به گزارش پارس به نقل از فرهنگ نیوز،جانباز عزیز بسیار خوش رو و خوش صحبت است. ریش و موی مرتبی دارد و به نظامت لباسش اهمیت می دهد.

 

دقیقه‌ای کنار خیابان می‌نشینیم و از خودش می‌گوید: «اسم شناسنامه‌ای من جعفر اجاقی است اما تخلص ادبی‌ام بیژن اجاقی. نخستین شعری که گفتم درباره به چاه انداختن منیژه بود و شعری حماسی. برای همین از آن به بعد تخلصم را بیژن گذاشتم.»

 

جانباز ۴۰ درصد دوران انقلاب است و می گوید کار مستمرش این بوده که رساله و نامه امام(ره) را از مرز خسروی به شمال می‌برده است.

 

این روزها صبح زود ۳۰ عدد روزنامه همشهری را از دکه روزنامه فروشی به امانت می گیرد و در طی روز می فروشد.

 

اما حاج جعفر مدتی است شب های سردی را طی می کند. این شبها زیر آسمان دودآلود تهران می خوابد؛ روی کمتر از زیلو؛ بر تکه ای مقوا.

 

پیرمرد چندشبی هم به گرمخانه رفته است. اما به هر دلیل دوام نمی آورد. می گوید که همیشه به مسوولین گرمخانه می گفتم: «این محروم‌ها را فراموش نکنید. یکجوری نگه‌شان ندارید که انگار کتف‌ بسته‌اند. این جوانان بازوی کار جامعه هستند.»