به گزارش پارس ، به نقل ازفارس، شبکه خبری « المنار» در پژوهشی مفصل و مشروح به قلم « صادق خنافر» و « حسین ملاح» به بررسی بحران سوریه می پردازد که بیش از دو سال است، توسط کشورهای غربی و شماری از رژیم های عربی بر مردم و نظام سوریه تحمیل شده است و تلاش می کند، به این سوال مهم پاسخ دهد که چرا با وجود تمام توطئه های طراحی شده و تلاش های صورت گرفته باز نظام در سوریه پا برجاست. در واقع به دنبال پاسخ به این سوال اساسی است که « چرا اسد سقوط نکرده و هرگز سقوط نمی کند» ؟

در بخش اول این مطلب به بررسی موقعیت سوریه در منطقه، جمعیت، ساختار سیاسی، اقتصادی، نظامی و اداری این کشور پرداختیم.

بخش دوم به بررسی این موضوع پرداخت که بحران سوریه و جنگی که هم اکنون درگیر آن است، تنها بعد نظامی را دربر نمی گیرد، بلکه عرصه های اقتصادی، دیپلماتیک و رسانه ای آن را هم درگیر خود کرده است، اما از آنجا که سوریه دارای ساختار متمایز اقتصادی، سیاسی و نظامی است، توانسته با وجود گذشت بیش از دو سال در برابر همه توطئه ها مقاومت کرده و همچنان به ایستادگی خود ادامه می دهد.

بخش سوم نیز به بررسی توانمندی های ارتش سوریه و حضور آن در تمام عرصه ها و میدان های مبارزه با افراد مسلح و گروه های تروریستی طی دو سالی که از بحران سوریه می گذرد پرداخت و تاکید کرد که انسجام و یکپارچگی حاکم بر ارتش سوریه و وفاداری آن به نظام موجب شده تا ساختارهای نظام سوریه با وجود توطئه های جهانی علیه این کشور همچنان حفظ شود و سوریه بتواند به بقای خود با وجود این بحران بزرگ ادامه دهد.

اما بخش چهارم به بررسی سیاست هایی پرداخت که رهبران سوریه برای مقابله با فشارهای سنگین و کشنده غربی و عربی طی ۲۵ ماه بحران سوریه گرفتند و در بخشی خاص نیز به تعامل محکم و استوار دیپلماسی سوریه در عرصه بین المللی پرداخت و اینکه با وجود تمام تلاش های صورت گرفته برای جدا کردن شخصیت های نظام و با وجود تمام وعده ها و وعیدهای فریبنده با این حال این تلاش ها راهی جز ناکامی نداشتند.

بخش پنجم از مجموعه مقالات « چرا اسد سقوط نکرد» به معارضان سوری در داخل و خارج از سوریه و عناصر تشکیل دهنده این گروه ها، گروه های مسلح تروریستی، اختلافات موجود بین آنها و همچنین مواضع و دیدگاه های سیاسی آنها در قبال تغییر و تحولات جاری در عرصه سوریه و بحران این کشور پرداخت و اینکه مهمترین ویژگی و خصوصیت این گروه ها در تمام طول مدت ۲۵ ماه بحران سوریه نبود وحدت و یکپارچگی میان آنهاست و حتی در مواردی بی شمار این تعارض ها و تضادها به تقابل بین این گروه ها و جریان ها نیز منجر شده است.

اما بخش ششم از مجموعه مقالات « چرا اسد سقوط نکرد» مواضع و دیدگاه های بین المللی در قبال بحران سوریه و تغییر و تحولات جاری در این موضع گیری و امکان احتمال برقراری نظام چند قطبی در عرصه بین الملل را بررسی می کند.

مهمترین بازتاب های بحران سوریه را باید بروز شکاف در عرصه بین المللی در خصوص نحوه تعامل با این بحران به شمار آورد و این تداعی کننده روزها و مرحله جنگ سرد در اذهان و تعدد محورهای بین شرق و غرب و سرمایه داری و کمونیسم بود. این درحالی است که تا پیش از آغاز بحران سوریه برای دو دهه شاهد حاکمیت آمریکا بر عرصه بین المللی بودیم و آغاز بحران سوریه عاملی شد تا بار دیگر موازنه ای بین قدرت های بزرگ در عرصه بین المللی حاصل شود.

