به گزارش پارس به نقل از نسیم محمد کاسبی گفت: وضعیتی که الان سینمای ما و در کل دنیای تصویر ما در آن گرفتار است با آرمان‌هایی که ما در دهه ۶۰ داشتیم از زمین تا آسمان فرق دارد. وقتی انقلاب شد من سال آخر رشته هنرهای دراماتیک بودم و قبل از این تاریخ هم تئاتر کار می‌کردم. من هم مثل همسن و سال هایم آرمان‌هایی را در ذهن داشتم و مثل هر جوانی که به سمت هنر می آید آرزوهایی پاک، متعالی، به دور از هر گونه باند و باندبازی و فساد و ابتدال داشتم.
این بازیگر اضافه کرد: بعد از انقلاب ما برای پا گرفتن حوزه هنری تلاش کردیم و این کوشش در بیرون از حوزه هم وجود داشت. در آن سال‌ها سینمایی شکل گرفت که تقریبا به ایده‌آل ما نزدیک بود. کار به قدری برای ما لذت بخش بود که گاهی پیش می‌آمد من و عده دیگری از بچه ها یک هفته از حوزه هنری بیرون نرفتیم. شب‌ها همان جا می‌ماندیم و به شکل دسته جمعی درباره یک فیلمنامه فکر می‌کردیم. اتفاقات هنری که در مملکت رخ می داد، برای ما حساسیت زا بود. الان اما افراد مختلفی با طرز فکرهای مختلفی سینما و در کل دنیایی از تصویر را به وجود آورده اند که من با آن بیگانه‌ام.
 
الان افرادی غر می زنند که خودشان علت اصلی وضع نامطلوب سینما هستند
ببینید، من به عنوان کسی که در شکل گیری سینمای بعد از انقلاب اسلامی سهم داشته و مثل یک نیروی فعال در میان کارزار حضور داشته، الان شاهد نالیدن‌ها و غر زدن های افرادی هستم که خودشان باعث به وجود آمدن وضعیت نامطلوب سینما شده اند. متأسفانه مطبوعات سینمایی ما هم به سینمای ما خیانت کردند. برخی از قلم به دستان با جانبداری خود از افراد ناباب وضع را بدتر کردند.
ای بازیگر ادامه داد:  آنان قلم به دست های خودفروخته ای بودند که همواره جناحی فکر کردند و با گرفتن سکه شروع به نوشتن مطلب کردند. آدم های زیادی شامل سیاسیون، منتقدان، روزنامه‌نگاران و مدیران ناباب فرهنگی در به وجود آمدن وضعیت امروز سینما دخیل هستند. سینمایی که دیگر کسی را برای مدت طولانی راضی نگه نمی دارد.
کاسبی در ادامه افزود: با اینکه یک متن را با وسواس شدید انتخاب می کنم باز هم هر روز که بر سر کار می روم احساس کسی را دارم که دارند او را به سلاخی می برند. انگار ناامنی و نا آرامی همیشه در من وجود دارد. آن هم از این بر می آید که همواره ترس داشته ام از اینکه کار من به ابتذال کشیده شود. از طرف دیگر می دانم این کاری که در حال انجام آن هستم حتی اگر از سلامت کامل برخوردار باشد در میان آشفته بازار امروزی تأثیری را بر نمی‌انگیزد و اینطور به شما بگویم می‌دانم که دارم بیهوده‌کاری می‌کنم.
 
احساس می کنم زندگی ام را باخته ام
بازیگر فیلم پدر خاطرنشان کرد: من سال ۱۳۵۰ در رشته پزشکی قبول شدم، اما نرفتم چون تئاتر را دوست داشتم. به سربازی رفتم، دوباره در کنکور شرکت کردم و به عنوان نفر اول در رشته بازیگری هنرهای دراماتیک قبول شدم. آن زمان تنها کسی که در جمع بچه‌های هنری حوزه در دانشگاه تحصیل کرده بود، من بودم. این روزهایم به تنهایی می گذرد و خیلی غصه می‌خورم. احساس می کنم زندگی ام را باخته ام.
او توضیح داد: فکر نمی‌کردم انتهای سینمای امروز، این چنین بشود. در دنیا همه چیز در حال پیشرفت است و من نمی‌دانم چرا سینمای ما پسرفت داشته؟ سریال‌های عظیم و فاخر و زیبا و نه لزوما پر خرجی که صرفا با بهره گیری از ابزار هنر قادر باشند خیابان ها را خلوت کنند، چرا دیگر ساخته نمی‌شوند؟ راستش اوضاع فاجعه بار است. مسوولان فرهنگی تلویزیونی و مدیران سینمایی، مطبوعات و منتقدان غرق در باندبازی و جناح بندی شده‌اند و حرف های روشنفکرانه می زنند و گاه گداری هم پشت سر تابوت سینما گریه می‌کنند، تابوتی که هیچ مرده‌ای در آن نیست.
این هنرمند افزود: مدتی پیش سریال «حانیه» با بازی من پخش شد که در یزد تصویربرداری شده بود. بعد از آن هم سریالی با علی شاه‌حاتمی کار کردم که البته از آن تجربه‌هاایی است که دوست دارم. این مجموعه «همسفر خورشید» نام دارد. بخشی از تصویربرداری ما در هند بود و دوستان به تازگی از این کشور برگشته‌اند، فیلمبرداری آنجا به پایان رسیده است. منتظر پایان کل کار و پخش آن هستم و امیدوارم مردم دوستش بدارند.