واکنش مردم نسبت به آنها طوری بود که نمی دانستند به آن نوشته اعتماد کنند یا نه؟ عده ای به آنها پول می دادند و عده ای دیگر پس از خواندن برگه از آنجا دور می شدند؛ طوری که انگار به این نوشته ها اعتمادی نداشتند. البته این روش نشستن در بازار و این نحوه درخواست کمک سوالاتی را در ذهن هر کسی به وجود خواهد آورد. که آیا آنها واقعا جز آوارگان سوری هستند؟ در حالی که آوارگان سوری به دلیل نداشتن مرز مشترک با ایران به سختی می توانند از راه عراق یا ترکیه به اینجا بیایند!

هنگام صحبت با آنها، متوجه شدم که یک کلمه هم فارسی بلد نیستند و حرف هایم را متوجه نمی شوند!

دختر بچه ای که در یک گوشه بازار نشسته بود نگاه متعجب و مهربانی داشت، بعد از اینکه از او عکس انداختم، لبخندی به من زد. دلم می خواست با او حرف بزنم، اما راهی برای صحبت کردن با او پیدا نکردم.

آوارگان سوری در بازار تهران +تصاویر

 

آوارگان سوری در بازار تهران +تصاویر

سوالات زیادی در ذهنم می چرخید! آنها کجا زندگی می کنند؟ چه کسی آنها را به سمت بازار هدایت کرده؟ برگه هایی که این نوشته در آن چاپ شده است را چه کسی به آنها داده؟ چه کسی به آنها گفته اینجا بنشینند؟ آیا آن شخص از این راه سودی می برد؟ شاید هم آنها توسط باندهای تکدی گری مورد سو استفاده قرار گرفته اند. اینها سوالاتی است که شاید برای تمام رهگذران آن مسیر به وجود آمده باشد اما هیچ کس پاسخی برای آن ندارد.