جهان چند قطبی

شکافی که هم اکنون عرصه بین المللی شاهد آن است، به این معنا نیست که آمریکا در آستانه عقب نشینی از عرصه بین المللی و سپردن زمام امور به نیروهای دیگر است، اما بحران هایی که واشنگتن طی سال های اخیر درگیر آن بوده و از جمله آنها می توان به جنگ این کشور در افغانستان و عراق اشاره کرد، همچنین بدهکار بودن خزانه دولت موجب شد تا دولت آمریکا از برخی برنامه های خود عقب نشینی کند و این به نیروها و قدرت های بین المللی و در راس آنها روسیه، چین و گروه « بریکس» اجازه داد تا در عرصه بین المللی بار دیگر خود و موضع و دیدگاه خود را مطرح کرده و هشدار دهند که جهان تغییر کرده و سیاست یک قطبی دیگر از هم اکنون در عرصه بین الملل سیاست کارآمدی به شمار نمی آید و این موضوع را به شکلی عیان و ملموس در بحران سوریه می توان ملاحظه کرد.

این شکاف و تقسیم تنها محدود به کشورهایی نمی شد که ذکر آنها رفت، بلکه چنین شکاف را نیز در جهان عربی شاهد بودیم که با نحوه تعامل و برخورد اتحادیه عرب با بحران سوریه با احتیاط برخورد کردند و چه در خفا و چه به صورت علنی سخنان بسیاری به گوش رسید که اظهار می کرد، برخی از کشورها توان مخالفت و مقابله با فشارهای سازمان یافته و برنامه ریزی شده از سوی طرف های غربی و رژیم های عربی حوزه خلیج فارس علیه نظام سوریه را ندارند.

این طرف های منطقه ای به رهبری عربستان سعودی و قطر سرانجام با تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب و دادن کرسی این کشور به کمیته موسوم به « ائتلاف معارضان سوری» این کشور را از عرصه جهان عرب دور کنند و با ارائه کمک های مالی و نظامی به گروه های تروریستی و افراد مسلح ضمن اینکه خود را درگیر بحران کنند، به آن دامن بزنند، اما تمام تلاش های صورت گرفته از سوی آنها برای بین المللی کردن این بحران و به طور مشخص کردن وارد کردن سازمان های بین المللی از جمله سازمان ملل به عرصه بحران از طریق کسب موافقت آن برای اشغال نظامی با شکست مواجه شد.

چون « بازی با بزرگان» اگر این گفته درست باشد، به طور کلی تفاوت بسیاری دارد، به خصوص آنکه در حوزه چنین بزرگانی کشورهایی همچون روسیه و چین و دیگر اعضای مجموعه بریکس و همچنین جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته باشند.

این کشورها در طول بیش از ۲ سال بحران سوریه با تاکید بر گفت وگو و مذاکره داخلی به راه حل مسالمت آمیز برای بحران سوریه توسل جستند و هرگونه دخالت خارجی و تحمیل خواسته های مورد نظر کشورهای غربی و برخی از رژیم های منطقه ای بر دمشق را رد کرده و نسبت به تکرار سناریو لیبی این بار در سوریه هشدار دادند.

بحران فریبنده و اهداف اعلام نشده

بدون تردید سوریه با توجه به موقعیت استراتژیک و ژئو استراتژیک خود همواره در طول تاریخ کانون توجه کشورهای بزرگ و استعمارگر بوده و بحران کنونی که هم اکنون درگیر آن شده بسیاری از طرف های بین المللی را فریب داد تا با بهره برداری از حوادث خونین جاری در سوریه اهداف و خواسته های مورد نظر خود را در این کشور محقق کنند.

مهمترین اهداف این نیروها

آمریکا:

آمریکا تلاش می کند، سوریه و نقش منطقه ای آن را تضعیف و ارتش این کشور را تفکیک و منحل کند و هم پیمانان این کشور در محور مقاومت را تحریک و وادار به واکنش کند و مهمتر از آن امنیت و موجودیت رژیم صهیونیستی را تامین کند.

انگلیس و فرانسه:

این دو کشور تلاش می کنند تا نقشی در خاورمیانه به دست آورند و سرآغاز این ایفای نقش در سوریه است، به خصوص آنکه اطلاعاتی وجود دارد که نشان می دهد، ذخایر نفتی قابل توجهی در دریای مدیترانه وجود دارد و بالطبع تامین امنیت و محافظت از موجودیت رژیم صهیونیستی به عنوان حافظ و حامی منافع غرب در منطقه از دیگر اهداف انگلیس و فرانسه به شمار می آید.

