به گزارش پارس ، به نقل ازفارس، با به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه، بسیاری از دوست داران اسلام در ترکیه و همچنین ملت های مسلمان منطقه که از فشار لائیسیته بر مردم مسلمان ترکیه رنجیده خاطر بودند، خوشنود شدند. تصوری که از عملکرد آقای اردوغان و دولتش می شد، اعطای آزادی مذهبی به مسلمانان ترکیه و ایجاد رابطه برادرانه با سایر ملل مسلمان بود.

واقعیتی که ملت های مسلمان خاورمیانه را به دولت حزب عدالت و توسعه امیدوار می کرد، اندیشه های « احمد داووداغلو» ، وزیر امور خارجه ترکیه بود. داووداغلو پیش از آنکه یک سیاست مدار باشد، یک نظریه پرداز در عرصه روابط بین المللی و منطقه ای است. تز آقای داووداغلو مبنی بر کاهش تنش با همسایگان و به صفر رساندن آن امیدبخش به نظر می رسید. گزینه دیگر امیدبخش در سیاست خارجه دولت حزب عدالت و توسعه، برگرداندن نگاه از سوی غرب به سوی شرق بود. ترکیه سال ها برای پیوستن به اتحادیه اروپا مورد انواع تحقیرها واقع شده بود و برگرفتن تمرکز از غرب به سوی شرق، نه تنها برای ملت های مسلمان منطقه بلکه برای ملت ترکیه نیز خوش آیند و بلکه غرور آفرین بود.

به هرحال تردیدی نیست که ترک ها بخشی از پرشکوه ترین برهه های تاریخی مسلمانان را رقم زده اند. نیروهای ینی چری ترک، روزگاری تا پشت دروازه های وین پیش رفته بودند و شاید اگر در آن جنگ شکست نمی خوردند، الان زبان ارتباطات بین المللی، انگلیسی نبود. ترکیه در ابتدای روی کار آمدن اردوغان گام هایی هم در مسیر بهبود روابط با همسایگان خود برداشت. یکی از مهم ترین نمادهای این گام ها، بهبود روابط با سوریه بود. روابط سوریه و ترکیه تاریخی تنش آلود داشت اما در اوایل حاکمیت عدالت و توسعه بر آنکارا، به چنان سطحی رسید که در تاریخ دو کشور بی سابقه بود. ترکیه روابط خود با ایران و عربستان سعودی را هم بهبود داد و در یک کلام، به آنچه ملت های مسلمان منطقه انتظار داشتند، تا حدودی نزدیک شد. شاید بزرگ ترین نشانه این اتفاق، برخورد اردوغان با رئیس رژیم صهیونیستی در اجلاس داووس باشد که در بسیاری از جوامع اسلامی تا مدت ها از آن به نیکی یاد می شد.

اما ترکیه نتوانست به یک روند مثبت ادامه دهد و خیلی زود پای به مسیری اشتباه گذاشت، مسیر اشتباهی که شاید این کشور را سال ها عقب برد. شاید بتوان به ۳ عامل اساسی در این شکست تاریخی اشاره کرد هرچند که ممکن است برخی تحلیل گران بتوانند عوامل دیگری را نیز در این خصوص ذکر نمایند.

* نیوعثمانیزم یا تسری مدل ترکیه

شاید یکی از عواملی که ترکیه را زمین زد، تمایل عمیق آنها به احیای نفوذ خود در ممالک تحت کنترل امپراتوری فروپاشیده عثمانی بود که از طریق صدور مدل شبه دموکراتیک حزب عدالت و توسعه در منطقه قصد تحقق آن را داشت. یکی از مهم ترین اهرم های اردوغان در این پروسه، اقتصاد قدرت مند ترکیه بود. عدالت و توسعه در مدیریت اقتصادی موفق عمل کرده و در شرایط بحران مالی جهانی، رشدی ۷ درصدی را برای کشور خود رقم زده بود.

« حسن کوشه بالابان» ، یکی از متفکرینی است که در یک مقاله علمی – پژوهشی به صراحت به این مساله اشاره کرده است. ترک ها در سیاست خارجی منطقه ای خود از « ترکیب واقع گرایی با نولیبرالیسم» بهره بردند. جنبه نولیبرالیستی سیاست خارجی آنها، همین بهره برداری از قدرت اقتصادی است.

موج ناآرامی در جهان عرب که با خودسوزی « محمد بوعزیزی» در تونس آغاز شد، سیاست مداران عدالت و توسعه را به این فکر انداخت که فرصتی تاریخی برای تسری مدل خود یافته اند. نزدیکی به اخوان المسلمین که شاید بخشی از ریشه های فکری شخص آقای اردوغان هم به آن بازگردد محور اصلی این « تسری الگو» بود. عدالت و توسعه به این نتیجه رسیده بود که در تحولات جهان عرب، اخوان المسلمین الهام بخش ترین نیرو است. اخوان نه تنها از ریشه تاریخی در منطقه برخوردار بود بلکه تاسیس آن را باید به نوعی واکنش به فروپاشی امپراتوری عثمانی دانست. علاوه بر این، اخوانی ها از طریق سازمان های اجتماعی خود دارای تشکل و سازمان دهی قدرت مندی بودند که می توانست در مسیر توسعه مدل ترکیه به درد اردوغان و دوستانش بخورد.

