به گزارش پارس نیوز، 

احسان کیانی، دانشجوی دکترای مطالعات منطقه دانشگاه امام حسین(ع): سال‌ها پیش ملک‌عبدالله از طریق خلیل‌زاد(سفیر آمریکا در عراق) به جرج‌بوش پیغام داده بود برای حذف گروه‌هایی مانند حزب‌الله باید سر مار را زد. اختلاف ایران و عربستان نه بر مبنای دوگانه‌های کاذبی مانند عرب-عجم یا سنی-شیعه بلکه رقابتی بر سر سروری و قدرت اول در غرب آسیاست. مسأله‌ای که با حمله تروریستی یازده سپتامبر و تجاوز آمریکا به افغانستان و عراق تشدید شد.

دولت بوش با ایده «خاورمیانه بزرگ» درصدد برآمد با ریشه‌کن کردن اسلام‌گرایان و صدور لیبرال‌دموکراسی متضمن امنیت اسراییل و عادی‌سازی روابط کشورهای اسلامی با آن شود. طرحی که کاندولیزا رایس، جنگ 33 روزه حزب‌الله و رژیم صهیونیستی را «درد زایمان» آن قلمداد کرد که از حمایت عربستان نیز برخوردار بود. اما شکست اسراییل در این جنگ و پیروزی حماس در انتخابات در کنار رشد گروه‌های تکفیری در عراق ناشی از خلأ قدرت در این کشور، موجب عقیم شدن آن گردید و دولت اوباما طرح «خاورمیانه جدید» را با رویکرد بالکانیزاسیون غرب آسیا را پی گرفت. چنان‌که جو بایدن معاون وقت رییس‌جمهور آمریکا با تبیین تقسیم عراق به سه بخش شیعه، سنی و کرد از آن پرده‌برداری نموده بود ولی تاکنون با مقاومت ایران و در مواردی مانند استقلال اقلیم با همراهی ترکیه، ناکام مانده است.

با اینکه مرزهای سایکس‌پیکو مولد اصلی تنش‌های قومی و مذهبی در غرب آسیا بوده ولی جمهوری اسلامی هم‌چنان بر حفظ این نقشه تأکید دارد. در حالی که عربستان حاضر است به قیمت تغییر مرزهای کنونی، به هر تلاشی برای سقوط متحدین ایران دست یازد. وقتی نتیجه تلاش‌های سالیان اخیر برای اضمحلال دولت سوریه با ممانعت جدی مواجه شد، تصمیم گرفتند بازوان آن را قطع کنند. طرح استعفای اجباری نخست‌وزیر لبنان با هدف افزایش تنش‌ها در این کشور و حذف حزب‌الله به دست رقیبان داخلی‌اش کلید خورد ولی با هوشمندی سید حسن نصرالله و تأکیدش بر اجرای قانون اساسی، بازگشت حریری و حفظ تمامیت ارضی به محاق رفت.

بن‌سلمان که با اعطای برخی آزادی‌ها به زنان و بازداشت شاهزادگان ثروتمند، درصدد تقویت پایگاه اجتماعی و توان اقتصادی‌اش برآمده، برای تکمیل پازل صعودش نیازمند یک پیروزی مهم سیاسی است. او به خوبی می‌داند حمله نظامی مستقیم به ایران اهداف او را محقق نمی‌کند. به ویژه که عربستان هنوز نتوانسته از مخمصه یمن نیز به سلامت خارج شود. هدف خریدهای تسلیحاتی و تهدیدهای اخیر، تحریک غرب به فشار بر ایران در زمینه توان موشکی و مسائل منطقه‌ای و هم‌چنین ایجاد جنگ روانی داخلی و رعب‌انگیزی برای ایجاد شکاف میان دولت و ملت ایران است. عربستان شاید حاضر باشد هزینه جنگ‌افروزی دیگرانی مانند صدام یا ترامپ را بپردازد ولی تقابل مستقیم آن با ایران یک انتحار دور از ذهن است. چنان‌که روزنامه شرق‌الاوسط نیز طرح اصلی را نه نبرد نظامی بلکه محاصره دیپلماتیک و تقویت معارضان داخلی ایران دانسته است. از سوی دیگر آمریکا نیز با وجود مزیت‌های جدی برجام برای غرب، تمایلی به بازگشت به پیش از آن ندارد و فشارهای آن برای تعمیق محدودیت‌های هسته‌ای و گسترش آن به دیگر حوزه‌هاست. تن دادن به نبرد نظامی مستقیم با ایران علاوه بر اینکه درون ساختار تصمیم‌سازی آمریکا موجه قلمداد نمی‌شود، دیگر پروژه‌های دیپلماتیک آمریکا از جمله توافق احتمالی با کره شمالی را نیز ملغی خواهد کرد.

رژیم صهیونیستی نیز با وجود توان‌مندی‌های پدافندی جبهه مقاومت در سوریه به سختی خواهد توانست خاک ایران را هدف قرار دهد. هر چند احتمال نبرد مستقیم در سوریه جهت جلوگیری از تأسیس پایگاه‌های نظامی ایران وجود دارد. با این مفروضات، سناریوی تدوین‌شده از سوی آمریکا، اسراییل و عربستان نه یک نبرد بیرونی در شرایطی که می‌تواند همبستگی و وحدت ملی را نیز تقویت کند؛ بلکه فروپاشی از درون است.

بن‌سلمان که با اعطای برخی آزادی‌ها به زنان و بازداشت شاهزادگان ثروتمند، درصدد تقویت پایگاه اجتماعی و توان اقتصادی‌اش برآمده، برای تکمیل پازل صعودش نیازمند یک پیروزی مهم سیاسی است. او به خوبی می‌داند حمله نظامی مستقیم به ایران اهداف او را محقق نمی‌کند

این مثلث شوم قصد دارد با مصروف کردن تمرکز نظامی و سیاسی ایران بر درگیری در مناطق نفوذ، ضربه به پایگاه اجتماعی نظام در اقشار متوسط و مستضعف و تسلیح گروهک‌های تروریستی در مرزها، حاشیه و در نهایت مرکز کشور دولت‌ملت ایران را نابود سازد. پرده‌برداری از روابط سعودی‌ها با مجاهدین خلق در سال‌های اخیر نمونه‌ای از این سرمایه‌گذاری است.

به نظر می‌رسد درونی‌سازی اعتراض‌های اقتصادی و اجتماعی و تقویت نهادهای صنفی برای پرهیز از برآمدن اعتراض‌ها به لایه سیاسی، اصلاح پوشش رسانه‌ای حاکمیتی و صدور صدای واحد دیپلماتیک می‌تواند از جمله راهبردهای ایران در مقابله با این پروژه باشد.