به گزارش پارس به نقل از فارس، انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران، یکی از مهمترین رویدادها در عرصه روابط بین الملل به شمار می آید. نتایج این انتخابات، معادلات سیاسی کشورها و نهادهای مختلف سیاسی بین المللی را بر هم زده و بر برنامه ریزی های آنان خط بطلان کشید. از این حیث تصورات و تحلیل های دولتمردان، سیاسیون و افکار عمومی جهان که در پی سوء تبلیغات رسانه ای، انتخابات در ایران را فرمایشی دانسته و نیز تحت تأثیر سیاست های دشمن مآبانه، ایران را یکی از تهدیدات امنیتی جهان می دانستند، با شکست مواجه شد.

اگرچه به نظر می رسد کشورهای بی طرف و حافظ نظم و صلح بین الملل قدم در تجدیدنظر دوباره در برنامه ها و سیاست های خود کرده و صراحتاً به روند توسعه سیاسی و وجود جمهوریت و دموکراسی در ایران اذعان کردند اما با این وجود این امر در میان همه طرف های سیاسی جمهوری اسلامی ایران یک تأثیر واحد را ایجاد نکرده است. رژیم صهیونیستی و گروه های راست گرای این رژیم به رهبری نتانیاهو و نیز سازمان های مهم صهیونیستی جهان، طرف های خشمگین و شکست خورده این رویداد سیاسی به شمار می آیند.

« دیوید هریس» رئیس کمیته یهودیان آمریکا به عنوان یکی از سازمان های بزرگ صهیونیستی جهان، در مصاحبه با شبکه « سی بی ا س» آمریکا ادعا کرد: « در آمریکا نام « ریاست جمهوری» یک سمت قدرتمند را در اذهان متبادر می کند اما باید بدانید که در ایران این سمت، یک مقام تشریفاتی است و قدرت نفوذ را ندارد. بنابراین مطمئن باشید در ایران هیچ گونه تغییری ایجاد نشده است و نبود دموکراسی و خشونت در برابر شهروندان ایرانی یک امر غیرقابل انکار است. »

برای تبیین درست این امر، اشاره به نکاتی ضروری می نماید. سازمان های مهم صهیونیستی به عنوان بازوان اجرایی صهیونیست ها در جهان، مدت هاست که با لابی گری های مختلف در نهادهای مختلف از کنگره آمریکا گرفته تا سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و… در تلاش بودند تا ایران را به عنوان یکی از تهدیدات امنیتی جهان معرفی کرده و از این طریق نهادهای تصمیم گیرنده را با اهداف خود همسو کنند. آنان برای این هدف چندین برنامه را در دستور کار خود قرار داده بودند:

۱) آنان ادعا می کردند که حکومت و ملت در ایران دو موجودیت کاملاً مجزا و جدا از هم هستند و در حالیکه حکومت برنامه های خاصی را در عرصه داخلی و بین المللی به اجرا در می آورد، ملت ایران مطالباتی مغایر با آن را خواستارند. نکته مهم در این ادعا این بود که سازمان های صهیونیستی تلاش داشتند با استفاده از این پیش فرض به این نتیجه نائل شوند که هیچ راهی برای دنبال کردن مطالبات مردم در نظام جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد و نظام سیاسی در ایران، خواسته های مردم و گروه ها را با خشونت، ابزارهای قهری و انتخابات نمایشی سرکوب می کند. آنها از این طریق، ایران را دارای حکومتی مغایر با اصول حقوق بشری و دموکراسی خواهی معرفی کرده و تصمیم گیرندگان بین المللی را به اتخاذ فشارهای بیشتر علیه ایران سوق می دادند.

۲) سازمان های صهیونیستی، جدایی ملت و حکومت در ایران را به عنوان بستر ادعاهای خود مطرح کرده و بدین وسیله حقوق مشروع ملت ایران مانند انرژی صلح آمیز هسته ای را خواست حکومت در راستای اهداف مغایر با حقوق بین المللی خوانده و آن را یکی از بزرگترین تهدیدات امنیتی جهان معرفی می کردند. تبلیغات رسانه ای و برنامه هایی که به صورت گزینش شده و ساختگی بر مواضع مقامات جمهوری اسلامی ایران برای دستیابی به انرژی هسته ای در راستای اهداف منفعت طلبانه می پرداخت، مثال بارزی برای اثبات این ادعاست.

۳) سازمان های صهیونیستی ادعای ناامیدی در میان لایه های اجتماعی ملت ایران را به عنوان یکی از مهمترین استراتژی های خود مطرح کرده و تغییر خشونت آمیز در ایران را یکی از خواسته های اصلی ملت در ایران معرفی می کردند.

در واقع این موارد به عنوان بسترهای اصلی عملکرد صهیونیست ها در تمام مراحل لابی گری های آنان خود را نشان می داد. بیانیه ها، سخنرانی ها و گردهمایی های مختلف این سازمان ها برای اثبات فقدان دموکراسی و جمهوریت در ایران، حاکی از اهمیت بسیار این پیش فرض برای آنان است. از این رو آنان با استفاده از این کانال تلاش کردند تا افکار عمومی جهان و نیز نهادهای تصمیم گیرنده را با هدف اصلی خود یعنی انزوای بین المللی ایران همراه کرده و در نهایت هدف نهایی خود یعنی حمله نظامی به ایران را عملی سازند.

مهمترین نکته که در تحلیل های سیاسی کمتر مورد توجه قرار می گیرد، این است که سازمان های صهیونیستی در سیاست های خود نهایت دقت را به کار می برند تا دلیل اصرار بر افزایش فشارها بر ایران را مسائلی مانند تهدیدات امنیت جهانی معرفی کنند نه عدم شناسایی رژیم صهیونیستی و نیز حمایت از فلسطین از سوی ایران. زیرا در اکثر کشورهای اروپایی و نیز آمریکا احساسات ضدصهیونیستی و حمایت گرانه از فلسطین در حال گسترش است و کمتر کشوری جرأت دارد مخالف افکار عمومی کشور خود به اعمال فشار علیه کشورهایی که رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمی شناسند، بپردازد. از این رو سازمان های مهم صهیونیستی که در نهادهای مختلف تصمیم گیرنده دارای عضو ناظر هستند و لابی های خود را به صورت تمام وقت در نهادهای سیاسی جهان مستقر کرده اند، پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران دیگر نمی توانند از حربه های دیرین خود استفاده کنند. از این رو اهدافی مانند گزینه نظامی علیه ایران و حتی لابی گری های آنان برای افزایش تحریم ها با توجه به وضعیت داخلی ایران، اعتبار خود را از دست داده و نتیجه عکس را به دنبال داشته است. بنابراین به نظر می رسد برنامه های این سازمان های مهم صهیونیستی عرصه بین الملل، در حال حاضر متوقف شده و چاره ای جز ابراز خشم و برچسب زنی های گاه و بی گاه نسبت به رویدادهای داخلی ایران ندارند.