پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- شهیدانی- کینه و کدورت ذاتا قبیح است و بخشایندگی و مهرپراکنی ذاتا نیکوست. اما‌‌...

با جماعتی روبرو هستیم که به اجبار اقتضائات فضای مجازی٬ به اخلاق فانتزی روی آورده اند. اخلاقی که بیش از آنکه محصول تربیت اسلامی باشد٬ حاصل تربیت عصر مدرن و سکولاریسم پنهان ناشی از آن است!

این جماعت در فضای واقعی مخالفان شان را ریشخند می کنند٬ بر آنها برچسب ها و انگ ها می زنند٬ حتی مخالفان عقیدتی خود را لعن می نمایند یا گاهی مجالس فحاشی با نیات مقدس و به قصد ثواب برپا می دارند! اما از آن سو٬ در پشت قاب فضای مجازی٬ لبخند ژکوند تحویل مردم می دهند و در کسوت استاد اخلاق ظاهر می شوند و... عجیب موجوداتی هستند این جماعت!

روانشناسی اینان خیلی جالب است؛ وقتی حرف ضدانقلاب یا غیرانقلابیون به میان می آید٬ نذر می کنند که از آنها به نیکی یاد کنند! و کسی هم حق ندارد کلمه ای نقد نماید! این طور مواقع «یادکرد نیک از اموات» را تذکار می دهند اما اگر یک غیرانقلابی یا ضد انقلاب مستبصر یا یک انقلابی دو آتشه از دنیا برود یا در مقابل بدگویی و فحاشی های سازمان یافته سکوت می کنند یا خود نیز با ادبیاتی شیک و‌مجلسی٬ همان فحشنامه ها را صورتی مقدس و علمی می بخشند و منتشر می سازند!

جالب است که این خطیبان هر بار که غش می کنند٬ همیشه از طرف زنانه مجلس سر در می آورند! خب عزیز برادران برای آنکه مورد شک مخاطبان هوشمندتان واقع نشوید٬ یکبار هم که شده٬ طرف مردانه غش نمایید!

داریوش شایگان (از روشنفکران شهیر ایرانی) از دنیا رفت. برخی ها عزا گرفتند٬ برخی هم فرصت را برای سوء استفاده از برخی نوشته های پراکنده متاخرش غنیمت شمردند که او را علیه نظام و انقلاب معرفی نمایند(ر.ک: یادداشت صادق حقیقت در مجله اصلاح طلب صدا و...) برخی هم بی خبر از همه تاریخچه و پیشینه ماجرا٬ خود را قاطی گود کردند و یکی به نعل و یکی به میخ کوبیدند که سری باشند در میان سرها و سرآخر هم همه مخالفان شایگان را دعوت کردند به طلب رحمت برای او!

خب عزیز برادر! اگر شایگان متاخر آنگونه که برخی روزی نامه نویسان مدعی اند٬ دچار دگردیسی اساسی شده باشد و با انکار برخی از جنبه های دین مبین رخ در نقاب خاک درکشیده باشد (البته نگارنده هرگز به چنین معنایی یقین ندارد) با این وجود شما که عمری است کباده اجتهاد (آنهم با رویکرد شبه تکفیری و هویت اندیش غلیظ) برکشیده اید٬ بازهم طلب رحمت برای او را امری لازم می شمارید؟!

اگر پاسخ مثبت است و اینقدر روح بلندی دارید٬ تو را به خدا یکبار هم که شده تلاش کنید با مخالفان زنده تان (که دو سه نسل از شما بزرگ تر یا کوچک ترند) هم چنین کنید و اینقدر دندان به غیظ و غضب برهم نفشارید و فضای مقدس حوزه علمیه را به سمت انشقاق و تفرقه پیش نبرید!!

خدای رحمت کناد٬ هر آنکس را که شایسته رحمت واسعه اوست؛ خواه رخ در نقاب خاک درکشیده باشد و خواه گرفتار قفس تنگ این زمین باشد....

***

شایگان متأخر ادعا می کند که «اسلام» و «انقلاب» دو جهانی هستند که با هم خویشاوندی هستی شناختی ندارند.

از نظر این روشنفکر غرب ستیز دهه چهل٬ اکنون تقابل شرق و غرب معنا ندارد، و انقلاب اسلامی نسخه اسلامی ضد فرهنگ غرب قلمداد می شود.

او همچنین نوشته بود که:

 «ایران در سال‌های دهه‌های چهل و پنجاه داشت جهش می‌کرد. ما از آسیای جنوب شرقی آن موقع جلوتر بودیم. علت عدم موفقیت ما این است که ما شتاب تغییرات را تحمل نکردیم. ما روشنفکران جایگاه خود را ندانستیم و جامعه را خراب کردیم. یکی دیگر از آسیب‌های جامعۀ ما در آن هنگام چپ‌زدگی شدید بود که با اتفاقات بیست‌وهشتم مرداد هم تشدید شد، و قهرمان‌گرایی بیش از پیش در جامعه فراگیر شد. باید اعتراف کنم شرمنده‌ام که نسل ما گند زد!».

در عبارات فوق٬ او در عاقبت به تحلیل روشنفکران غربگرای سلطنت طلب نزدیک شده و نه تنها تحولات مثبت چهاردهه پیش ایران را نادیده گرفته که تلویحا تغییرات بنیادین سیاسی٬ فرهنگی و... عصر انقلاب اسلامی را ناصحیح شمرده است.

با این وجود چرا ناگهان یک جریان حوزوی زاویه دار با انقلاب و نظام٬ به فکر طلب رحمت برای روح این روشنفکر پیر کهنه کار می افتد؟!