وقتی در آخرین روزهای زمستان 1392 پرسپولیس را تحویل برانکو ایوانکوویچ دادند، ویرانه‌ای بیش نبود. آن تیم به سبب قطع ناگهانی همکاری کوتاه‌مدتش با «علی دایی دوستدار جوانگرایی» و سپس سیاست‌های توام با نابسامانی حمید درخشان تبدیل به آش شله‌قلمکاری شده بود که از هر طعمی در آن رد و نشانه‌ای حس می‌شد. تیمی که نه کاملا جوان بود و نه افکار برخاسته از تجربه بر آن حکم می‌راند. بی‌نظمی تا آنجا پیش رفته بود که بازیکن ذاتا بی‌نظمی که بعد از جدایی‌اش از پرسپولیس در مدتی کوتاه به چهار تیم کوچ کرده و در هیچ یک نیز چیزی نشده است، در موقع تعویض روی دست حمید درخشان کوبید و هیچ عکس‌العملی از سرمربی وقت پرسپولیس دیده نشد.

3 سال و اندی بعد از آن روزهای تلخ، پرسپولیسی کاملا متفاوت با هدایت برانکو ایوانکوویچ پیش‌روی ماست. تیمی که هم خوب و شاداب و با برنامه بازی می‌کند و هم در فتح جام‌ها موفق است. پس از پرسپولیس مافوق توفانی علی پروین در دهه 60 و پرسپولیس حرفه‌ای و مقتدر همین مربی در سال‌های 1377 تا 1382، این بهترین ترکیب سرخ‌ها در سال‌های معاصر است و این تغییر عظیم در سرنوشت را افکار متحول این مربی کروات فراهم آورده است.
مردی که هم فوتبال روز را می‌شناسد هم با ادوات کار در کشور ما آشنا است و هم می‌تواند بر اساس وقایع و اتفاقات ویژه هر فصل تیمش را همسو با شرایط موجود سازد. او جوانان بالنده‌ای را که دایی به پرسپولیس آورده بود تبدیل به ملی‌پوشانی هنرمند کرده و مردانی را که در دوران زمامداری پردغدغه حمید درخشان بال پرواز بلندی نداشتند در آسمان آرزوها به پرواز درآورده است.
 

انتخاب‌های غیر اصلح

در استقلال اما اثری از این رنگ‌های خوش دیده نمی‌شود. بحث فقط بحث قیاس مربی خارجی با داخلی نیست زیرا در ایام معاصر از مربیانی وطنی مثل فرکی، گل‌محمدی، ویسی و البته قلعه‌نویی کم هنرهای مربیگری ندیده‌ایم اما سخن اینجاست که در سال‌های اخیر استقلال در اجرای روندی تاخیر انداخته که در خوب و موثر بودن آن کمتر تردیدی وجود دارد.
انتصاب پرویز مظلومی که البته مربی با شخصیتی است برای فصل 95-1394 و با احتساب مشکلات ویژه‌ای که بعد از جدایی دوباره امیر قلعه‌نویی از جمع آبی‌ها به وجود آمده بود، انتخاب اصلح و مناسبی به حساب نمی‌آمد و در فصل بعدی هم که به علیرضا منصوریان روی آورده شد، تکیه صرف بر روی این مساله که وی چون در نفت تهران موفق بوده می‌تواند در «استقلال پرمهره» موفق‌تر باشد، نیز استدلالی چوبین از آب درآمد و از قضا همان تجربه برای فصل جدید نیز تجویز شده و به اجرا در آمده است.
 

با همان روش‌های قبلی

آنچه می‌گوییم نه بر پایه شکست یک بر صفر آبی‌ها برابر صنعت نفت (که می‌توانست از این هم سنگین‌تر باشد) در شروع فصل جدید لیگ برتر بلکه بر این پایه و اساس گفته می‌شود که آبی‌ها در یک فصل سرشار از تردید و تغییر مکرر مواضع‌شان یک بار دیگر با همان روحیات و روش‌های قبلی به میدان آمده‌اند و تغییر شگرفی در عادات و رویکردهای‌شان مشاهده نمی‌شود، استقلال حتی روند خوب و آینده‌ساز جوانگرایی‌اش را هم که در نیم فصل دوم مسابقات سال پیش به اجرا درآورد، کنار گذاشته و خریدهای «پیش‌فصل»اش اگر امثال مهدی قائدی را کنار بگذاریم سرشار از نفرات میانسال بوده‌اند.
 

از رایکوف تا کوخ
تجربه رویکردهای قبلی استقلال به مربیان خارجی جریان‌ساز و ساختار شکن، هم موارد مثبت در برداشته و هم نمونه‌های منفی. موفق‌ترین مربی خارجی آبی‌های پایتخت زدراوکو رایکوف در اواخر دهه 40 و نیمه اول مهر 1350 بود و با اینکه تیم تحت اختیار وی نیز واقعا پرمهره بود و حتی روی نیمکت‌اش نیز ملی‌پوشان متعددی می‌نشستند اما رایکوف نیز هنر و مهارت استفاده بهینه از آنها را داشت و می‌دانست برای موفقیت با تیکه بر آن آدم‌ها چه باید بکند. بعدا زیگچ هم که مثل رایکوف یک کروات بود (در آن سال‌ها همگی زیر چتر واحد کشور یوگسلاوی قرار داشتند) در استقلال دوره کوتاه مدتی را طی کرد اما تنها خارجی بعدی که به استقلال آمد و بالنسبه موفق بود، یوگنی سوکوموروخوف بود. شاید گفته شود این مربی روسی در بدترین دوره آبی‌ها و موقعی که تیم به دسته سوم ارجاع شد، به جمع آبی‌ها آمد و معلوم بود که تیم را به دسته اول برمی‌گرداند اما به هر حال کارگشا ظاهر شد و خاطرات خوبی از خود طی دو مقطع مربیگری‌اش برجای نهاد.

