پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- دکتر محمد حسین فرهنگی نماینده مردم شریف تبریز و عضو هیات رییسه مجلس شورای اسلامی در یادداشتی برای «پارس» نوشت: 

بیستم تیر ماه سال 78 تلخیها و شیرینی های زیادی برای مردم قهرمان آذربایجان و شهر تبریز داشت و در این روز بار دیگر تبریز شاهد یکی دیگر از ایثارگری، فداکاری، تعهد، شجاعت و شهادت فرزندانش بود.  

محمدجواد این طلبه عارف و بسیجی عاشق مظلوم در فاجعه 20/4/78 دانشگاه تبریز به آرزوی دیرینه خود، یعنی شهادت در راه خدا نائل می شود. ایشان هم زاد انقلاب و عارف و شوریده حال بود. با انگیزه ی بالایی وارد حوزه علمیه ولیعصر(عج) تبریز شد. بنا داشت که برای ادامه تحصیل علوم دینی به قم برود. ایشان از جوانان نگران شرایط کشور و انقلاب بود.

حوالی ساعت 14 حوزه 2 مقاومت شهری در خواست کمک می کند و با توجه به این که نزدیک ترین محل برای حوزه 2 بسیج شهری حوزه علمیه ولیعصر(عج) تبریز است، قبل از همه خبر به طلاب مدرسه می رسد. در این حال تعدادی از طلاب برای کمک به برادران بسیجی و پیش گیری از اشغال ساختمان سپاه عازم ناحیه می شوند. ٍدر این موقع تعدادی از طلاب حوزه علمیه که در نزدیکی حوزه 2 مقاومت بسیج قرار داشت در آن-جا حضور می یابند و محمدجواد نیز با دیگر دوستان و یاران طلبه که در محل حوزه حضور پیدا می کند و موظف به یک دفاع و درگیری اتفاقی انفعالی می شود با جان و دل و در نهایت خویشتن داری و مصلحت اندیشی در زیر باران وحشتناک سنگ های آشوب گران به دفاع از حوزه می پردازد. در این موقع درگیری تشدید می شود، هر لحظه بر تعداد مجروحین نیروهای اندک بسیجی و پایگاه های مقاومت افزوده می شود. آشوب-گران از پشت بام ساختمان های اطراف دانشگاه که به تصرف خویش درآورده بودند، به طرز وحشیانه ای بسیجیان را از بالا و روی زمین، هدف سنگ ها و تکه پاره های آجر قرار می دادند. فاجعه به قدری یک طرفه و بی رحمانه بود که حتی آمبولانس هایی را که برای انتقال مجروحین به صحنه اعزام شده بود، مورد حمله قرار داده و تخر یب می کردند.

 جواد فرهنگی

درگیری هم چنان ادامه دارد و به جهت زیاد بودن تعداد آشوب گران (حدود 500 نفر) و موقعیت خوبی که از پشت بام  مقابل داشتند، چند نفر از بسیجیان به شدت مورد اصابت سنگ ها قرار گرفته و از ناحیه سر، صورت، دهان، بینی و چشم زخمی شدند و توسط برادران دیگر به بیمارستان یا پشت صحنه درگیری انتقال می یابند.

نزدیک ساعت 15:20 دقیقه، محمد جواد از ناحیه مچ پا مورد اصابت سنگی قرار می گیرد که با وجود احساس درد شدید در پایش، لنگ لنگان مشغول مبارزه عاشقانه و شجاعانه است که با اصرار و کمک یکی از دوستان طلبه به حوزه 2 مقاومت بسیج منتقل می شود. در حوزه یک لیوان آب می نوشد. آب به قسمتی که بعدا مورد اصابت گلوله واقع می شود، می ریزد. محمد جواد با حسرت و تعجب خاصی نظاره گر آن جا می شود، گویی آب را تشبیه به خون سرخش می کند و انتظار رنگ دیگری در آن سینه عاشقانه دارد و در آن بحبوبه و گیرودار، غرور خاصی از این وجه تشبیه احساس می کند. در این هنگام بسیجی مجروحی را وارد حوزه می کنند، سر بچه ها گرم آن مجروح می شود، در این میان محمدجواد برای کمک به برادران بسیجی دوباره رهسپار محل درگیری می شود که بعد از نیم ساعت موعد دیدار فرا می رسد.

در یادداشت هایی که از این شهید عزیز در دست است، می توان به اندیشه های والای وی پی برد. اندیشه هایی که بیان گر میزان عشق و علاقه ایشان به انقلاب و راه شهیدان است. ایشان دائم الوضو بوده است و در روز حادثه نیز نماز ظهر خود را در آن شرایط به جماعت اقامه کرد. 

ذکر این نکته ضروری است که برخی به دنبال فراموشی فتنه 78 و  88 و آشوب آفرینی های آن سالها هستند. به نظر می رسد فراموشی شهدای آن ایام و فراموشی و نسیان التهاب آفرینی ها ازموارد خطرناکی است که در پشت خود افکار پلید و خطرناکی را در پی دارد.