پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- علی علیزاده- هفته پیش یکی از خبرنگاران وبسایت ایران ستیز "ایران-وایر" نوشته بود: «خیلیها ضد استعمار مینویسند، اما استعمار الزاما پدیده بدی نیست، برای خیلیها برکت داشته در جای جای جهان.» و دلیل آورده که پیشرفت هندیها در فناوری و برون‌سپاری و حسابداری شرکتهای بزرگ که برای هندی‌ها شغل و پول جمع کرده و در مجموع رشد اقتصادیشان پیامد انگلیسی‌دانی است.

بر تطهیر و سفیدشویی استعمار توسط خبرنگاری که حقوق ماهانه‌اش از وزارت خارجه‌ آمریکا می‌آید حرجی نیست. او کارگزار رسمی استعمار است و دفاع از کلیت استعمار برایش نوعی انجام وظیفه است. اما ناآشنایی نسل جدید ایران با بدیهیات تاریخ استعمار  وعدم حساسیت با فجایع استعمار متعجبم کرد. آن هم چهار دهه بعد از انقلابی که یکی از مهم‌ترین رخدادهای استعمارستیزانه تاریخ بوده‌است. چه بسا اگر به جای تمرکز روی شعارهای استعمارستیزانه سطحی و نمایشی، اجازه داده‌بودیم صداهای مستقل و غیردولتی، جوانان ما را با پنج قرن فجایع استعمار به صورت ریشه‌ای آشنا کنند و درک و تحلیلی تاریخی و متکی به واقعیات به این جوانان بدهند، امروز قلعه‌هایی مستحکم از ملتی داشتیم که هیچ تهاجم فرهنگی نمی‌توانست به آنها نفوذ کند. امیدوارم صداهای مستقل، حتی اگر مهربانانه به میدان دعوت نشوند، داوطلبانه برای روایت چیستی استعمار به میدان بیایند. بیشتر در این باره خواهم نوشت. اما امروز توضیحات زیر را در صفحه نویسنده‌ای به نام آقای آریان خواندم و گمان کردم آن را با شما به اشتراک بگذارم. عکس هم از قحطی سال هزار و نهصد هند است. در مجموع در زمان استعمار انگلیس و به دلیل مستقیم سیاستهای استعماری، دوازده تا بیست و نه میلیون نفر به علت قحطی فوت کردند.

امیراحمدی‌آریان: «غم انگیزست خواندن حرف هاى ایرانیانى که معتقداند تجربه امپراتورى براى مستعمره نشینان آن قدرها هم بد نبود. مثال هم اغلب هند است، به دلایل بى پایه: خودکم بینى در برابر ملتى که انگلیسى بلدست، تماشاى رشد اقتصادى حال و نسبت دادن بى دلیلش به حضور انگلیسیها. اگر کسى براى دانستن درباره تجربه هند دنبال چیزى بیشتر از تویتر فعالان سیاسى و خاطرات پدربزرگ شاه دوست باشد، این کتاب شاشى تارور منبع مناسبى است. مشت نمونه خروار: سال ١٧٠٠ قبل از ورود کمپانى هند شرقى، هند به مدد صادرات پارچه جزو پنج اقتصاد اول جهان بود. انگلیسى ها که آمدندمالیات صادرات را ده ها برابر کردند تا اقتصاد بومى را فلج کنند، اما کافى نبود. در ادامه استعمارگران خیرخواه انگشت شست هزاران بافنده مجرب هندى را قطع کردند. هندى ها بهترین کشتى سازان جهان بودند. پارلمان انگلیس، در همکارى با دیگر اروپاییان، ورود کشتى ساخت هند به آب هاى اروپا را ممنوع کرد و آن صنعت فلج شد. سر صنعت فولاد بلاى مشابهى آوردند. انگلیسى ها و سینه چاکان شان به ساختن راه آهن بسیار نازیده اند، اما نمیگویند هزینه از مالیات هندیان تأمین شد و کارگران همه هندى بودند و تا دهه ها کاربرد راه آهن محدود بود به حمل کالاى وارداتى و جابجایى سرباز انگلیسى. مضحک ترین ادعا شاید اینست که زبان انگلیسى به هند هویت ملی داد،ملتى که از زمان ریگ ودا مى دانستند کیست و مرزهاى کشورش کجاست. اینها فارغ از تل میلیون ها جسد و سیل خونى است که انگلیسى ها راه انداختند. فقط در یک مورد در دوران قحطى بنگال انگلیسیها بى توجه به خشکسالى منطقه نه مالیات را کم کردند و نه از غارت محصول کشاورزان محلى دست کشیدند. نتیجه آن خشکسال چهار میلیون کشته بود. زمانى که به چرچیل، قهرمان نجات اروپا از چنگ هیتلر، خبر دادند که صدها نَفَر در روز از گرسنگى مى میرند، جواب داد نگران هندى ها نباشید، اینها مثل خرگوش زاد و ولد مى کنند و جاى مرده ها زود پر مى شود. این تازه هندست که مى گویند گل سرسبد مستعمرات بود.»