گروه تحلیلی خبری "پارس"_محمد جوادی فر: همه چیز داشت خوب پیش می رفت. زدن سه  گل به فولاد آن هم در جهنم این بار بارانی غدیر چیزی فراتر از فوق العاده بود. همه خیس باران شده بودیم. ولی هیچ چیز و هیچ کس نمی توانست   عیش ما در عصر شنبه را خراب کند. پرچم های آبی در دست ما بود و آسمان اهواز هم به جای ریزگردهای لعنتی قطره های باران را میهمان خود کرده بود. کم کم باید از میان جمعیت از ورزشگاه  خارج می شدیم چون خیال مان راحت بود. هم بخاطر اختلاف دو گل و هم به خاطر تو. به خاطر تو که خیلی وقت است دل و قلب ما را قرص کرده ای. خاطرمان آسوده است وقتی داخل قفس توری می ایستی. قند در دل های ما آب می شود وقتی می بینیم بعد از گرفتن هر توپ چطور خوشحالی می کنی. همه چیز داشت خوب پیش می رفت تا آن لحظه ی شوم . داشتم از پله های خروجی و از لای جمعیت خوشحال خارج می شدم که با صدای اعتراض هواداران آبی سرم را برگرداندم. باورم نمی شد داشتی از عصبانیت چمن های اطراف دروازه ات رو شوت می کردی.به سمت داور دویدی و دلیل آن اخطار بی مورد را می پرسیدی.هیچ کس نمی توانست کنترلت کند. همه هواداران آبی مثل همان لحظه ای که رکورد شکنی کردی تشویقت می کردند. تا آن لحظه خشم و عصبانیت تو را ندیده بودم. همیشه مشت های گره کرده و دست های باز رو به آسمان با همان لبخند آرام و همیشگی. با آستین گلی شده ی پیراهن زردت اشک هایت را پاک می کردی. اشک هایی که با قطرات باران در هم آمیخته شده بود. حتی برای آرام کردن خود دست نوجوان وارد شده از روی سکوها  به زمین را گرفتی و او ر دست  ماموران انتظامی  فراری دادی‌. حالا پنج شنبه عصر شاید روی سکوها و یا کنار تلویزیون باید نبرد رفیقان آبی پوشت را ببینی. اما یک چیز در خاطرت باشد تو همان پسر خوش قلب و آرام برای آبی ها خواهی ماند. مگر میشود مرد چشم آبی و حالا ریش سفید  قفس توری ایتالیا را فراموش کرد حتی اگر تابستان آینده اثری از او در روسیه نباشد. پسر آبی و متعصب برای ماندن در قلب و فکر های ما  نیازی به همیشه بودن نیست. کافی است همانی باشی که تا به حال بودی. باهمان لبخند مصمم و آرام.