اسرائیل:

هدف اصلی اسرائیل از دامن زدن به بحران سوریه تضعیف توانمندی های ارتش سوریه و سرنگونی نظام در سوریه و همچنین « بشار اسد» ، رئیس جمهوری این کشور برای ضربه زدن به محور مقاومت در منطقه است که از ایران و سوریه و لبنان و فلسطین اشغالی تشکیل شده و این رژیم چه به صورت علنی و آشکار و چه به صورت غیر علنی و مخفیانه تلاش می کند، به اهدافی که در بالا ذکر آنها رفت دست یابد و آنها را محقق کند.

ترکیه:

ترکیه از طریق بحران سوریه تلاش می کند تا شکوه و عظمت امپراتوری عثمانی را باز یابد و به گونه ای از مسیر سوریه راهی برای ورود به جهان عرب پیدا کند تا به این طریق منافع و خواسته های خود را محقق و خود را به عنوان بازیگر مهم و تاثیرگذار منطقه ای در راستای افول نقش عربستان سعودی و مصر در منطقه مطرح کند.

عربستان سعودی:

هدف عربستان سعودی از دامن زدن به بحران سوریه و دخالت در آن تسویه حساب های قدیمی با رهبران سوریه و از بین بردن تمام گزینه ها و راهکارهای سیاسی برای حل بحران این کشور و از بین بردن پل ارتباطی بین ایران و جنبش های مقاومت در منطقه است.

قطر:

قطر با ثروت های مالی و نفتی هنگفت و کلان خود طی بحران سوریه تلاش کرد تا طی بحران سوریه نقشی بسیار فراتر از حجم و اندازه خود در عرصه منطقه ای بازی کند و تمام تلاش خود را برای اجرای اهداف آمریکا و اسرائیل در منطقه به کار برد و در این راه به حمایت از برخی از گروه های « جهادی تکفیری» برای تحقق طرح سیاسی خود برخیزد، اگرچه این موضع قطر در تعارض با مواضع شماری از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از جمله عربستان سعودی داشت.

دیگران چه می خواهند؟ ؟

در برابر این کشورها و نیروها، کشورها و نیروهای مقابل قرار دارند که از میان آنها می توان به کشور ایران و کشورهای مجموعه بریکس و همچنین روسیه و چین اشاره کرد که دو کشور اخیر مقابل تلاش برای هدف قرار دادن نظام سوریه ورود به عرصه بحران سوریه از طریق شورای امنیت همچون لیبی و صدور قطعنامه توسط شورای امنیت سازمان ملل علیه دمشق مقابله و با حق وتویی که از آن برخوردار بودند، تلاش های کشورهای غربی و آمریکا را در این امر ناکام گذاشتند.

روسیه. . موضع و منافع

مسکو، سوریه را هم پیمان استراتژیک خود و دروازه ورود این کشور به دریای مدیترانه یا آب های آزاد می داند و این جدای از منافع اقتصادی است که این کشور در این منطقه داشته و در صدد تحقق آن است. به همین دلیل روسیه وارد بحران سوریه شد و به خصوص در راستای افزایش قدرت و نفوذ گروه های مسلح تروریستی مورد حمایت ترکیه، آن را قضیه ای سرنوشت ساز برای خود به شمار آورد، به ویژه آنکه این کشور خطر این گروه های مسلح تروریستی از نوع جهادی تکفیری آن را در آینده در جمهوری های قفقاز به خوبی درک می کند.

« لئونید ساوین» ، کارشناس روسی مرکز تحقیقات استراتژیک اتحاد اروسیای روسیه در گفت وگو با شبکه المنار درباره موضع روسیه در قبال بحران سوریه چنین می گوید: پس از حوادث و انقلاب لیبی رهبران روسیه دریافتند که مورد فریب واقع شده اند و « سرگئی لاوروف» ، وزیر خارجه روسیه آشکارا اعلام کرد که مسکو نمی تواند، اجازه دهد، چنین فریبی بار دیگر تکرار شود.

وی در ادامه افزود: اصول و مبادی که سیاست خارجی روسیه بر پایه آن بنا شده و خطوط و گرایش های سیاست روسیه در قبال این منطقه، افزون بر اصول و مبادی حاکم بر مجموعه بریکس همه بر این نکته تاکید می کنند که روسیه در مواضع خود ثابت است و راه را به روی تمام تلاش ها در شورای امنیت برای کسب موافقت با دخالت خارجی در سوریه ببندد.

