به گزارش پارس به نقل از تسنیم جلسه نقد و بررسی سینمای ایران با محوریت فیلم «بی خود و بی‌جهت» ساخته کاهانی در دانشگاه آزاد مشهد مقدس برگزار شد. عبدالرضا کاهانی عصر امروز در جلسه نقد و بررسی سینمای ایران با محوریت فیلم «بی خود و بی جهت» در دانشگاه آزاد مشهد اظهار داشت: زیبایی، مظلوم است و سینما هم جزئی از آن است، سعی می‌کنم در مقام کسی که قرار است جامعه را اصلاح کند نباشم و دوست دارم حتی برای فیلم‌های خودم هم در مقام تماشاگر باشم. کارگردان سینمای ایران بیان کرد: خودم را برتر از تماشاگر نمی‌دانم و ادا هم درنمی‌آورم و دوست ندارم حرف‌های گنده به تماشاگر بزنم، دوست دارم با تماشاگر راحت باشم و عین زندگی را به وی نشان دهم و اگر درون مایه‌ای هم وجود دارد بسیار پنهان باشد. کاهانی تصریح کرد: رسیدن به سادگی خیلی سخت است و مقصود اصلی کارگردان باید به تماشاگر منتقل شود، زمانی نمی‌توانی در فیلم کات‌های بزنی، زیرا ممکن است در خرد کردن زیاد سکانس، زندگی کشته شود و در فیلمی که قرار است زندگی جریان داشته باشد با کات زیاد ممکن است زندگی از میان برود. وی افزود: تا جایی که امکان داشته باشد، فیلم‌هایم «سکانس پلان» گرفته شده تا زندگی و اجتماع با حداقل کات نمایش داده شود و البته این بسیار سخت است اما باید ببینیم چه چیزی درست است. کارگردان فیلم سینمایی «آدم» عنوان کرد: معمولا داستان‌هایی که انتخاب می‌کنم از زندگی واقعی است؛ در روز جاهای مختلفی می‌رویم اما ممکن است شب حرفی برای گفتن نداشته باشیم، زمانی که حرفی برای گفتن داشته باشیم آن حرف قابلیت ساختن پیدا می‌کند و تبدیل به دغدغه فیلمساز می‌شود. کاهانی با اشاره به اینکه تمام فیلم‌هایی را که ساخته‌ام قبلا دیده‌ام و بعد ساخته‌ام افزود: برای مثال «اسب حیوان نجیبی است» یک داستان واقعی است که در پیش تولید فیلم «بیست» اتفاق افتاد و یا فیلم بیست و استراحت مطلق و «بیخود و بی جهت» و حتی «هیچ» که کمی انتزاعی تر و فانتزی تر است یک داستان واقعی است که براساس نوع روایت به این شکل درآمده است. وی خاطرنشان کرد: سعی می‌کنم در قدم زدن‌ها و دیدن آدم‌ها، قصه‌های خودم را پیدا کنم و سعی می‌کنم زمانی که بهترین تخیل‌ها جلوی چشم آدم است بیخودی تخیل نکنم. مردم، فیلم‌ها و سرمایه‌های من هستند. کاهانی در بخش دیگری از صحبت‌های خود بیان کرد: واقعیت این است که همیشه فکر می‌کنم مسائلی را اشتباه یاد گرفته‌ایم، همیشه فکر می‌کردم آنچه نشان داده می‌شود یک دروغ بزرگ است اگر چه سعی می‌شد حقیقت جلوه داده شود برای مثال گریم‌هایی را می‌دیدم که جایزه می‌گرفتند اما من آنها را حس نمی‌کردم. وی عنوان کرد: مثلا طراحی صحنه‌ای که دیده شود و رنگی که به دیوار زده شده، آن رنگ روی دیوار کاملا پیداست و سبب می‌شود ذهن تماشاگر پرت شود یا هنرپیشه‌هایی که خیلی بزرگ نمایی می‌کنند و یا کارگردانی که می‌خواهد بگوید خیلی می‌فهمد، گریمور خوب جایزه نمی‌گیرد زیرا باید به داور توضیح دهد که چگونه گریمی نامحسوس استفاده کرده است. تلاش برای اینکه عناصر مختلف فیلم و گریم دیده نشود انرژی زیادی می‌گیرد. کاهانی تاکید کرد: فیلمی موفق است که یک بچه سه ساله هم از آن بتواند ایراد بگیرد، این مسئله از قدیم بوده اما ما بد یاد گرفته‌ایم. همه چیز برای من برگرفته از اجتماع است اما دیدگاه من نسبت به آن اجتماع اهمیت دارد. وی خاطرنشان کرد: برای مثال در پیش تولید فیلم بیست بودیم که سرمایه گذار ما غیبش زد و فهمیدم جا زده و به او گفته بودند دو فیلم قبلی من اکران نشده است، خیلی بهم ریخته بودم، مدیر تولید فیلم گفت من مشکل سرمایه ساخت را تامین می‌کنم و اتفاقاتی که در این حین شکل گرفت ایده اولیه فیلم «اسب حیوان نجیبی است» را برای من رقم زد. کارگردان سینمای ایران خاطرنشان کرد: اجتماع برای من مسئله است و نمی‌توانم چیزی را بسازم که برای من مسئله نیست. بهتر است هر کسی مسائل خود را بسازد، خیلی بد است که در خانه فکر کنیم و سپس مثل هم فیلم بسازیم و در این صورت دغدغه‌ها یک شکل می‌شود. کاهانی گفت: قصه می‌تواند هر چیزی باشد اما آنچه برای تماشاگر باقی می‌ماند دیدگاه است.