با پایان مهلت ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، حالا نوبت آن رسیده تا احزاب و گروه های سیاسی تکلیف خود را با نامزدهای حاضر در عرصه رقابت های انتخاباتی روشن کرده و کاندیدای اصلی خود برای رقابت نهایی با حسن روحانی مشخص کنند.

ریزش شدید آرای روحانی و به ویژه اثبات ناکارآمدی دولت در عرصه های مختلف، حتی اصلاح طلبانی که متحد رئیس جمهور به شمار می رود را نیز واداشته تا با نامزدهایی مستقل که فعلا آنها را «پوششی» می نامند، در صحنه انتخابات حضور داشته باشند.

با این حال برای ناظران سیاسی روشن است که رقیب اصلی حسن روحانی نه چهره ای چون اسحاق جهانگیری که معاون اول اوست، بلکه چهره ای اصولگراست که بتواند با ایجاد تحول در مدیریت اجرایی کشور، شرایط را بهبود بخشیده و تغییری ملموس در زندگی مردم به وجود آورد.

 

کدام اصولگرا؟ کدام تحول؟

البته نامزدهای بسیاری هستند که با برند اصولگرایی در انتخابات ریاست جمهوری حضور یافته اند. از نامزدهای جمنا گرفته و برخی دیگر از چهره های اصولگرا که به طور مستقل پا به عرصه رقابتها گذاشته اند، تا جریانات انحرافی که می خواهند با دست بردن در آرای سبد رای اصولگرایی، منافع گروهی خود را دنبال کنند.

پیداست که افکارعمومی دیگر به جریان هایی اعتماد نخواهد کرد که زمانی مدعی اصولگرایی بودند اما بعد از رسیدن به قدرت، علیه اصولگرایان موضع گرفته و در برابر خط ولایت ایستادند. همان چهره هایی که با وجود نهی صریح رهبر معظم انقلاب، بی شرمانه در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرده و نشان دادند که ادعای حمایت شان از ولایت فقیه، دروغی بیش نیست و نمی توان آنها را در مجموعه نیروهای انقلاب تعریف کرد.

به این ترتیب پیداست که برای انتخابات ریاست جمهوری، باید از کاندیدایی حمایت کرد که پیشینه اصولگرایی شفافی داشته و افزون بر ادعای کلامی، قدرت بسیج آرای اصولگرایان را نیز داشته باشد. بنابراین از میان نامزدهای موجود اصولگرا که به رقابت جدی با رئیس جمهور به عنوان مدافع وضع موجود مشغول هستند، تنها نامزدهای چهارگانه جمنا را می توان از آن درجه از اعتبار برخوردار دانست که هم ماهیت اصولگرایی شان اثبات شده است و هم از وزن تشکیلاتی مناسبی برای اثرگذاری بر بدنه رای این جریان سیاسی برخوردارند.

 

نگاه ها به پیروزی قالیباف

اما طبیعی است که هر چهار نامزد اصولگرایان را نیز نمی توان کاندیداهایی با وزن رای مشابه در نظر گرفت. شاید برای همین است که تا بیستم اردیبهشت، همه این نامزدها باید به رقابت خود ادامه دهند تا در نهایت یک نامزد نهایی با بالاترین محبوبیت انتخاب شود.

از میان نامزدهای موجود، دو نامزد برای اولین بار شانس خود را برای انتخابات می آزمایند، یک نامزد در دوره قبلی انتخابات از سوی شورای نگهبان عدم احراز صلاحیت شده و بیم آن می رود که در این دوره نیز صلاحیت او احراز نشود و یک کاندیدای دیگر هم تجربه های مختلفی در حضور در انتخابات داشته و افکارعمومی شناخت مناسبی درباره او دارد.

در چنین شرایطی، عملا سه نامزد جمنا را می توان دارای شانس پیروزی در انتخابات دانست که البته حتی اگر آرای مجمع عمومی جبهه مردمی نیروهای انقلاب را نیز مبنا قرار دهیم، این گزینه ها تنها به دو گزینه محدود خواهد شد: سید ابراهیم رئیسی و محمدباقر قالیباف.

اما نکته جالب توجه آنجاست که در میان این دو نامزد، تبلیغات منفی علیه یکی از آنها در اوج بوده و به نظر می رسد این امر می تواند آرای او در انتخابات را تحدید کند. سید ابراهیم رئیسی در نگاه افکارعمومی چهره چندان شناخته شده ای از حیث اجرایی نیست. به همین دلیل تبلیغات منفی علیه او می تواندبرای کسانی که اطلاع عمیق از مسائل ندارند، باورپذیر شود. مثلا بحث هایی که درباره کارنامه گذشته او مطرح می شود، بخشی از آرای جوانانی که دهه شصت را تجربه نکرده اند، تحت تاثیر خود قرار می دهد و یا تاکید او بر فراجناحی بودن و یا نحوه موضع گیری هایش که کمی دور از دسته بندی های سیاسی معمول است و سویه های نخبه گرایانه بالایی دارد باعث می شود که بخشی از افکارعمومی نتوانند مطمئن باشند که سید ابراهیم رئیسی قادر خواهد بود تحولی جدی در مدیریت بسته و خسته اجرایی کشور ایجاد کند.

در چنین شرایطی است که عملا تنها محمدباقر قالیباف نامزدی است که از قدرت کافی برای آنکه بتواند وضع موجود را تغییر داده و تحولی در شرایط اجرایی کشور ایجاد کند، برخوردار است.

قالیباف؛ چهره مورد اعتماد جریان انقلاب

قالیباف هم چهره ای با سابقه روشن سیاسی است و هم به اندازه کافی شناخته شده است. او همچنین کارنامه اجرایی مشخصی دارد و افزون بر همه اینها، کاملا از نظر تشکیلاتی پایبند به ملاحظات تشکیلاتی است.

قالیباف تحولی جدی در مدیریت شهری تهران به عنوان یک ابرشهر ایجاد کرده و موضع گیری های سیاسی او نشان داده که کاملا در راستای اخلاق سیاسی گام برمی دارد و حاشیه ای در کارنامه اجرایی اش ندارد.

به این ترتیب امیدها به قالیباف برای تبدیل شدن به نماد گفتمان انقلابی چنان افزایش یافته که از هم اکنون باید او را رقیب جدی حسن روحانی دانست. شاید برای همین است که رسانه های دولتی تیغ تیز تخریب را به سوی شهردار پایتخت نشانه رفته اند. با این وجود شناخته شده بودن قالیباف برای نسل های مختلف، تاثیر این تبلیغات را کاهش داده است. این همان نکته ای است که برگ برنده قالیباف در رقابت های پیش رو محسوب شده و می تواند از قالیباف، یک پدیده در انتخابات 96 بسازد.