به اعتقاد ساوین، آنچه موجب نزدیکی موضوع مسکو و دمشق شده است، روابط دوستانه چندین ساله این دو کشور است که تاریخ آن به زمان اتحاد شوروی سابق باز می گردد و همه از مشروح این روابط به خوبی آگاه و مطلع هستند.

این کارشناس روسی در این خصوص به وجود پایگاه نظامی دریایی روسیه در بندر « طرطوس» اشاره می کند که معتقد است، این پایگاه موجب برقراری نوعی ثبات و استقرار در منطقه شده و هرگونه قصد روسیه مبنی بر انتقال آن به مکان دیگری را نفی می کند و می گوید: ما از سال ها پیش در این بندر حضور داریم و به خوبی با منطقه آشنا هستیم.

ساوین توضیح می دهد که در روسیه این دیدگاه وجود دارد که مسکو باید حضور خود در مناطقی خود پیشتر حضور داشته با را تقویت کند و این موضوع تنها اقیانوس ها را در برنمی گیرد، بلکه شامل کشورهایی می شود که روابط دوستانه سنتی و طولانی مدت مسکو را به کشورهای دیگر مرتبط می کند.

این کارشناس در ادامه می افزاید: در این خصوص باید به اقدام روسیه در نصب ایستگاه راداری در کوبا و احداث پایگاه لوردیز اشاره کنیم که واقعا از حیث پوشش راداری این توانایی را داشت که نیم کره شمالی زمین را رصد کند، یا اینکه می توان به پایگاه کمرن در ویتنام اشاره کنیم که روسیه از آن خارج شد و اینها موضوعات و قضایایی است که بار دیگر میان رهبران روس مطرح شده و مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفته است.

ساوین تاکید می کند که با توجه به تمام مسائل و قضایای مطروحه روسیه باید بار دیگر اقدام به توسعه و گسترش حضور و نفوذ خود از دریای مدیترانه تا افریقا کند، چون این حضور نه تنها به حمایت و محافظت از منافع ملی روسیه می انجامد، بلکه از منافع دیگر کشورها و طرف های هم پیمان خود محافظت و حمایت کند.

چین و ورود به منطقه خاورمیانه

شاید این اولین بار است که چین در منطقه خاورمیانه ایفای نقش می کند و این ایفای نقش را می توان به شکل استفاده چندین باره از حق وتوی خود در شورای امنیت علیه اعمال مجازات ها و تحریم ها و مشابه آن علیه سوریه ملاحظه کرد.

چین این موضع را براساس ملاحظات خاص خود طی بحران سوریه اتخاذ کرد که مهمترین آنها منافع اقتصادی و در راس این منافع اقتصادی نفت قرار دارد، به همین دلیل سرنگونی نظام در سوریه به دست محور غرب و هم پیمانان عربی آنها به معنای تهدید منابع انرژی در راستای تسلط و حاکمیت آمریکا و کشورهای غربی بر نفت خلیج فارس و در این اواخر لیبی است و این موضوعی است که پکن به آن به عنوان تهدید منافع و مصالح اقتصادی خود نگاه می کند.

همچنین چین تلاش می کند که از طریق تحکیم روابط خود با کشورهای منطقه به هر طریق ممکن با تلاش های آمریکا برای نفوذ در منطقه خاور دور مقابله کند، به خصوص پس از اینکه واشنگتن اعلام کرد که قصد دارد، در سیاست خارجی جدید خود به منطقه آسیا و اقیانوس آرام اولویت دهد.

از اینجاست که چین تلاش می کند، جایگاه خود در معادله جدید منطقه را از طریق عدم دادن اجازه به سرنگونی نظام در سوریه تثبیت و تحکیم کند.

ایران و سوریه

از همان اولین لحظات آغاز بحران سوریه رهبران ایران بر اهمیت اجرای اصلاحات در سوریه و گشودن درها به روی تمام جریان ها و گروه ها از طیف و طایفه ای و دعوت همه جریان ها و گروه ها به حضور پای میز گفت وگو و مذاکره جهت حل اختلافات تاکید کردند، اما با تشدید اوضاع امنیتی و نظامی در سوریه و ورود طرف های غربی و منطقه ای و عربی به خط بحران در این کشور، تهران به این نتیجه و باور رسید که این طرح و توطئه ای برای هدف قرار دادن دمشق است تا ضمن در هم شکست شکوه و اقتدار سوریه، این کشور را از محور مقاومت و قضیه فلسطینی دور کند، بی انکه در این میان قضیه ای به نام برقراری دمکراسی و آزادی و انجام اصلاحات و مشابه آن در سوریه مطرح باشد.

