به گزارش پارس نیوز، 

محمدشفیع اعجازی: «آرزو دارم در رئال مادرید بازیکنی مثل مالدینی در میلان، گیگز در منچستر، پویول در بارسا و توتی در رم بشوم.» این آرزوی ناچو، برای راموس در آستانه تجربه شدن است. فوتبال حرفه ای و البته پرز شاید به کاسیاس، رائول و یا حتی گوتی رحم نکرده باشند، شاید مورینیو، رونی را هم از بازنشستگی در باشگاه محبوبش محروم کرده باشد و شاید این جام جهانی آخرین فرصت برای رهبر جنگجوی مادرید باشد اما «ال کاپیتانو» تا سپردن بازوبند کهکشانی ها به نفر بعدی هنوز فرصت دارد تا ویترینش را مجلل تر کند. قبل از که پیر شود و با آویختن استوک ها، لذت دیدن مبارزه را از هوادارانش بگیرد.

رهبر، جنگنده، نترس و متعصب بهترین لغات هستند برای کسی که از آخرین دوره نوجوانی تا اولین روزهای میانسالس اش را سفید بوده است! اگر امروز «زلاتانرا» در اسکاندیناوی معنای سلطه و واقعی کردن غیرممکن ها را دارد، شماره 4 مادرید، بالاتر از هرگونه استعاره و اغراق، «راموس تایم» را در تاریخ فوتبال ثبت کرد

غرور و سرافرازی، گویا مثل همان بازوبند سه خط و پرافتخار، با تقدیر او گره خورده اند. پنالتی کابوس وار او برابر نویر یا اشک هایش پس از شکست تاریخی مقابل دورتموند، چیزی نبود که از سال های پر از حسرت تیمش به یادگار بگذارد. امروز رئالی ها او را با یک رمز می شناسند: 92:48!

یک پرواز بلند، یک چرخش دقیق و یک هد بی رحم! این همه آن چیزی بود که مادریدی های مغموم می‌خواستند تا بغضشان را با اشک شوق بشکنند. نوبت جبران رسیده بود تا «لادسیما» شیرین تر هم بشود. راموس این بار از خود تصویر یک قهرمان را ساخت تا در واپسین لحظات، ویسنته کالدرون رویای میزبانی از جام را به سانتیاگو برنابئو ببازد. یادگاری ابرمردی که گفته بود: «پیراهن سفید مادرید هرگز شرمسار نخواهد شد.»

رهبر، جنگنده، نترس و متعصب بهترین لغات هستند برای کسی که از آخرین دوره نوجوانی تا اولین روزهای میانسالس اش را سفید بوده است! اگر امروز «زلاتانرا» در اسکاندیناوی معنای سلطه و واقعی کردن غیرممکن ها را دارد، شماره 4 مادرید، بالاتر از هرگونه استعاره و اغراق، «راموس تایم» را در تاریخ فوتبال ثبت کرد.

چیزی شبیه به کاری که فرگوسن در یونایتد از خود به جا گذاشت، یا توتال‌فوتبالی که رزومه ی کرویف است. نام راموس، بهترین صفت برای منجیان نسل بعدی است که دقیقه نود تقدیر را از نو می نویسند. کسانی که مثل راموس پای قولشان خواهند ماند: «برای من تا وقتی داور سوت پایان را نزده یعنی جنگیدن!»