به گزارش پارس نیوز، 

 10‌ سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی زمانی که ستوان علی صیادشیرازی افسر گمنامی در لشکر تبریز بود، تیمسار یوسفی فرمانده لشکر در میان جمعی از نظامیان گفته بود:«نام این جوان را به خاطر بسپارید. من در ناصیه او آنقدر لیاقت می‌بینم که اگر بخت یارش باشد و از شر حاسدان در امان بماند، روزی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران شود!» ... پیش‌بینی سرلشکر پیر 13 سال بعد هنگامی تحقق یافت که ایران یکی از حساس‌ترین لحظات تاریخی خود را می‌گذراند. دشمن متجاوز بعثی از مرزهای کشور عبور کرده بود و مقابله با دشمنان همت بزرگمردانی چون صیاد را می‌طلبید. از همان روزها بود که نام یک قهرمان بر صفحه تاریخ ایران نمایان شد و همگان با نام و چهره صیاد شیرازی آشنا شدند.

فرمانده خوشرو
برای ارتشی‌ها پیش از پیروزی انقلاب و برای رزمندگان در دفاع مقدس، شخصیت و سیره رفتاری صیادشیرازی بسیار گیرا و منحصر به فرد بود. فرماندهی کاریزما با سیمایی مهربان که با خوشرویی با زیردستانش صحبت می‌کرد. بیشتر خاطراتی که از صیادشیرازی در ذهن همکاران و دوستانش نقش بسته، عبادت‌های خالصانه و سر به مهر بودن اوست. خسرو جهانی از ارتشی‌هایی که به صف مبارزان انقلابی پیوست در گفت‌وگو با «جوان» توضیح می‌دهد که بدنه ارتش در زمان شاه شامل چهره‌های مؤمن و درخشانی چون سپهبد شهید علی صیادشیرازی، شهید قرنی، ظهیرنژاد و سید موسی نامجو می‌شد:«بدنه ارتش بدنه خوبی بود و همه گوش به فرمان امام بودند. ششم بهمن وقتی ستاد تعطیل شد، ارتشی‌ها با لباس نظامی از مرکز آموزش‌های هوایی تا کوکاکولا راهپیمایی کردند و شعار ما پرسنل هوایی هستیم، منتظر خمینی هستیم سر دادند.»
اتحاد ایمان و تخصص
سپهبد صیادشیرازی با روحیه‌ای انقلابی پا به جبهه‌های نبرد گذاشت. او در بحبوحه غائله سال 1358 ضد انقلاب در کردستان، به فرماندهی عملیات شمالغرب کشور برگزیده شد و در نبردهای کردستان به همراه دکتر مصطفی چمران نقش مهمی ایفا کرد. پس از حوادث کردستان، صیاد با درجه سرگردی به همراه رحیم صفوی به غرب اعزام می‌شود و با همکاری ارتش و سپاه سنندج را فتح می‌کنند. خسرو اسدپور از رزمندگان حاضر در عملیات بانه- سردشت تعریف می‌کند که شهید صیادشیرازی می‌گفت شما ( بچه‌های سپاه ) از نظر عقیدتی محکم هستید و بچه‌های ارتش از نظر تاکتیکی قوی‌تر هستند. ایشان همیشه سعی داشت ترکیبی از این دو نیرو را استفاده کند.
اختلافات صیادشیرازی با بنی‌صدر خلع دو درجه، برکناری و دستور محاکمه نظامی صیادشیرازی را رقم می‌زند. صیادشیرازی درباره اختلافش با بنی‌صدر می‌گفت:«ما می‌خواستیم برای خدا بجنگیم ولی او می‌خواست که ما برای او بجنگیم. او مرد تکنیک و سیاست بود، من مرد جهاد و جنگ مقدس بودم.» اما با محرز شدن خیانت‌های بنی‌صدر در جنگ و خلع او و همچنین با حضور محمدعلی رجایی در سمت ریاست جمهوری، صیادشیرازی بار دیگر با دریافت دو درجه، به ارتش بازگشت و برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش تحت عنوان قرارگاه حمزه سیدالشهدا را راه‌اندازی کرد.
وحدت مقدس
پس از شهادت سرلشکر فلاحی در سال 1360، سرلشکر قاسمعلی ظهیرنژاد (فرمانده وقت نیروی زمینی) به سمت رئیس ستاد مشترک ارتش منصوب شد و صیادشیرازی (با درجه سرهنگی) به درخواست اکبر هاشمی‌رفسنجانی، رئیس شورای عالی دفاع و با حکم امام خمینی به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب شد. به گفته الجنابی، فرماندهی صیادشیرازی در نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران بار دیگر نام و شخصیت این افسر را روی میز سرویس‌های استخباراتی ارتش صدام آورد.
