه و فهیم که آ‌ن­قدر توانایی­‌اش را داشته که بازی سیاست را چنان پیش ببرد که آب دیده شود و حالا از سروش می‌­خواهد که بی­‌گدار به آب نزند و مراقب باشد. پورحسینی بدون این که نیازی به حرکت اضافه‌­ای داشته باشد، با استفاده از حرکات گردن و همان نگاه نافذ به ما و سروش می­‌گوید که چقدر در داستان آدم مهمی است.

پرویز پورحسینی بازیگری است که همواره دور از حاشیه­‌ها به کارش ادامه داده است و مانند آن شخصیت پشمینه­‌پوش در سلندر (۱۳۵۹) فیلم کوتاه واروژ کریم‌مسیحی، ترجیح داده که کم­‌تر زیر نور پروژکتورها ظاهر شود و تنها و تنها روی کارش تمرکز کند. این شاید یکی از دلایلی باشد که وقتی کم­‌تر او را در سینما دیدیم، احتمالاً از خودمان نپرسیده‌­ایم یکی از پرکارترین بازیگران دهه‌ی شصت سینمای ایران و بازیگری از نسل گذشته و حال، کجاست و چه می­‌کند.

شاهپور عظیمی