بحث فساد در سینما مورد تازه ای نیست. بیست سال است که این آسیب دارد به روح و جسم سینمای ما لطمه میزند و موجب کم کاری و حتی بیکاری بسیاری از اهالی سینما شده است.

فسادی که مثل همه جا فقط محدود به اخلاق هم نیست و در همه ارکان آن رخنه کرده است. از همان وقتی هم که این دغدغه شکل گرفت و پررنگ شد، سوالی هم در کنار آن بوجود آمد.مگر فساد فقط در سینما هست؟ در همه جا سالم و فاسد و خوب و بد هست.

در سینما هم همینطور. اما طراحان این سوال فراموش کرده بودند که مختصات سینما با سایر صنوف متفاوت است.

یادشان رفته بود که سینماگران چهره میشوند، الگوی خیلی‌ها می‌شوند و جماعت زیادی به عشق آنها حتی مثل آن جماعت لباس می‌پوشند.

یادشان رفته بود که آنها اصلا به واسطه همین شهرت و محبوبیت و چهره شدن است که بیشتر از بقیه درآمد دارند. که در خانه های شیک در شمال شهر زندگی میکنند. که سفرهای خارجیشان به راه است.که هشتاد درصدشان دوپاسپورته شده اند و توی آمریکا و اروپا خانه و زندگی تشکیل داده اند و هزار چیز دیگر.یادشان رفته بود که اگر دیگر محبوب مردم نباشند و نخواهند الگوی آنها باشندآنوقت باید مثل اعضای باسواد و درس خوانده و متشخص و زحمتکش خیلی از صنوف دیگر با اتوبوس جابجا شوند و پراید قسطی بخرند و به زور سالی یکبار بروند شمال.

پس آنها باید مراقب این حریم می‌بودند و اجازه نمیدادند فساد میانشان ریشه بدواند و موجب شود تا خانواده ها برای همیشه سینما را از خود دور کنند و آرام آرام این صنعت توانسته بود جان بگیرد دوباره به کما برود.

1-چندی پیش دوباره موجی به راه افتاد درباره فسادی که دامنگیر سینمای ما شده است. فسادی که سالهاست هنرمندان و سینماگران سالم و پاک به آن معترضند و موجب صدمه دیدن خیلیها شده است.فسادی که بسیاری از اساتید سینما و بازیگران و کارگردانان نسبت به آن نه یکبار که چندین بار هشدار داده اند.امااینبار حکایت کمی متفاوت بود. تا کنون سینماگرانی ازجمله امین تارخ و فاطمه گودرزی و صبا کماای و ...نسبت به این فساد هشدار داده بودند اما اینبار ماجرا کمی تفاوت داشت.

2- شاید امسال و از جشن حافظ بحث مشکلات موجود در سینما بیشتر محل بحث قرار گرفت (اگرچه این بحث دغدغه همیشگی رسانه های متعهد و ازجمله مشرق بوده است.)

بعد از جشن حافظ انتقاداتی که به وضعیت بوجودآمده برای سینما صورت میگرفت شکلی معقول و منطقی داشت و ازآنجا که دغدغه درستی بود و به شکلی منطقی طرح میشد مورد استقبال هنرمندان و مسولان و حتی دستگاه قضا قرار گرفت. مجال خوبی مهیا شده بود تا هنرمندان نگران یا معترض به فساد موجود در سینما دوباره انتقادهایشان را مطرح کنند. انتقادهایی که موجب شدند تا دستگاه قضا نیز وارد ماجرا شود تا شاید برای همیشه دست کم بخشی از فساد موجود در کل سینما از بین برود. اما یکباره دو اتفاق عمده رخ داد.

الف) بعضی از هنرمندان سعی کردند تا با گفتگو و دادن کد مانع از ادامه اظهارنظر و انتقاد هنرمندان شوند. افرادی مانند رویا تیموریان و ....مدعی شدند این مسائل درون خانوادگی است و ....

ب)فساد موجود در بدنه سینما اگرچه موجب ناراحتی سینماگران و مردم و دغدغه مندان شده بود اماطبیعتا گروهی بیشتر از بقیه ناراحت میشدند. ناراحتی فراوانی که بعصا موجب واکنشهای احساسی و تند میشد.

