به گزارش پارس ، به نقل از روزنامه تماشا، پس از نزدیک به ۱۸ ساعت بیخوابی، رضا قوچان نژاد دیگر نای حرف زندن نداشت. وقتی حسن روحانی در آغوشش گرفت، آشکارا خسته بود. حرف زیادی هم نداشت بزند. همه مدام می خواستند به او توجه کنند، تبریک بگویند و احساسش را در لحظه زدن گل سرنوشت ساز به کره جنوبی بپرسند و او چند جمله را مدام تکرار می کرد: اینکه کاری نکرده. گلی که زده حاصل تلاش همه بچه های تیم بوده و البته اینکه امیدوار است در جام جهانی هم بتواند گل های حساس بزند.


با رضا قوچان نژاد در دفتر حسن روحانی، رئیس جمهور منتخب حرف زدیم. چند دقیقه کوتاه در فاصله بالا و پایین رفتن آسانسور مرکز مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام. او هم مثل بسیاری دیگر از بازیکنان تیم ملی به درستی نمی دانست کجا آمده. فقط دوست داشت تشریفات زودترتمام شود. بعد از نزدیک به ۱۸ ساعت طاقت فرسا، درحالی که همه اعضای تیم به خانه هایشان می رفتند، قوچان نژاد باید دوباره سوار هواپیما می شد و برمی گشت به هلند

حتما دلت برای خانواده ات تنگ شده. آنها اولین نفری بودند که بعد از بازی با کره به تو زنگ زدند؟


- بله، قبل از همه با آنها حرف زدم. با پدر، مادرم و برادرم. خیلی خوشحال بودند. بالاخره خانواده من هستند و احساس خوبی دارند وقتی من موفق می شوم.

از زمانی که تصمیم گرفته ای برای تیم ملی ایران بازی کنی، تیم نتایج متفاوتی گرفته. آیا این بهترین لحظه تو در تیم ملی بود؟ البته تو به قطر هم گل سرنوشت سازی زدی.


- هر لحظه ای که برای تیم ملی بازی می کنم به همه این لحظات افتخار می کنم. لحظات شیرین زیاد بوده اند ولی از همه شیرین تر این بود که توانستیم خودمان را به برزیل برسانیم. الان خوشحالم برای خودم و برای هموطنان عزیزم.

می دانستی اوایل که آمده بودی بعضی ها از کی روش به خاطر دعوت از تو انتقاد می کردند؟ می گفتند که قوچان نژاد یک بازیکن معمولی است و در لیگ ایران هم بازیکن با کیفیت او زیاد داریم.


- نه نشنیده بودم. من مخلص همه هستم. این حرف ها اصلا مهم نیست. مهم این است که با کمک بقیه بچه ها توانستیم مردم را خوشحال کنیم.

در بازی با کره، توپی را گل کردی که مال مدافع حریف بود. می دانستی می توانی به توپ برسی که با آن سرعت دنبالش رفتی؟


- راستش را بخواهید اصلا به چیزی فکر نکردم. یکدفعه تصمیم گرفتم بروم دنبال توپ بعد هم شوت زدم، گل شد و همه خوشحالی کردیم. اینجور وقت ها نباید زیاد فکر کرد.

دو گل مهم زدی ولی خیلی خوشحالی نکردی. عکس هایت را آدم می بیند به نظر نمی آید خیلی خوشحال باشی.


- شما ببینید بعد از یک مسابقه سخت دوازده ساعت اگر نخوابی، بعد برگردی اینجا همه بیایند فرودگاه، بعد ورزشگاه آزادی، بعد… معلوم است همه بچه ها خسته هستند. من مخلص مردم هستم. خیلی هم خوشحالم که رفتیم جام جهانی.

در بازی با قطر در آن هوای گرم دوحه مجبور بودی به خاطر خالکوبی هایت زیر پیراهنت، لباس یقه اسکی آستین دار بپوشی. بازی با لبنان و کره هم همینطور. حتی امروز هم همین را پوشیده ای. این لباس اذیتت نمی کند؟


- نه اصلا!

می خواهی بگویی به خاطر اجبار فدراسیون نیست که این را می پوشی؟


- اصلا اصلا!

اگر بگویند دیگر لازم نیست بپوشی؟


- خودم می پوشم، چون دوست دارم.

نکند فکر می کنی برایت خوش یمن بوده.


- بله، خیلی خوب بوده. راضی ام.

ظاهرا تصمیم گرفته ای در بازی های استاندارد لیژ هم همین لباس را بپوشی.


- بله می پوشم. مشکلی ندارم.

ولی قبلا نمی پوشیدی.


- خب قبلا نمی پوشیدم ولی الان دیگر مشکلی ندارم.

امکان دارد بعد از جام جهانی بخواهی از استاندارد لیژ به تیم دیگری بروی؟


- قرارداد دارم ولی هیچ چیزی بعید نیست. باید صبر کنیم ببینیم در جام جهانی چه اتفاقاتی می افتد.