برابر سندی که زمان آن به نبرد‌های سنگین چزابه برمی‌گردد، از صیاد شیرازی به‌ عنوان احیا‌گر ماشین جنگی ارتش جمهوری اسلامی ایران نام برده شده است. سرویس‌های امنیتی عراق در خصوص این فرمانده ایرانی از چند تن از اسیران ایرانی بازجویی می‌کنند و بالاخره در گزارش روزانه خود به ستاد عالی ارتش که صدام آن را مطالعه می‌کرد در خصوص شهید صیادشیرازی می‌نویسند: این فرمانده ایرانی وحدت عملیاتی بین نیروهای سپاه و ارتش را به ‌شدت پشتیبانی می‌کند و از افسران مورد اعتماد رهبری ایران است. وی با انتقال تجربیات و آموزش نظامی به پاسداران و بسیجیان موافقت نموده و جاده‌صاف‌کن بن‌بست‌هایی شده است که در زمان بنی‌صدر ،رئیس‌جمهوری معزول شده ایران، بین ارتش و سپاه به ‌وجود آمده بود.
با تلاش‌های صیاد شیرازی، اختلاف بین سپاه و ارتش جای خودش را به وحدت و همکاری می‌دهد. شهید صیادشیرازی از همان زمانی که در کردستان فعالیت‌ می‌کرد تأکید زیادی بر این وحدت داشت و همیشه به نیروها سفارش می‌کرد حتی در ادای نمازهای جماعت این رویه را پیش بگیرند.
امیر سرتیپ غلامحسین دربندی از همرزمان شهید صیادشیرازی درباره نقش صیاد در برقراری این اتحاد به «جوان» می‌گوید: آن زمان شعاری با این عنوان می‌دادند «ارتشی، سپاهی دو لشکر الهی.» اما او در سخنرانی قبل از خطبه‌های نماز جمعه گفت من این شعار را اصلاح می‌کنم «ارتشی، سپاهی یک لشکر الهی.» بعد از آن، این شعار باب شد. این اندیشه توحیدی او را می‌رساند اما دومین کاری که در زمینه برقراری اتحاد میان ارتش و سپاه انجام داد و خودش به آن اشاره می‌کند:«در منطقه عملیاتی دیدم قرارگاه عملیاتی نیرو زمینی که بنی‌صدر هم آنجا بود در یک کارخانه لاستیک‌سازی در دزفول است و برادران عزیز سپاه هم در قرارگاهی در اهواز هستند. بلافاصله به فرمانده قرارگاه نیروی زمینی ارتش که شهید بزرگوار سرلشکر سیدمسعود منفردنیاکی بود گفتم به فاصله 48 ساعت این قرارگاه باید به اهواز منتقل شود. قرارگاه را به اهواز منتقل کردند و در آنجا قرارگاه مشترک ارتش جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را با نام قرارگاه کربلا تشکیل دادیم.»
حماسه مرصاد
فرماندهی در جنگ یک هنر است که شهید صیادشیرازی به خوبی از آن برخوردار بود. رزمندگان نقل می‌کنند که هرگاه با ایشان ملاقات می‌کردند، حتی در شرایط سخت، هرگز او را عصبانی نمی‌دیدند و هرگز رفتار تندی با کسی نداشت. آرامش و متانت این امیر شهید مثال‌زدنی بود.
امیر صیادشیرازی در تیر ماه 1365 به پیشنهاد آیت‌الله خامنه‌ای و با فرمان فرمانده کل قوا به عضویت شورای عالی دفاع منصوب شد و در 18 اردیبهشت 1366 به درجه سرتیپی ارتقا یافت. سرتیپ صیاد شیرازی در سال 1367 در عملیات مرصاد که در خلال آن مرزهای غربی ایران مورد هجوم مجاهدین خلق قرار گرفته بود، با طراحی عملیاتی تحت عنوان عملیات مرصاد نیروهای متجاوز را شکست داد. به گفته امیر پوردستان، شهید صیاد شیرازی با شناخت خوبی که از منطقه و نیروها داشت به پایگاه کرمانشاه رفت و با بالگرد 214 هوانیروز عملیات شناسایی از منطقه را انجام داد و در نهایت با ساماندهی و تدابیر ویژه خود با کمک و هدایت نیروها، ضربه مهلکی در عملیات مرصاد به منافقین وارد کرد و منافقین مجبور به عقب‌نشینی شدند.