اتفاق بسیار بدی که از این گذار برای عدالت و توسعه افتاد این بود که خواسته و یا شاید ناخواسته، به نیروهای سلفی پیوند خورد. سلفی ها دارای ارتباطات ریشه ای با اخوانی ها هستند. برخی از ایدئولوگ های معاصر سلفی گری، اساسا اخوانی بوده اند. بنابراین خواه ناخواه، ترک ها به جنایات سلفی ها بالاخص در سوریه پیوند خوردند و مشروعیتی که در اذهان عمومی جهان اسلام کسب کرده بودند، همچون برگ خزان فروریخت.

* حفظ اتحاد با غرب

یکی از ضربات جدی که ترکیه متحمل شد، بی صداقتی در نگاه به شرق بود. نمی توان از یک سو دست در دست مسلمانان داشت و از سوی دیگر عضو ناتو بود که دستش به خون بسیاری از مردم مسلمان آلوده است. این تناقضی بود که داووداغلو نتوانست در تئوری های خود راه حلی برای آن بیاید.

اردوغان فراموش کرده بود که در جهان اسلام، عضویت در ناتو مشروعیت زداتر از آن است که با عربده کشیدن بر سر حکومت سوریه بتوان آن را جبران کرد. اردوغان در عین نگاه به جهان اسلام، می خواست حمایت نظام بین المللی را پشت سر خود داشته باشد و همین امر نیز به ضرر او تمام شد.

* محیط روانی شخص اردوغان

یکی از ضرباتی که عدالت و توسعه متحمل شد، تاثیر شگرف شخص اردوغان بر سیاست هایش بود. به صورت موجز و مختصر، « اردوغان دیکتاتوری برآمده از روندی دموکراتیک است. »

نخست وزیر ترکیه از نظر محیط روانی، به شدت عصبی مزاج و تندخو است و مخالفان خود را عموما به حساب نمی آورد. او آن قدر یک دنده است که بعید به نظر می رسد روزی برسد که بتواند حتی یکی از اشتباهات خود را اصلاح کند. آنچه در بحران پارک گزی رخ داد، نماد عینی نوع محیط روانی اوست. اردوغان یک اعتراض ساده را تبدیل به یک بحران ملی کرد که بخشی از حمایت داخلی از حزب او را فروریخت.

یک سیاست خارجی پویا حکم می کند که وقتی ترکیه به وضوح غلط بودن سیاست خارجی خود را در سوریه می بیند، گام به عقب بردارد و سعی کند با اصلاح مواضع، منافع ملی خود را پیگیری کند. در ترکیه سواد کافی برای درک این واقعیت وجود داشته و دارد اما اردوغان کسی نبوده و نیست که حاضر باشد راه رفته را بازگردد.

* پایان مرسی، پایان انگاره های مدل ترکیه

حزب عدالت و آزادی مصر، عملا نوعی گرته برداری از حزب عدالت و توسعه ترکیه بود تا آنجا که در نام گذاری هم از آن تقلید کرد. این حزب را باید « برآمد نهایی همکاری اخوان المسلمین با ترکیه» دانست. حزب مزبور، اولین « حزب اردوغانیستی» جهان عرب است. مواضع این حزب در خصوص سوریه کاملا با مواضع ترکیه هماهنگ بود اما در عرصه داخلی، فاقد آن مدیریت بود که بتواند موفقیت های اقتصادی اردوغان را تکرار کند.

وقتی اندکی پس از اعتراضات گسترده در ترکیه علیه اردوغان، مرسی با اعتراضات گسترده تر در مصر مواجه شد و فرصت لازم را برای کودتای نرم ارتش فراهم آمد، در واقع ناقوس مرگ « مدل ترکیه» به صدا درآمد.

مدل ترکیه اگر هم در آنکارا برای مدتی موفق بود، بر بسترهایی شکل گرفته بود که آن بسترها و ساختارها در مصر وجود ندارند. مصر کشوری است که موجودیت سیاسی خود را مدیون نظامیان است و مرزهایش نیز توسط استعمار ترسیم شده است، بنابراین اساسا قابلیت لازم را برای دریافت مدل صادراتی اردوغانیستی نداشت و ندارد.

* چرا مدل ایران ماندنی است اما مدل ترکیه رفتنی؟

مدل برآمده از انقلاب اسلامی ایران، همچنان در خاورمیانه باقی است و علی رغم تمام تلاش ها برای ضربه زدن به آن، همچنان به رشد خود ادامه می دهد. اما چه شد که مدل ترک ها این قدر زود به ذلت افتاد اما مدل ایرانیان تا امروز بر پای خود ایستاده است؟

پاسخ به این سوال را باید در یک کلمه یافت: « هویت» . مدل برآمده از انقلاب اسلامی ایران یک مدل هویت محور است اما مدل حزب عدالت و توسعه، مدلی مبتنی بر موجودیت های مادی است. در خاورمیانه که تمدنی بزرگ دارد، موجودیت های اجتماعی به راحتی بر موجودیت های مادی غالب می شوند، بالاخص اگر این موجودیت های اجتماعی ریشه در صدراسلام داشته باشند.

هویتی که با انقلاب اسلامی ایران و بالاخص در دوران دفاع مقدس شکل گرفت، برای مردمان خاورمیانه آشناست و وام دار موجودیت های خارجی نیست. در این نوشتار کوتاه، مجال شرح کامل مقوله هویت نیست اما یک نفر در ترکیه هست که به عنوان یک متفکر روابط بین الملل معنای آن را به خوبی درک خواهد کرد: « احمد داووداغلو» .

داووداغلو باید نگاهی به تئوری های خود بیندازد و با خود بیندیشد که مدل او از منظر هویتی چرا این قدر ابتدایی است؟