آنچه این باور و احساس ایران در خصوص وجود یک طرح و نقشه برای سوریه را تقویت کرد، رد مستمر برگزاری هرگونه گفت وگو و مذاکره با نظام سوریه از سوی طرف های معارض سوری و دیگر طرف های منطقه ای برای خروج این کشور از بحرانی است که در آن گرفتار آمده و صرف تکیه بر گزینه مسلحانه برای سرنگونی نظام در سوریه است.

با این حال ایران درهای خود را به روی کشورهای منطقه برای گفت وگو جهت یافتن راه حلی برای توقف خونریزی ها در سوریه و دور کردن دخالت های غرب در این کشور اعلام کرد و در این راستا از تشکیل کمیته چهار جانبه متشکل از مصر، ایران، ترکیه و عربستان سعودی را ابراز کرد که چند ماه پیش در قاهره برگزار شد.

دیدگاه ایران برای حل بحران سوریه را می توان در موارد زیر خلاصه و ملاحظه کرد:

- توقف نبردها و عملیات های مسلحانه

- گفت وگوی میان نظام سوریه و جریان های معارض سوری

- حفظ وحدت و یکپارچگی و تمامیت ارضی و بافت و ساختار ملی سوریه

- برگزاری انتخابات ریاست جمهوری با نظارت سازمان ملل و طرف های بین المللی و مشارکت و حضور تمام طرف ها و جریان ها در آن و سر فرود آوردن در برابر خواست و اراده مردم و تصمیمات اتخاذ شده توسط آن در این انتخابات

اما طرح ایران و دعوت های تهران به برگزاری نشست های گفت وگو و مذاکره بین نظام و معارضان مورد قبول و پذیرش واقع نشد و تنها بر گزینه نظامی و حمایت مالی و نظامی طرف های منطقه ای از گروه های تروریستی و افراد مسلح تاکید شد.

طبیعی بود که تهران تلاش های صورت گرفته برای هدف قرار دادن سوریه را به خاطر جایگاهی که در محور مقاومت دارد، رد کند، لحن سخنان خود را تند کند و نسبت به هرگونه دخالت نظامی در سوریه هشدار دهد که موجب وقوع جنگ فراگیر در منطقه خواهد شد.

شاید بتوان گفت تهدید ایران سپر بازدارنده ای در برابر هرگونه نیت و قصد حمله خصمانه علیه سوریه، به خصوص از سوی رژیم صهیونیستی بود که دارای منافع بسیار در حوادث جاری در سرزمین شام بود.

به اعتقاد جمهوری اسلامی ایران مهمترین دلایل دامن زدن به بحران سوریه در موارد زیر خلاصه می شود:

- نابودی سوریه و غارت آن

- تضعیف ارتش سوریه و تجزیه و تقسیم آن

- تغییر گزینه های استراتژیک در میان رهبران کنونی سوریه

- در هم شکستن محور مقاومت که از ایران تا سوریه و از سوریه تا لبنان و فلسطین کشیده شده است

- سرنگونی سوریه منجر به سهولت حمله به عراق و ایران خواهد شد

- تجزیه و تکه تکه کردن منطقه و وارد کردن آن به جنگ های منطقه ای و مذهبی که تماما به سود رژیم صهیونیستی است تا زمینه ساز تاسیس وطن جایگزین برای فلسطینیان را فراهم و آن را توجیه کند

به دلیل تمام آنچه گذشت، تهران بر ضرورت مقابله با توطئه ای که علیه سوریه و منطقه تدارک دیده شده بود، تاکید کرد و چه بسا این سخن « سعید جلیلی» ، دبیرعالی شورای امنیت ملی ایران در دیدار با رئیس جمهوری سوریه بیانگر دیدگاه ایران در قبال حوادث جاری در سوریه باشد که گفته بود: آنچه در سوریه روی می دهد، قضیه داخلی نیست، بلکه نزاع بین محور مقاومت و دشمنان این محور در منطقه و جهان است و هدف آن ضربه زدن به نقش دمشق در محور مقاومت است و ایران به هیچ وجه اجازه نمی دهد، محور مقاومت که سوریه در آن نقش اساسی را ایفا می کند، در هم بشکند.

