به گزارش پارس نیوز، 

منصور مهدوی نوشته است: نزدیک به دو دهه است که صدا و سیما با تلاش بسیار می‌کوشد ماه مبارک رمضان را با سریال‌های متنوع برای مردم شیرین و خاطره‌انگیز کند. در این سال‌ها گونه‌های متنوعی از سریال‌ها در ماه رمضان به نمایش درآمده است. اهمیت این اقدام صدا و سیما از آن جهت است که با رقبای قدرتمندی در عرصه ماهواره مواجه است. از این رو صدا و‌ سیما می‌کوشد با حجم انبوه برنامه‌سازی توجه مخاطب داخلی را همچنان به برنامه‌های خود جلب کند.

این تلاش وقتی ارزشی مضاعف پیدا می‌کند که بدانیم صدا و سیما با توقعات خاص و گاه نابه‌جای دولت‌ها مواجه است. از آنجایی که رسانه ملی مجبور است به جای توجه به درخواست‌های جزئی و زودگذر، اهداف کلان ملی را دنبال کند، این روشن بینی با هزینه‌هایی همچون کاهش بودجه و حاشیه‌های دیگری همراه است که رسانه ملی را در تنگنا قرار می‌دهد. با این اوصاف، تولید حجم بالای برنامه و توجه به نیازهای ملی و فراجناحی در عین حاشیه‌سازی‌ها البته اقدامی ارزشمند است.

با این همه دلسوزان و طیف انقلابی جامعه باید بیش از پیش برنامه‌های تولیدی صداوسیما را بررسی و ارزیابی کنند. چرا که فقدان نقد مشفقانه ممکن است رسانه را در دام رفتارهای روشنفکر مآبانه و جناحی بیندازد.

صداوسیما به طور طبیعی باید در مرکز مطالعات راهبردی خود، به مهندسی محتوای تولیدات خود بپردازد. تولید سریال‌های خانوادگی آن هم با موضوعات پرتکرار، ممکن است اوقات فراغت مردم را پرکند ولی با این روند صدا و سیما هیچگاه در تراز فرمایش امام خمینی(ره) نخواهد بود که فرمود صدا و سیما یک دانشگاه عمومی است.

رسانه ملی اگر بخواهد یک دانشگاه عمومی باشد به طور طبیعی باید اولویت نخست خود را دانش‌افزایی مردم در حوزه‌های مختلف قرار دهد. اولویت بعدی باید ترغیب مردم به حرکت در جهت آرمان‌های انقلاب از جمله استقلال‌طلبی، محروم نوازی، نوع دوستی، کار جهادی در همه زمینه‌ها، پاسداری از زبان فارسی و لهجه‌های محلی، ظلم ستیزی، وطن خواهی و... باشد. به این معنا که سریالی بر اساس یکی از این موضوعات تولید و پخش شود. نه اینکه یک صحنه یا گفت وگو بین دو بازیگر در این راستا باشد، که البته این هم در اندازه خود کاری مثبت است.

 اولویت سوم به بعد می‌تواند سرگرمی مردم باشد. چرا که ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که دشمنان از هر سو مترصد ضربه زدن به ما هستند. سرگرم سازی مردم و عدم تبیین خلق و خوی وحشیانه و استعماری قدرت‌های بزرگ، به معنای تخدیر توده‌ها و ایجاد غفلت نسبت به خطری بزرگ است. امروز تاریخ خون بار استعمار در برابر ماست. چرا مستندها و فیلم‌های متنوعی در این‌باره نمی‌سازیم تا ماهیت واقعی انگلیس، آمریکا، فرانسه و... را به مردم خود و سایر ملت‌ها نشان دهیم؟

امروزه مردم ایران پرچم‌دار ظلم ستیزی و استقلال‌طلبی در میان ملت‌ها هستند، و صدا و سیما رسانه‌ای در جهت آرمان‌های انقلاب است که اگر وظیفۀ خود را به خوبی انجام ندهد البته خسارت‌هایی به بار خواهد آمد که جبران آن یا غیرممکن است یا به زمان زیادی نیاز خواهد داشت.

با این اوصاف اگر رسانه را ابزار «عمومی سازی پیام» بدانیم، باید کارکرد رسانه را در «دانش افزایی و بسترسازی برای تعالی فردی و اجتماعی» تعریف کنیم، نه سرگرمی.

با این همه به موضوعی باز می‌گردیم که در صدر این مطلب ذکر شد. سریال‌های ماه مبارک امسال نیز مردم روزه‌دار را در سر سفره افطار در کنار تلویزیون نشاند. در این میان سریال «سرّ دلبران» کوشید نقش مثبتی از یک طلبه جهادی در محله نشان دهد. سریال «بچه مهندس» نیز روایتی از کودکان بی‌سرپرست را نشان مخاطب داد که کمتر بیان شده بود. ولی سریال «رهایم نکن» ادامه یک رویه است که بیش از یک دهه است در صدا و سیما تکرار شده است.

سریال «میوه ممنوعه» را به یاد آوریم که در سال 1386 پخش شد. در آنجا سریال روایتگر زندگی «حاج یونس» بود. پیرمردی موجه و محترم که خود و خانواده‌اش نماد یک خانواده تمام عیار مذهبی هستند.حاج یونس در مواجهه با دختری جوان به نام هستی دچار تزلزل در ایمان شد. او در مسجد و در حضور مردم درباره سرگذشت و سرنوشت خودش گفت: «50 سال نماز می‌خواندم هیچ حلالی و مستحبی نبود که به جا نیاورده باشم. حج رفتم، عمری عمره رفتم، صوم و صلات به جا آوردم، ولی عشق به جان و دلم افتاد که 50 سال عبادتم را به یک گناه و به یک نگاه به باد داد، حالا من حاج یونس فتوحی نیستم.» عروس حاج یونس نیز شوهرش را در ایران رها کرد و با فرزندش به آمریکا رفت و درآنجا گرفتار فساد اخلاقی شد.

