به گزارش پارس ، به نقل ازگل - علی دایی و محسن قهرمانی تیتر اول همه رسانه های ورزشی اند. ماجرایی با دامنه بلند که به موضوع مهم فساد یا سلامت ختم می شود. در این موضوع چند نکته قابل بررسی است:

۱- مصاحبه علی دایی و وبسایت پرسپولیس درباره اشکالت داوری و تاکید او برا اینکه مدارکی دارد، امیدوارکننده (اگرچه تاسف اور) است. از ابتدا هم مشخص بود از دائی بعید است از عواقب اینگونه اتهام زنیها بی خبر باشد مگر انکه دلایلی متقن حداقل از نظر خود در استین داشته باشد.

اما از اینجا نوبت فدراسیون و سازمان لیگ است، چرا که از دایی و رویانیان نباید انتظاری بیش از این داشت چون مسئولیتی در مبارزه با فساد (در عموم) بر عهده ندارند و این کارها نهادهای مسئول و مستقل دارند.

۲- اما طرح علنی این اتهامات قبل از رسیدگی در مرجعی صالح، باعث هتک حرمت وخدشه به حیثیت افراد می شود و عملی غیر اخلاقی است. البته سالهاست استفاده از این روش رایج وشیوه بگم بگم نمونه بارز ان بود و قباحت اینکار بکلی از بین رفته است و علیرغم وجود نهادهای مسئول برای رسیدگی، طرح این قبیل اتهامات نه تنها بخش بزرگی از مطالب رسانه های مکتوب را بخود اختصاص داده بلکه در مصاحبه ها وبرنامه های زنده از انواع فسادها بدون ارائه سند سخن به میان امده ومثلا مفهوم« مافیا » که در عالم جرم و جنایت کاربرد و برای خود اعتباری داشت به کلامی مبتذل و بی معنی تبدیل و از بدیهیات جاری وساری در رسانه هاست و متولی اخلاق در فدراسیون و نزدیک به نهادهای مسئول رسیدگی به این امور، بی هیچ احساس مسئولیتی از سیل سخن میگوید و همه همدیگر را تهدید به افشا البته موکول به اینده نامعلوم می کنند.

۳- هیچکدام از مسئولین بویژه در امر داوری ظاهرا نمیدانند که فوتبال علاوه بر داور میانه میدان داوری بنام « تماشاگران» دارد و با رواج بازار اتهام متوجه نیستند که با این کار خود چه خطر بزرگی را متوجه فوتبال ما می کنند. در حال حاضر، بی شک، دلیل اصلی جو بغایت نامطلوب ورزشگاهها، ناشی از استنباط مبهم تماشاگران از وجود فساد گسترده در فوتبال است و بهمین سبب برای هر شکست فوتبالی هم به دنبال دلیلی بیرون از زمین فوتبال میگردند و چون سلاحی جز فریاد ندارند به زشت ترین اعتراضات متوسل می شوند.

۴- در تاریخ کوتاه رقابت دو تیم سپاهان و پرسپولیس غیر از اشتباهات داوری، ناظر حوادث غیر عادی نظیر تلو تلو خوردن بازیکنان پرسپولیس به دلیلی نامعلوم بوده ایم که هیچگاه جوابی برای پیدا نشد. اما کاش این بار مصلحت را به مرخصی بفرستند تا نوبت حقیقت برسد.