گروهی از اهالی رسانه که خیلیهایشان فضای جنگ را درک کرده بودند و بعضی جانباز و اغلبشان نزدیکان و اعضای خانواده هایشان شهید و جانباز بودند. جماعتی که بعد از سالهای دفاع مقدس سلاح را زمین گذاشته بودند و قلم به دست گرفته بودند تا در جبهه ای دیگر مقابل ظلم و فساد بایستند.

گروهی که حالا به واسطه فساد لجام گسیخته ای که به دور سینما پیچیده بود ناراحت و کلافه بودند.گروهی که حاصل نگاه و قلم خشمگین آنها مطالبی شد که همانها ابزاری شدند برای حمله به این جماعت دغدغه مند و متعهد. 3-این میان اتاق حمله ای که نه دلش به حال سینما و سینماگران میسوخت و نه اصلا اهمیتی برای آنها قائل بود و به چشم ابزار میدیدشان دوباره فعال شد. اتاق حمله ای که با جمع شدن افراد رسانه ای متنفذتشکیل شده بود و چنان ظاهر خود را آراسته بود که توانسته بود اعتماد سینماگران را جلب کند و با نقاب جمایت از سینما و تحریک سینماگران موجب شود تا جنگی تمام عیار در سینما در بگیرد. آنهم میان افرادی که از قضا هردو گروهشان دلسوز سینما و سلامت بودند.

4-آنها میخواستند نقطه تمرکز را از فساد موجود در سینما بردارند و کاری کنند تا فاسدین هم خودشان طلبکار شوند.

این اتفاق البته دلایل منطقی دیگری هم داشت. فساد در سینما حالا دیگر محدود به پوشش و فساد اخلاقی نمانده بود و بحث داشت به جاهای باریک میکشید. به فساد مالی و مدیریتی و روابط ناسالم مدیریتی و مالی در نهادهای متولی و شکل اشتباه رابطه بخش خصوصی با سینما و ...

5-شاید البته انتشار متنی که در آن به سیاستهای یک نهاد انقلابی متولی سینما حمله شده بود، موجب بروز اولین نشانه های شکاف میان جماعت مومن و متعهد و دلسوز سینما شد.شکافی که درنهایت تا آنجا رسید که موجب صدور بیانیه و تقاضای تنبه و حد زدن به همان گروه متعهد و باقیمانده از سالیان دفاع مقدس شد.

حالا انگار جنگی تمام عیار شروع شده بود.جنگی که در آن تمیز خوب و بد و سیاه و سفید ممکن نبود. اتاق فکر ضد سینما به راه افتاده بود تا نفس سینما را بگیرد. اتاق فکری که اعضایش نقاب حمایت از سینما و دلسوزی برای سینما زده بودند و ژست مظلوم نمایی گرفته بودند.

6-در این میدان جنگ بوجود آمده، آنها که فساد در سینما را موجب شده بودندبیصدا کناری نشسته بودندو دلسوزان سینما به جان هم افتاده بودند. شکاف میان گروه مومن و انقلابی حالا جدی شده بود و مترصد حمله و انتقام بودند. آنسو با تحریک همان اتاق فکر و آگراندیسمان یک نوشته بدون نام چنان فضایی ساخته بودند که گویی بزرگترین حمله به اهالی سینما روی داده است. این، تخصص اعضای همان اتاق فکر بود. پیرامون یک موضوع می‌توانستند چنان فضای مثبت یا منفی بسازند و چنان حس همه را تحریک کنند که آن موضوع به عنوان وحشتناکترین یا بهترین موضوع دیده شود.

7- شاید در این میدان شخص وزیر ارشاد از همه باهوش تر بود. وزیری که باوجود انواع حرفهای تحریک کننده از سوی دیگران و انواع تلاشها برای موضع گیری و قرار گرفتن در یک جبهه، چون فضا را غبارآلود دید و حس کرد جبهه ای ناسالم شکل گرفته و هر دو طیف به گونه ای ناصحیح به جان یکدیگر افتاده اند ترجیح داد سکوت کند و بماند تا غبارها فرو بنشیند. او برعکس همه حرفهایی که می‌زنند و با وجود همه انتقادهایی که به دیدگاهها و سیاستهایش وارد است، از جمله باهوشترین وزیران ارشاد بعد از انقلاب است.

8- و اما حالا وقت اجرای سیاستهای دیگر رسیده بود. حالا باید جناح مومن و انقلابی برای همیشه حذف میشد...