 در این سالها بارها در صدا و سیما خانواده‌های مذهبی، مردان و زنانی با نمادهای مذهبی (ریش، تسیبح، انگشتر، چادر و...) به چالش کشیده شده‌اند. حتی گاه چادر در یک سریال به مثابه آلت قتل به کار رفته است. گاه نیز در ماه رمضان، همین افراد مذهبی سوژه اعتراف به گناه و هدایت به راه راست – که فی نفسه کار درستی است- شده‌اند.

امسال نیز همین مضمون در «رهایم نکن» تکرار شد. حاج رسول تولایی کسی است که همه نمادهای مذهبی را با خود دارد، حتی سال‌هاست که زندگی خواهرها و برادرش را تامین و به سالمندان سرکشی می‌کند. اما او در دوره جوانی خطاهایی کرده است. حاج رسول حتی به پدر خود خیانت کرده و برخلاف وصیت و رضایتش از او اثر انگشت گرفته تا اموال پدر را از آن خود کند و به خواهر و برادرها هیچ نرسد. در واقع او سالیان دراز خواهران و برادر خود را از حق شان محروم کرده و بدین سان زندگی آنها را دستخوش مشکلاتی بی‌شمار ساخته است. او حتی همسر اولش را بسیار رنجانده تا جایی که شب‌ها در بیرون از خانه و در خودرو به سر می‌برده است.

چنین کسی در هنگامه پیری به گناهان خود اقرار کرده و می‌خواهد با ادای حق نزدیک‌ترین افراد، بار گناه خود را سبک کند. برادر و خواهرها که برای حاج رسول احترام بسیاری قائل بودند، وقتی ماجرا را می‌شنوند او را «ریاکار»، «ظالم»، «خیانت پیشه» و... می‌خوانند که البته حق دارند.

واقع مطلب آن است که هر کسی چه مومن و چه غیرمومن، ممکن است گناه کند، و البته بهتر آن است که اگر حقی از کسی ضایع کرده است در این دنیا حق دیگران را ادا نماید. این آموزه بسیار ارزشمند و مهم است. قطعا زحمت و دردسری که انسان در این دنیا در قبال خطاهای خود متحمل می‌شود بسیار کمتر از عذاب اخروی است. این سریال از این جهت محتوایی مهم را ترتیب داد.

به طور معمول در این دست سریال‌ها باید افرادی که دچار لاابالی‌گری و تخلف آشکار هستند، بر اثر بارقه ایمان، به راه راست هدایت شوند. ولی در سریال‌های ما، قضیه درست برعکس است. اینجا این دینداران هستند که از گذشته خود توبه می‌کنند. چنان‌که در «میوه ممنوعه» حاج یونس آبروی 50 ساله خود را بر باد داد و از هستی تشکر می‌کرد که راه درست را به او نشان داده است و در «رهایم نکن» حاج رسول چنین می‌کند.

حال پرسش این است که چرا باید همواره دینداران در سریال‌ها توبه کنند و ظاهر دیندارانه شان به چالش کشیده شود؟ نوجوانی که 11 سال قبل «میوه ممنوعه» را دیده بود و در این سال‌ها سریال‌های متعددی را با یک خط سیر مشخص تجربه کرده است، اکنون جوانی برومند است، او چه ذهنیتی باید نسبت به طیف مذهبی جامعه داشته باشد؟ آیا ما در حال ترور شخصیت دینداران هستیم؟ اگر مردم نسبت به دینداران بدبین شوند چه پیامدهای اجتماعی و غیر اجتماعی رقم خواهد خورد؟ اگر این تلقی برای آحاد جامعه ایجاد شود که دینداران در پس ظاهری موجه به هر گناهی آلوده هستند، البته دیگر تمایل دین خواهی در آنان فروکش خواهد کرد.

طرفه آنکه در سریال «رهایم نکن»، جلال که هیچ نمادی از دین در ظاهر او پیدا نیست، مردی بیمار است و از کارهای حاج رسول آسیب بسیار دیده است. وی در پایان سریال چنان گذشت و بزرگ‌منشی از خود نشان می‌دهد که زبان حاج رسول را به تحسین خود وامی‌دارد؛ پیام چنین رخدادی در سریال این است که انسان‌های واقعی کسانی هستند که ادعای دین ندارند.

متاسفانه کم نیستند فیلم‌هایی در سینما که به قصد ترور شخصیت طیف دیندار، مبارز، رزمنده و... ساخته می‌شوند. اما چرا صدا و سیما در این دام افتاده است؟

گاه به ذهن می‌رسد که صدا و سیما به همان اندازه که در مسائل سیاسی، اهل مراقبت است، در امور فرهنگی دچار تساهل است. در حالی که امور فرهنگی به هیچ وجه جای تساهل نیست. کم کاری و تساهل در این زمینه، شاید نامحسوس باشد ولی هنگامی که آثار محسوس خود را نشان بدهد مواجهه با آن بسیار دشوار خواهد بود.

انتهای پیام/