پس از آن امثال رولند کوخ آلمانی نیز به استقلال آمدند اما یا به سرعت «نوک»‌شان چیده شد و رفتند و یا به صورت دستیار سرمربی (که ایرانی بود) در این باشگاه مشغول به کار شدند و چون هیچ‌کس حرف‌شان را نمی‌خواند و هدایت تیم با سایر افراد بود، اثری از آنها به جای نماند. جدیدترین نمونه آنها میک مک درموت بریتانیایی عضو پیشین کادر فنی تیم ملی است که این فصل به عنوان دستیار به منصوریان پیوسته و به او در رتق و فتق تیم کمک می‌کند اما نقش‌اش از یک تمرین دهنده صرف فراتر نمی‌رود و اگر هم برود، بعید است که علی منصور به افکار فنی و توصیه‌های تاکتیکی او چندان گوش ‌فرا دهد و تیم را به گونه‌ای به بازی وارد کند که مک درموت می‌خواهد.

ضربه آخر

اگر روش‌های فنی فوق و رویکردهایی که برشمردیم کارساز بود، استقلال در شرایط فعلی‌اش نایستاده بود. شاید برخی در سایه نتایج نیم فصل دوم سال پیش نمایش آبی‌ها را موفق تلقی کرده و بخصوص روی وجه جوانگرایی آن مانور کنند و بردن شهرآورد برگشت از رقیب بزرگ قدیمی را نیز بر آن بیفزایند اما واقعیت امر این است که آبی‌ها یک بار دیگر فصل را بدون جام سپری کردند و شکست 6 بر یک پایان فصل گذشته مقابل العین امارات در لیگ قهرمانان آسیا مثل ضربه آخر به پیکری نیمه جان بود و همان نتیجه بود که سبب شد آبی‌های پایتخت با خط‌بطلان کشیدن روی تمام برنامه‌های جوانگرایی قبلی‌شان یک بار دیگر به جذب مهره‌های مسن روی بیاورند و تیم را به گونه‌ای ببندند که به گمان آنها دیگر «بند» را آب ندهد و در فصل تازه فاجعه‌ دیگری را نیافریند.
 

تا فکری اساسی نکنند

با این حال چهار سال متوالی بدون جام ماندن نشانگر این حقیقت تلخ است که کار آبی‌ها بسیار دشوار و مشکلات‌شان عدیده و کاستی‌هایشان اساسی است و با راه‌حل‌های موقتی و با تزریق چند بازیکن خارجی و داخلی مسن اوضاع‌شان روبه‌راه نمی‌شود و باید فکری نو بیاورند و طرحی تازه بریزند و سیاست‌های جدیدشان اساسی باشد و به شکلی بسیار جدی بپذیرند که به افکار فنی بهتری نیاز دارند. هیچ تضمینی وجود ندارد که اگر آنها هم مثل پرسپولیس سرمربی خارجی بیاورند مثل آنها متحول و صاحب جام‌ها بشوند و اصولا در فوتبال چیزی به نام ضمانت پیروزی وجود ندارد اما اینگونه راه‌ها و تدابیر چیزهایی است که هر تیم بزرگی بعد از مدتی پیمودن راه‌های ناهموار و ناکامل به آنها احتیاج دارد و تا فکری اساسی نکنند، نمی‌توانند از مسیری که اینک در آن گام برمی‌دارند دوری جویند و دنیای تازه‌ای را برای خود خلق کنند.
 

«داستان» نسازیم

پس از چند سال حرکت در مسیرهای کم‌ ثمر و کسب نتایجی متوسط سرانجام زمان یافتن راه‌های اساسی تازه و ترسیم خط مشی‌های موثر و جدید و یک کار دراز مدت مبتنی بر علم برای استقلال رسیده و اینک زمانه‌ای است که آبی‌ها از رویکرد به علم خارجی و مربیان «به روز» سایر کشورها ضرری نخواهند برد؛ مشروط به اینکه مثل پرسپولیس پای آن سرمربی خارجی و دستیارانش بمانند و با هر ناکامی احتمالی زیر پای او را خالی نکنند و روی سکوها و اطراف، برایش داستان نسازند و فرصت کافی و میدانی وسیع به او بدهند و صبر برای ثمر دادن کارهای او داشته باشند. ما نمی‌دانیم برانکوی استقلالی‌ چه کسی می‌تواند باشد اما به نظر می‌رسد وقت رویکرد به چنین مربی‌ رسیده است و همین طور وقت روی کار آوردن مدیرانی که این نیاز را ببینند و آن را به اجرا درآورند و اینگونه مدیران در میان سران فعلی آبی‌ها مشاهده نمی‌شوند.