امکان ندارد قصه برای همه اتفاق بیفتد، قرار است حس فیلم برای ما خوشایند باشد. بازیگران ثابت کرده‌اند که همیشه تعیین کننده نیستند. وی تصریح کرد: فیلم‌هایم را از آدم اصلی شروع می‌کنم و اهل تعارف کردن نیستم، این یک معضل فرهنگی است، در فیلم‌های خارجی به دلیل عدم تعارف فیلم سریع شروع می‌شود، نوع شخصیت پردازی در فیلم‌هایی که تکه تکه ساخته می‌شوند قرار نیست به سبک نمایشنامه‌های ایبسن باشد. کاهانی بیان کرد: فیلمی مثل بی خود و بی جهت حادثه‌ای نیست؛ چطور می‌توانیم این فیلم را بسازیم بدون حادثه و بزن و بزن و بخواهیم تماشاگر این فیلم را ببیند؟ سعی می‌کنم خیلی راحت فیلم ببینم و معتقدم فیلم اگر مرا نگه دارد موفق است و اگر نگه ندارد قطعا موفق نیست. فیلمهای من قرار است نقد اجتماعی باشد. وی در پاسخ به این سوال که منتقدان معتقند که فیلم‌های کاهاین خط قرمزها را در نظر نمی‌گیرد عنوان کرد: هنوز نفهمیده‌ام خط قرمز از نظر وزارت ارشاد چیست و بیشتر سعی می‌کنم منظورم را به تماشاگر منتقل کنیم؛ متاسفانه دچار خودسانسوری شده‌ایم و این فقط مربوط به مسئولان نیست. دچار شخصیت‌های دوگانه شده‌ایم. سینمای معاصر فاقد سنت نمایشنامه نویسی قوی است حسین معتمد طوسی، پژوهشگر و منتقد سینما نیز در این جلسه اظهار داشت: ما دوره‌ای از سینمای زیبایی شناسانه داریم که اوج آن در «خانه دوست کجاست» عباس کیارستمی است و برخی منتقدان عنوان می‌کنند که تاریخ سینما در ایران از این زمان آغاز شد. وی بیان کرد: ادبیات نمایشی پررنگی نداشتیم و در منطقه ما، بزرگان ما شاعران بودند و نمایشنامه نویسانی مثل شکسپیر نداشتیم، رم را نمایشنامه‌های سنکا به لرزه درآورد. در یونان هم، سرآمدان نمایشنامه نویسان بودند، امروز هم بزرگانی در نمایشنامه نویسی وجود دارند. معتمد طوسی تاکید کرد: نقدی بر سینمای مینی مالیستی ما می‌شود که البته بر حق است اما نقاد این مسئله را ندیده یا نمی‌داند که کارگردان ما ادبیات نمایشی پررنگ ندارد و تنها می‌بینید که یک دوره سینمای زیبایی شناسانه داشتیم و بعد با کاهانی و فرهادی و توکلی وارد سینمای اجتماعی شدیم و این البته خیلی دیر بود، قبلا و خیلی دورتر این مسئله را در سینمای فرانسه و روسیه دیدیم. وی تصریح کرد: سینمای مینی مالیستی آغاز آن پایان مدرنیسم است، اینها در سینمای جهان وجود دارد اما جامعه ما رشد و بلوغ زندگی شهری را نداشته که کارگردان دوربین را در وسط شهر قرار دهد، زندگی شهری در جامعه ما پدیده‌ای جدید و نو است زیرا ما زندگی صنعتی را آغاز نکرده‌ایم. معتمد طوسی تاکید کرد: شما نادر و سیمین را در فیلم گزارش کیارستمی می‌بینید اما آنجا مورد پذیرش نبود، پیشرفت زندگی شهری بسیار مهم است اما این زندگی شهری فاقد ادبیات نمایشی پررنگ بوده است و به همین دلیل کارگردانان ما روی به اپیزودهای جامعه آوردند و اینها را از حالت آشنایی زدایی درآوردند. وی بیان کرد: این تصاویر به صورت هنر و فرهنگ برای ما تولید شد به همین خاطر دقت کنید یک سینمای مینی مالیستی می‌بینید که منتقد به درستی می‌گوید این ساختار داستانی موفقی ندارد اما این سنت نمایشی وجود نداشته تا کارگردان ما به سمت آن برود. طوسی افزود: ساختار منسجم قصه در سینمای ما وجود ندارد اما دلیلش را باید در فقدان ادبیات نمایشی جست و جو کنیم، ضعف اساسی سینمای معاصر ما همین مسئله است.