سرهنگ «هادی عازم‌نیا» از رزمندگان حاضر در عملیات مرصاد می‌گوید:«در اثنای عملیات مرصاد از طریق هوا به منطقه‌ای گندم‌زار منتقل شدیم. نمی‌دانستیم به کدام سمت برویم و جهت‌ها کدام سمت هستند. رها شده بودیم. فقط پخش شدیم. هواپیمای عراقی نیروهای خودی را بمباران کرد. در این حین یک هلیکوپتر فرماندهی آمد کنار ما و نشست. شهید امیر صیادشیرازی بود. ایشان با اینکه فرمانده بود و هواپیمای فرماندهی در تیررس دشمن بود، خطر را پذیرفت و برای ما 60 نفر ارزش قائل شد و ما را از آن مهلکه نجات داد. به ما گفت کدام سمت برویم تا در کمین دشمن نیفتیم. فداکاری صیاد شیرازی همیشه در خاطر من زنده است. ایشان می‌توانستند نیایند اما آمدند و ما را نجات دادند. در عملیات مرصاد شهید صیاد شیرازی شخصاً فرماندهی هوانیروز را بر عهده گرفتند. این شهید بزرگوار نقش ارزنده‌ای را ایفا کرد و با رشادت رزمندگان و فرماندهی عالی ایشان عملیات مرصاد پایان جنگ را با پیروزی رقم زد. »
سپهبد صیادشیرازی نظرش درباره حضور منافقین و پیروزی در این عملیات را چنین بیان می‌کند: «عملیات که تمام شد در جاده کرمانشاه - اسلام‌آبادغرب هزاران کشته از آنان به جا مانده بود، اجساد پسران و دخترانی که با ملت خود بسیار ناجوانمردانه رفتار کرده بودند. کسانی که روز تنهایی میهن به یاری اردوی خصم شتافته بودند. حالا من از این عملیات نتیجه می‌گیرم که چقدر خداوند متعال ما را و رزمندگان اسلام و انقلاب را دوست دارد که در هر زمان طوری مقدر می‌کند که بسیاری از مشکلات ما باید با حالت سرافرازانه حل شود.»
اجابت دعای شهادت
امیر سرتیپ دوم حسین ولی‌وند درباره سپهبد صیادشیرازی می‌گوید:«شهید صیاد در نظم و انضباط شهره خاص و عام بود به طوری که در سخت‌ترین شرایط و در معرکه جنگ، با لباس تمیز و اتو کرده، منظم، قبراق و آماده حضور می‌یافت و برای کوچک‌ترین کار شخصی تا بزرگ‌ترین کار مسئولیتی، برنامه‌ریزی و نظم دقیق داشت. در طول هشت سال دفاع مقدس، پنج مرتبه زخمی شده و 22 ترکش در بدن داشت و حتی یک بار ترکش، گلویش را دریده بود. او جانباز 70درصد بود. »
با پایان یافتن جنگ در مهر 1368 بنا به درخواست رئیس ستاد کل نیروهای‌مسلح و با موافقت و حکم فرماندهی کل‌قوا، صیادشیرازی به سمت معاونت بازرسی ستاد کل نیروهای‌ مسلح و در شهریور 1372 به سمت جانشینی رئیس ستاد کل نیروهای‌مسلح منصوب شد. او پنج روز قبل از شهادت در 16 فروردین 1378 همزمان با عیدغدیر از سوی فرمانده کل قوا به درجه سرلشکری ارتقا پیدا کرد که این درجه مجدداً پس از شهادت به سپهبدی ارتقا یافت. هنگامی که صیاد شیرازی به درجه سرلشکری رسید، به خانواده‌اش گفت: «دعا کنید شهید شوم. »
سازمان مجاهدین خلق (منافقین) از زمانی که در عملیات مرصاد شکستی سخت را متحمل شدند، کینه صیاد را به دل گرفته بودند تا اینکه سرانجام در بامداد 21 فروردین 1378 عوامل مسلح این سازمان در پوشش رفتگر مقابل در منزل مسکونی صیادشیرازی در تهران کمین و او را در برابر دیدگان فرزندش ترور می‌کنند. صیاد دل‌ها دقایقی بعد از ترور به شهادت می‌رسد.
همسر شهید عشق به شهادت این فرمانده شجاع را چنین توصیف می‌کند: «سردار همواره در دعا، نماز و سجده‌های شبانه‌اش اشک می‌ریخت و از خداوند طلب شهادت می‌کرد. او سخن از غمی داشت که در طول سال‌های دراز بر دلش نشسته بود و این اندوه دیرینه چیزی نبود جز دوری از یاران شهیدش.»
پس از شهادت سپهبد صیاد شیرازی، هنگامی که مردم برای عرض تسلیت به حضور همسر ایشان رسیدند، استوار روی پا ایستاد و ضمن خیرمقدم و خوشامدگویی، با اراده‌ای محکم خطاب به مهمانان گفت: «چرا تسلیت می‌گویید؟ در حالی‌که شهادت تبریک دارد نه تسلیت؛ صیادشیرازی به آرزوی دیرینه‌اش رسید.»

منبع: روزنامه جوان

بازگشت به صفحه رسانه‌ها