به گزارش پارس نیوز، 

گرچه هنوز هم سخن مستدل، جذاب و گویا به عنوان یکی از مهمترین شیوه های ارتباط مطرح است با این حال سنت حاکم بر برخی واعظان چنان سایه گسترده است که گویی آنها "واگویه " می کنند. درست مثل کسی که با خود سخن می گوید! روشن است که انسانها همواره در حال گفتگوی درونی با خویش هستند؛ یعنی افراد هنگام مواجهه با دیگری چه در گفتگوهای روزمره چه سخنرانی های فردی مدام در حال تجزیه و تحلیل مطالب شنیده شده با خود هستند اما سخنرانان وضعیت متفاوتی دارند آنها مدام باید از خود بپرسند آیا سخنی که می گویند شنونده ای دارد؟ ایا اگر شنیده می شود به "اداراک" هم درمی آید و اگر ادراک می شود واقعا همان نکاتی درک می شود که خود مایل به انتقال آن مفاهیمند؟ اغلب واعظان به این مهم توجه ندارند چرا که صرف نظر از عدم اشراف کامل به آیین سخنوری، معمولا دو عارضه اساسی و مهم در عدم درک سخن گوینده موثر است: اولین مسئله "غیبت ذهنی" است بدین معنی که مخاطب در عین حال که چشم بر چشم واعظ و گوینده دارد در فضای دیگری سیر می کند او ابدا چیزی نمی شنود و اگر هم بشنود "متوجه" نیست چرا که ذهنش در جای دیگری سیر می کند و در محل کنونی غایب است. نکته دوم"ادراک تفاضلی" است. انسانها هنگام مواجهه با یک پیام و سخن با توجه به زمینه و اطلاعات و تجربه قبلی خود به تحلیل و تفسیر و درک گفته ها می پردازند و هر کس برداشت خود را دارد. با این وصف این مشکلات در سمینارها و سخنرانی های طولانی و کم محتوای علمی هم رخ می دهد . نادیده انگاشتن حضور فعال ذهنی مخاطب به منزله بیهودگی وعظ و خطابه ای است که واعظ با شور و حرارت در حال اجرای آن است به گونه ای که گاه فردی یکساعت سخن می گوید و صدها تن بطور مستقیم می شنوند اما هیچ تاثیر و تاثری حاصل نمی آید و این یعنی زایل کردن وقت و سرمایه و انرژی. این مشکل در رسانه های باواسطه مثل رادیو و تلویزیون به گونه ای دیگر رخ می نماید که محتاج بررسی جداگانه است اما در محفل سخنرانی و جلسات وعظ و خطابه به جز تعبیر "واگویه"نمی توان تصور گویاتری جست.