به گزارش پارس ،

معاویه حجر بن عدی را کشت و مخالفین اعدام او را با پول خرید

اینها تازه جنایات معاویه در زمان حیات امیرالمومنین علیه السلام بوده است، بیا و تماشا کن جنایتهای او را پس از شهادت وی از خلاف تعهّدها با امام حسن و زهر دادن او را علیه السلام و سبّ و لعن حضرت در تمام نقاط عالم بعد از خطبه های نماز جمعه، و نصب مغیرة بن شعبه بر ولایت کوفه، و امر به تضییق بر شیعه، و سبّ حضرت، و نصب زیاد بن سُمَیَّه را پس از مغیره بر ولایت کوفه و بصره، و گرفتار ساختن مرد بی گناه عابد زاهد ناسک حُجر بن عدی کندی با اصحابش و ارسال آنه را به شام و کشتن آنان را در چهار فرسنگی دمشق به نام مَرْج عَذْراء و قتل عمرو بن حِمَق که این دو بزرگوار از اصحاب رسول خدا و امیرالمومنین و حسنین: بوده اند.

امیرالمومنین - علیه افضل صلوات المصلّین - به برادرش خاتم المرسلین ملحق شد، و امام حسن علیه السلام هم در بیتش منعزل گردید، و حکم معاویه هم بدون امر خدا و بدون امضاء و اختیار امَّت در جمیع اقطار اسلام جاری شد. حکم امپراطوری وحید فرید بدون منازع.

آیا سزاوار نبود که در این فرصت از مخالفان خود صرف نظر کند، و آنان را موردعفو قرار دهد، و در زندگی دنیوی و حیات طبیعی استراحتی بخشد، و همچنین با جمیع موالیان اهل بیت که اینک خود را زیر سلطنت قاهرة او مشاهده می کنند و همچون کبوتر بال و پر شکسته ای شده اند که در کنج قفس به آب و دانه ای قناعت ورزیده است رفتار نماید، و همان طور که شأن و مقام بزرگان سیاستمدار جهان است عمل نماید؟ اما معاویه نه آنکه عفو نکرد و اینک که خود راصاحب مقام شناخته است همة موالین را که در عظمت اسلام کوشیده اند مخَرِّب و منافی اصل اولی حکومت خود خوانده و در ازای قیامهای آنان بر ضد حکومت جائرانه و ظالمانه اش تا آخرین قطره خونشان را می مکد و باز هم سیر و سیراب نمی گردد.

امیرالمومنین پسر ابوطالب از عائشه و مروان بن حکم در جنگ جمل گذشت و آنان را عفو نمود، و از عمروعاص و بُسر بن أرطاة در جنگ صفین گذشت و آنان را یله کرد، و معاویه و سپاهیانش را آب داد چون کریم بود پسر کریم. او پسر ابوطالب بود که در ابیات خود که قبیلة قریش او را در اثر حمایت پیغمبر آزارها می کردند، و صدمه ها وارد می ساختند، با وجود کمال قدرت خود می گوید:

قَابَلْتُ جَهْلَهُمُ حِلْماً وَ مَغْفِرَةً                    وَالْعَفْوُ عَنْ قُدْرَةٍ مِنْ أفَضَلِ الْکَرَمِ

« من با حلم و گذشتم با جهل ایشان مقابله نمودم، زیرا عفو در حال قدرت از نیکوترین شِیَم انسان است. »

عائشه از مخالفین اعدام حُجْر بوده است، و معاویه را مواخذه نمود. اما با سیاست و عطایا و بیان مزوِّرانة معاویه، خاضع در برابر قتل او گردید و دست از اعتراض برداشت.

مالک بن هُبَیْرة سکونی دربارة حجر نزد معاویه شفاعت کرد، و معاویه نپذیرفت، و بر معاویه غضب کرد، و با جماعتی از کِنْدَه و سَکون به مَرْج عَذْراء آمدند تا زندانیان را با قوّت و شدت خلاص کنند، ولیکن وقتی رسیدند که ایشان کشته شده بودند.

معاویه برای وی یکصد هزار درهم فرستاد، و پیام داد که کشته شدن حجر راه حملة معاویه را به عراق بعد از دو حملة پیشین باز می گرداند. مالک بن هُبَیْره آرام گرفت و غضبش از میان رفت.

مستشرق فلهوزن در کتاب « الخوارج و الشّیعة » طبع دوم ص ۱۱۹ و ص ۱۲۰ گوید: شکی نیست که حُجْر بر علیه سلطنت معاویه قیام و انقلاب نمود و دوست داشت اهل کوفه را به حرکت خودش جذب کند و بدین جهت زیاد بر حسب اندازه گیری و مقیاس ما بر صواب بوده است و معاویه با حلمش معتصم بوده است، ولیکن حکم و قانون در آن عصر برخلاف مقیاس فعلی ما بوده است. زیرا قتل مسلمان به هیچ وجه جائز نبوده است مگر زمانی که مسلمان دیگری را به قتل رساند: النّفس بالنّفس، و امر جاری آن بوده است که صاحب خون خودش قصاص می نمود. و قدرت عامّه و سلطة حکومتی بر این قصاص موافقت داشت و زمینه را برای آن مهیّا می ساخت و جریمة ضدّ دولت منحصر بود در خروج از اسلام نه در خیانت عظیم مادامی که با آن خیانت قتلی همراه نبوده باشد.

اما کشتن کسی به جهت خروجش بر دولت به هر درجه و مرتبه که بالغ شود أبداً مجوّز و مبرّری نداشته است. این امری بوده است که مردم را به انقلاب و هیجان بر می انگیخته است خصوصاً در مثل آن حالتی که مردمانی سرشناس و ذی اهمیّت و نفوذ در آن وارد بوده اند حتّی اینکه با قتل حجر جمیع اهل کوفه در خود ذلّت و خزی را یافتند. و والی خراسان: ربیع بن زیاد با آنکه مرد رقیق القلبی نبوده است تأسّف بر این امر دل او را پاره پاره کرد. و عائشه خشم شدید خود را آشکار ساخت و همچنین حسن بصری.

ولیکن عائشه براساس دواعی و دوافع نفسانیّه خشمش فروکش کرد، و اما حسن غضب و خشمش خاموش نشد و همیشه باقی بود. و گفته شده است: معاویه در وقت مرگش مشعر به سرزنش قلبی خود راجع به قتل حجر گردید ولیکن بدین گونه خود را تبرئه می کرد که چون قریش اطراف او را خالی کردند او تسلیم امر زیاد شده است و طبعاً غضب قبائل خصوصاً یمانیهای نیرومند بر این سلطه اوج گرفت زیرا در خود اِشعار عار و ننگی را نمودند که فرزندانشان از بطش سلطان خلاصی نخواهند یافت. در این صورت معارضة قبیلگی با معارضة دینی با هم متّحد شدند و غضب شیعه شدّت یافت خصوصاً برای مقتل حُجْر، و شهادت او مقدّمه برای استشهاد سیّدالشهداء امام شیعه قرار گرفت و وی حسین بن علی بوده است. )

منبع: امام شناسی ج ۱۸ ص ۴۵۵