سوریا. . روابط استراتژیک

سیاست خارجی سوریه از زمان زمامداری « حافظ اسد» ، رئیس جمهوری سوریه نگاهی به شرق نیز داشت و به همین دلیل دمشق همواره دارای روابطی گسترده و مستحکم با اتحاد شوروی سابق و چین و ایران بود، اما این به معنای قطع ارتباط دمشق با جهان غرب و به طور مشخص آمریکا نبود، اگرچه این روابط شاهد فراز و نشیب ها و تنش هایی به خصوص در قبال نحوه تعامل واشنگتن با قضیه فلسطینی و سرزمین های اشغالی عربی بود.

پیش از بحران اخیر روابط آمریکا و سوریه به مرحله بی سابقه ای از تنش و بحران به خاطر اشغال نظامی عراق توسط نظامیان آمریکایی و لیست درخواست های آمریکا از دمشق بود که « کالین پاول» ، وزیر خارجه سابق آمریکا آن را به رهبران سوریه ارائه داده و از دمشق خواستار دوری از محور مقاومت شده بود.

سوریا و خارج

برای فهم بهتر سیاست خارجی سوریه « خالد العبود» ، نایب رئیس پارلمان سوریه در گفت وگو با شبکه المنار با اشاره به اینکه روابط استراتژیک بین واشنگتن و دمشق در آینده نزدیک تضعیف خواهد شد، گفت: اندیشه و فکر سیاسی که نظام سوریه را در سال های گذشته اداره کرد، موجب شکل گرفتن مجموعه روابطی شد که در واقع معادلات سیاسی مهمی بودند که تلاش داشتند، به هر طریق ممکن مانع شکست و فروپاشی نظام در سوریه شود.

العبود در ادامه افزود: روابط مثبت و مستحکمی و گسترده ای که میان سوریه و ایران برقرار شد، تا حدود زیادی موجب تقویت سوریه و ایران توامان شد و این شکل گیری مجموعه معادلات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را بین دو کشور به دنبال داشت که همه به تقویت سوریه انجامید.

العبود توضیح می دهد که مجموعه روابط استراتژیکی که سوریه با محیط پیرامون خود برقرار کرد، تماما در بلند مدت به افزایش قدرت و اقتدار آن منجر شد.

درباره روابط سوریه با دیگر کشورها و به خصوص روسیه العبود اعتقاد دارد که رابطه بین مسکو و دمشق بر اساس این معادله استوار است که دمشق چگونه می تواند منافع سوریه را حفظ کند و چگونه می توان رابطه مسکو با دمشق را حفظ کرد، به نحوی که روسیه برای حفظ کرامت سوری ها به حمایت از آنها برخیزد.

نایب رئیس پارلمان سوریه در ادامه گفت که نظام سوریه موفق شد تا حمایت از خود را محدود به جلب رضایت و حمایت یک کشور یا طرف بین المللی نکند و این مرهون روابط گسترده و عمیقی بود که دمشق با روسیه و چین و کشورهای بریکس و برخی از نیروها و قدرت ها در سطح بین المللی برقرار کرده بود که دارای روبطی غیر ثابت و غیر مستقر با آمریکا بودند و این روابط پویا و مستحکم با این کشورها همه و همه از نظام در سوریه حمایت و پشتیبانی کرد.

مهمتر از همه اینکه موضع روسیه و به همراه آن چین نتیجه رابطه بین آنها نبود بلکه رهاورد رابطه ای بود که این دو کشور با سوریه داشتند و بدون تردید اگر مقاومت و ایستادگی دمشق طی بیش از دو سال گذشته نبود، روسیه هیچ گاه بر موضع خود پایبند و ثابت قدم نمی ماند و این صرف نظر از مقاومت و ایستادگی محور مقاومت بود که موضع مسکو و پکن را در محافل بین المللی تقویت می کرد.

در پایان برای همه آشکار شد که سوریه تنها و تنها بر پیروزی بر این بحران شرط بسته است که در طول این مدت همواره همراه آن بوده و از رابطه با آمریکا دوری گزید چون به خوبی دریافته بود که آمریکا حتی خیلی زود از هم پیمانان و ایادی خود چشم پوشی می کند و دلیل این مدعا بسیار است، شاه ایران، شاه تونس، دیکتاتور مصر از جمله این موارد مورد ادعا هستند.